فهرست مطالب
در کتاب حرفه؛ داستاننویس 1، اهمیت داستان را مورد بررسی قرار دادیم و در کتاب حرفه؛ داستاننویس 2 اثر فرانک ای. دیکسون، ساندرا اسمیت، درباره پیرنگ داستان با هوش مصنوعی ChatGPT گفتگو میکنیم.
کشف پیرنگ: راهنمای عملی ساختن داستانها
هر چیزی در داستان اتفاق بیفتد را پیرنگ داستان گویند. این تعریف وقتی کارآمد است که داستان کامل شده باشد، اما درباره یک داستان جدید، این تعریف اطلاعاتی درباره ساختن آن داستان به ما نمیدهد. پیرنگ داستان به وسیله حادثههای اصلی ساخته میشود و حادثه اصلی، حادثهای است که ما را به سمت هدف ویژهای هدایت کند و پیامد و نتیجه مهمی داشته باشد. بعضی از حادثههای ساده در داستان، حادثههای فرعی و ضمنی داستان هستند که نقشی در پیرنگ داستان ندارند. پیامد علتی است که معلولهای مهمی دارد. علت و معلول چیزی است که پیرنگ را میسازند. (به زبان ساده، علت دلیل اتفاق افتادن چیزی است و معلول نتیجهای است که از آن اتفاق به دست میآید.)
چند داستان کوتاه با موضوع دلخواه خودتان بنویسید، در آن داستانها، حادثههای ضمنی و حادثههای اصلی را مشخص کنید و علت و معلولها، پیامدها و هدفهای داستان را بررسی کنید؟
ChatGPT
داستان اول: روز بارانی
داستان:
در یک روز بارانی، علی تصمیم میگیرد با چتر کوچکش به کتابخانه محل برود. در مسیر، چترش میشکند و علی خیس میشود. در حالی که به دنبال سرپناهی میگردد، به یک کافه کوچک پناه میبرد. در کافه با زنی به نام سارا آشنا میشود که کتابی درباره تاریخ هنر در دست دارد. آنها شروع به صحبت میکنند و متوجه میشوند که هر دو علاقه زیادی به هنر دارند. این آشنایی به یک دوستی عمیق تبدیل میشود و علی از طریق سارا فرصتهای جدیدی در دنیای هنر پیدا میکند.
حادثههای اصلی:
تصمیم علی برای رفتن به کتابخانه.
شکستن چتر و خیس شدن علی.
ورود به کافه و آشنایی با سارا.
دوستی و فرصتهای جدید در دنیای هنر.
حادثههای ضمنی:
بارش باران.
جستجوی سرپناه توسط علی.
صحبتهای اولیه در کافه.
علت و معلول:
علت: علی تصمیم میگیرد به کتابخانه برود.
معلول: علی به کافه پناه میبرد.
علت: چتر علی میشکند.
معلول: علی خیس میشود و به دنبال سرپناه میگردد.
علت: آشنایی با سارا.
معلول: دوستی و فرصتهای جدید برای علی.
پیامدها و هدفها:
هدف علی: رفتن به کتابخانه.
پیامد شکستن چتر: ورود به کافه و آشنایی با سارا.
هدف نهایی: ایجاد دوستی و فرصتهای جدید در دنیای هنر برای علی.
داستان دوم: کتاب گمشده
داستان:
مینا کتاب مورد علاقهاش را در اتوبوس جا میگذارد. او متوجه میشود که بدون کتاب نمیتواند مقالهاش را برای دانشگاه بنویسد. در تلاش برای پیدا کردن کتاب، به ایستگاه اتوبوس میرود و با راننده صحبت میکند. راننده میگوید که کتاب را ندیده است. مینا با احساس ناامیدی به خانه برمیگردد. در خانه با جستجوی بیشتر، کتاب را در کیف قدیمیاش پیدا میکند. مینا با خوشحالی شروع به نوشتن مقالهاش میکند و مقالهاش را به موقع تحویل میدهد.
حادثههای اصلی:
جا گذاشتن کتاب در اتوبوس.
تلاش برای پیدا کردن کتاب.
پیدا کردن کتاب در کیف قدیمی.
نوشتن و تحویل مقاله.
حادثههای ضمنی:
صحبت با راننده اتوبوس.
جستجوی ناامیدانه در خانه.
علت و معلول:
علت: مینا کتابش را در اتوبوس جا میگذارد.
معلول: نمیتواند مقالهاش را بنویسد.
علت: تلاش برای پیدا کردن کتاب.
معلول: مینا به ایستگاه اتوبوس میرود و با راننده صحبت میکند.
علت: جستجوی بیشتر در خانه.
معلول: پیدا کردن کتاب در کیف قدیمی.
پیامدها و هدفها:
هدف مینا: پیدا کردن کتاب و نوشتن مقاله.
پیامد جا گذاشتن کتاب: تلاشهای مینا برای پیدا کردن آن.
هدف نهایی: نوشتن مقاله و تحویل به موقع آن.
داستان سوم: معمای گنج
داستان:
حسن و دوستانش نقشهای قدیمی پیدا میکنند که نشان از گنجی پنهان در جنگل دارد. آنها تصمیم میگیرند به دنبال گنج بروند. در جنگل با موانع مختلفی مانند رودخانه و صخرههای بزرگ مواجه میشوند. با کمک یکدیگر موانع را پشت سر میگذارند و در نهایت به محل گنج میرسند. آنها گنج را پیدا میکنند و تصمیم میگیرند آن را به یک موزه محلی اهدا کنند.
حادثههای اصلی:
پیدا کردن نقشه گنج.
رفتن به جنگل.
مواجهه با موانع و عبور از آنها.
پیدا کردن گنج و اهدا به موزه.
حادثههای ضمنی:
برنامهریزی برای جستجوی گنج.
عبور از رودخانه و صخرهها.
علت و معلول:
علت: پیدا کردن نقشه گنج.
معلول: حسن و دوستانش به دنبال گنج میروند.
علت: مواجهه با موانع.
معلول: تلاش برای عبور از موانع و همکاری دوستان.
علت: رسیدن به محل گنج.
معلول: پیدا کردن گنج و تصمیم به اهدا به موزه.
پیامدها و هدفها:
هدف حسن و دوستانش: پیدا کردن گنج.
پیامد پیدا کردن نقشه: سفر به جنگل و مواجهه با موانع.
هدف نهایی: پیدا کردن گنج و اهدا به موزه برای حفظ تاریخ.
User
چگونه پیرنگ داستان را هدایت میکند؟
پیرنگ شامل تمام چیزهایی است که شخصیتهای داستان انجام میدهند و در داستان اتفاق میافتد. افکار و احساس و هر چیز دیگری که در ادامه داستان تاثیرگذار باشد و به عبارتی در داستان اتفاق بیفتد، میتواند پیرنگ باشد. که البته همانطور که بررسی کردیم این حادثهها باید به سمت پیامد و هدف مهمی هدایت شود.
هیچ اندیشهای به خودی خود و به تنهایی پیرنگ نیست. هیچ عملی مادامی که داستان بدون انجام آن تغییری نکند، پیرنگ نیست. پیرنگ در گام نخست مشخص میکند چه چیزی در داستان اهمیت دارد.
مسائل بالا را در چندین داستان کوتاه با موضوع دلخواه خود بررسی کنید.
ChatGPT
داستان اول: دیدار دوباره
داستان:
سارا پس از سالها دوری از شهر زادگاهش، به آنجا بازمیگردد تا در مراسم عروسی خواهرش شرکت کند. در مراسم، او با علی، دوست دوران کودکیاش، ملاقات میکند. آنها خاطرات گذشته را مرور میکنند و سارا احساسات قدیمی خود را نسبت به علی دوباره پیدا میکند. این دیدار باعث میشود سارا تصمیم بگیرد برای همیشه در شهر زادگاهش بماند و شغلی در آنجا پیدا کند.
حادثههای اصلی:
بازگشت سارا به شهر زادگاهش.
ملاقات با علی در مراسم عروسی.
مرور خاطرات گذشته.
تصمیم به ماندن در شهر و پیدا کردن شغل.
حادثههای ضمنی:
شرکت در مراسم عروسی.
صحبتهای معمولی با مهمانان دیگر.
افکار و احساسات:
نگرانی و هیجان سارا از بازگشت به شهر.
احساسات قدیمی سارا نسبت به علی که دوباره زنده میشود.
تردید سارا درباره ماندن یا بازگشت به شهر بزرگ.
اندیشههایی که به خودی خود پیرنگ نیستند:
خاطرات سارا از دوران کودکی بدون بازگشت او به شهر.
افکار سارا درباره زندگی در شهر بزرگ بدون تاثیر بر تصمیمش.
تمام چیزهایی که شخصیتهای داستان انجام میدهند:
سفر سارا به شهر زادگاهش.
شرکت در مراسم عروسی.
ملاقات با علی و صحبت با او.
مرور خاطرات گذشته.
تصمیمگیری برای ماندن در شهر و پیدا کردن شغل.
داستان دوم: راز دفترچه
داستان:
مینا در کتابخانه دانشگاه یک دفترچه قدیمی پیدا میکند که پر از نوشتههای رمزآلود است. او تصمیم میگیرد راز دفترچه را کشف کند. پس از هفتهها تحقیق، متوجه میشود که دفترچه متعلق به یک استاد معروف دانشگاه بوده که در دهههای گذشته به طور مرموزی ناپدید شده است. با کمک استاد راهنمای خود، مینا موفق به کشف رمزها میشود و حقیقت ناپدید شدن استاد را فاش میکند.
حادثههای اصلی:
پیدا کردن دفترچه در کتابخانه.
تصمیم به کشف راز دفترچه.
تحقیق و تلاش برای کشف رمزها.
فاش کردن حقیقت ناپدید شدن استاد.
حادثههای ضمنی:
صحبت با استاد راهنما.
جستجو در منابع کتابخانهای.
افکار و احساسات:
کنجکاوی و هیجان مینا برای کشف راز دفترچه.
ناامیدی و تردید در مواجهه با رمزهای سخت.
شادی و رضایت از کشف حقیقت.
اندیشههایی که به خودی خود پیرنگ نیستند:
فکر کردن به استاد معروف بدون اقدام به تحقیق.
احساسات مینا درباره درسهای دانشگاه بدون تاثیر بر تصمیمش برای تحقیق.
تمام چیزهایی که شخصیتهای داستان انجام میدهند:
پیدا کردن دفترچه.
تصمیمگیری برای کشف راز آن.
تحقیق و جستجو در منابع مختلف.
صحبت با استاد راهنما.
کشف رمزها و فاش کردن حقیقت.
داستان سوم: تابلوی گمشده
داستان:
امیر که یک هنرمند جوان است، تابلوی ارزشمندش در نمایشگاهی گم میشود. او به شدت نگران میشود و شروع به جستجوی تابلوی گمشده میکند. پس از جستجو در میان نمایشگاه و پرسوجو از مسئولین، متوجه میشود که تابلوی او به اشتباه به بخش دیگری منتقل شده است. با پیدا شدن تابلو، امیر تصمیم میگیرد در نمایشگاههای بعدی بیشتر دقت کند و مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشد.
حادثههای اصلی:
گم شدن تابلوی امیر در نمایشگاه.
جستجوی تابلوی گمشده.
پیدا کردن تابلو در بخش دیگر.
تصمیم به دقت بیشتر در نمایشگاههای بعدی.
حادثههای ضمنی:
پرسوجو از مسئولین نمایشگاه.
جستجو در بخشهای مختلف نمایشگاه.
افکار و احساسات:
نگرانی و اضطراب امیر از گم شدن تابلو.
امید و ناامیدی در حین جستجو.
آرامش و خوشحالی از پیدا شدن تابلو.
اندیشههایی که به خودی خود پیرنگ نیستند:
افکار امیر درباره نمایشگاههای گذشته بدون تاثیر بر جستجوی تابلو.
احساسات او درباره هنر بدون تاثیر بر تصمیم به جستجو.
تمام چیزهایی که شخصیتهای داستان انجام میدهند:
شرکت در نمایشگاه.
قرار دادن تابلو در نمایشگاه.
متوجه گم شدن تابلو.
پرسوجو از مسئولین نمایشگاه.
جستجو در بخشهای مختلف نمایشگاه.
پیدا کردن تابلو.
تصمیم به دقت بیشتر در آینده.
در هر سه داستان، حوادث اصلی و فرعی، افکار و احساسات شخصیتها و اندیشههایی که به خودی خود پیرنگ نیستند بررسی شدند تا نشان داده شود چگونه پیرنگ به سمت یک هدف نهایی هدایت میشود و چه چیزهایی در داستان اهمیت دارند.
User
قدرت کشمکش در داستان: انواع و نمونهها
برای جلب توجه خواننده باید چیز ارزشمندی را در داستان به دست بیاورید یا از دست بدهید. (نوعی از شکست در مقابل پیروزی یا نیروی خیر و نیروی شر). پل دارسی بولز نام چنین چیزی را کشمکش میگذارد.
لطفا انواع کشمکشها را در داستان توضیح دهید و برای هر کدام مثالی بزنید.
ChatGPT
کشمکشها یا درگیریها در داستاننویسی به عنوان یکی از عناصر اصلی داستان شناخته میشوند که باعث جذابیت و پویایی داستان میشوند. پل دارسی بولز کشمکش را به عنوان تضاد بین نیروهای مخالف در داستان تعریف میکند که معمولاً شخصیت اصلی (قهرمان) با آنها مواجه میشود. انواع کشمکشها شامل موارد زیر است:
1. کشمکش انسان با انسان
در این نوع کشمکش، شخصیت اصلی با یک یا چند شخصیت دیگر درگیر میشود. این درگیری میتواند فیزیکی، ذهنی، یا عاطفی باشد.
مثال:
در رمان “شازده کوچولو” نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری، شازده کوچولو با یک پادشاه خودخواه روبرو میشود. در این داستان، کشمکش بین شازده کوچولو و پادشاه بر سر درک و تفاوتهای فکری و فلسفی آنهاست.
2. کشمکش انسان با خود
در این نوع کشمکش، شخصیت اصلی با تضادها و مشکلات درونی خود مبارزه میکند. این درگیری میتواند شامل تردید، احساس گناه، یا تلاش برای یافتن هویت باشد.
مثال:
در رمان “جنایت و مکافات” نوشته فیودور داستایوفسکی، راسکولنیکف با احساس گناه و درگیری درونی خود پس از ارتکاب جنایت دست و پنجه نرم میکند. این کشمکش درونی محور اصلی داستان است.
3. کشمکش انسان با طبیعت
در این نوع کشمکش، شخصیت اصلی با نیروهای طبیعی مانند آب و هوا، حیوانات، یا محیط زیست مبارزه میکند.
مثال:
در رمان “پیرمرد و دریا” نوشته ارنست همینگوی، سانتیاگو، ماهیگیر پیر، با طبیعت درگیر است. او برای صید یک ماهی بزرگ با دریا، باد، و خستگی فیزیکی مبارزه میکند.
4. کشمکش انسان با جامعه
در این نوع کشمکش، شخصیت اصلی با قوانین، ارزشها، یا توقعات جامعه در تضاد است. این درگیری میتواند نشاندهنده تلاش برای تغییر یا پذیرش جامعه باشد.
مثال:
در رمان “1984” نوشته جورج اورول، وینستون اسمیت با جامعهای که تحت کنترل یک حکومت توتالیتر قرار دارد، درگیر است. او تلاش میکند علیه سیستم فکری و سیاسی که بر جامعه حکمفرماست، مبارزه کند.
5. کشمکش انسان با سرنوشت یا نیروهای فراطبیعی
در این نوع کشمکش، شخصیت اصلی با نیروهای ماوراءالطبیعه، سرنوشت، یا تقدیر مبارزه میکند.
مثال:
در نمایشنامه “مکبث” نوشته ویلیام شکسپیر، مکبث با پیشگوییهای جادوگران و تقدیری که برایش پیشبینی شده، درگیر میشود. این کشمکش باعث وقوع تراژدیهای بسیاری در داستان میشود.
6. کشمکش انسان با فناوری
در این نوع کشمکش، شخصیت اصلی با ماشینها، فناوری، یا رباتها درگیر است. این درگیری میتواند نمادی از ترس انسان از فناوری و پیشرفتهای علمی باشد.
مثال:
در رمان “من، ربات” نوشته آیزاک آسیموف، شخصیتها با قوانین و تاثیرات روباتها در جامعه درگیر هستند. این داستانها بررسی میکنند که چگونه فناوری و رباتها میتوانند بر زندگی انسانها تاثیر بگذارند.
تحلیل کشمکشها در داستانها
برای هر داستانی که قبلاً ذکر شده، میتوان انواع کشمکشها را مشخص کرد:
داستان اول: دیدار دوباره
کشمکش انسان با خود: سارا با تردیدها و احساسات قدیمی خود درباره علی درگیر است.
کشمکش انسان با جامعه: سارا با تصمیمگیری درباره ماندن در شهر کوچک زادگاهش در مقابل شهر بزرگ درگیر است.
داستان دوم: راز دفترچه
کشمکش انسان با خود: مینا با ناامیدی و تردیدهای خود در مواجهه با رمزهای دفترچه درگیر است.
کشمکش انسان با جامعه: مینا در تلاش برای کشف حقیقتی است که ممکن است جامعه دانشگاهی را تحت تاثیر قرار دهد.
داستان سوم: تابلوی گمشده
کشمکش انسان با خود: امیر با نگرانی و اضطراب خود در مورد گم شدن تابلوی ارزشمندش مبارزه میکند.
کشمکش انسان با جامعه: امیر باید با مسئولین نمایشگاه و قوانین آنها برای پیدا کردن تابلو مواجه شود.
با بررسی این کشمکشها، میتوان فهمید که چگونه تضادها و درگیریها در داستانها نقش مهمی در پیشبرد پیرنگ و جلب توجه خواننده دارند.
User
صحنهپردازی: قلب تپنده هر داستان
همانطور که در کتاب حرفه؛ داستاننویس 1 هم بررسی کردیم که اگر داستانی وجود دارد، درباره آن صحبت نکنید، آن را بنویسید، در مورد صحنهپردازی هم به همین صورت است باید آن را نشان دهید و درباره آن صحبت نکنید. صحنه داستان باید خلق شود و اگر صحنهای را خلق نمیکنید شاید مشغول نوشتن انشاء یا نطق یا خطابه هستید. هر چه هست آنچه مینویسید داستان نیست. صحنه روی گفتگو و عمل بنا میشود. هر صحنهای مثل یک داستان مستقل کوچک است. هر صحنه هدف مشخصی دارد و به سمت مشخصی حرکت میکند. هر صحنه معنا دارد و حداقل یک نکته درون خود دارد. و مهمتر از همه یک صحنه باید پیرنگ را پیش ببرد و شخصیتها را نشان دهد. خلق صحنه یعنی ایجاد این امکان برای داستان که بتواند خودش را نشان بدهد، جای آنکه شما تعریفش کنید.
تعریف ساده و کاملی از صحنه داستان ارائه دهید و یک صحنه داستان به غیر از مواردی که در بالا به آن اشاره شده است، باید دارای چه خصوصیاتی باشد؟
ChatGPT
تعریف ساده و کامل از صحنه داستان
صحنه داستان بخشی از داستان است که در آن مجموعهای از وقایع و اتفاقات در یک مکان و زمان مشخص رخ میدهد. صحنهها از طریق گفتگوها و اعمال شخصیتها ساخته میشوند و به خواننده کمک میکنند تا داستان را ببیند و احساس کند، نه اینکه فقط درباره آن بشنود. هر صحنه باید هدف مشخصی داشته باشد، به پیشبرد پیرنگ کمک کند و شخصیتها را بیشتر معرفی کند.
خصوصیات یک صحنه داستان
وضوح و دقت:
صحنه باید به طور واضح و دقیق توصیف شود تا خواننده بتواند مکان، زمان و حالت کلی آن را به خوبی تصور کند. استفاده از جزئیات حسی مانند صداها، بوها، تصاویر و احساسات میتواند به این وضوح کمک کند.
گفتگو و عمل:
صحنه باید شامل گفتگوها و اعمال شخصیتها باشد. این عناصر کمک میکنند تا صحنه زنده و پویا به نظر برسد و خواننده را به داخل داستان بکشاند.
پیشبرد پیرنگ:
هر صحنه باید به نحوی به پیشبرد داستان کمک کند. اگر صحنهای هدف خاصی ندارد یا داستان را به جلو نمیبرد، باید مورد بازنگری قرار گیرد.
توسعه شخصیتها:
صحنهها باید به خواننده کمک کنند تا شخصیتها را بیشتر بشناسد. این شناخت میتواند از طریق رفتارها، گفتارها، واکنشها و تعاملات شخصیتها با یکدیگر حاصل شود.
تنش و درگیری:
یک صحنه خوب باید شامل نوعی تنش یا درگیری باشد، چه درونی و چه بیرونی. این تنش میتواند بین شخصیتها، بین شخصیت و محیط، یا درونی باشد که شخصیت با خودش درگیر است.
حس مکانی و زمانی:
صحنه باید حس مشخصی از مکان و زمان داشته باشد. خواننده باید بتواند به خوبی مکان و زمان وقوع صحنه را تصور کند.
هدف و حرکت:
هر صحنه باید هدف مشخصی داشته باشد و به سمت نتیجه یا نقطه اوج خاصی حرکت کند. این حرکت میتواند به صورت پیشرفت داستان یا توسعه شخصیتها باشد.
پیوند با صحنههای دیگر:
هر صحنه باید به نحوی با صحنههای قبلی و بعدی مرتبط باشد. این پیوند میتواند از طریق پیشبرد پیرنگ، توسعه شخصیتها، یا ایجاد تنش و تعلیق باشد.
مثال از یک صحنه داستان
عنوان: تابلوی گمشده
صحنه: نمایشگاه هنری
توصیف صحنه:
امیر با هیجان وارد سالن اصلی نمایشگاه میشود. بوی رنگ تازه و چوب نو در هوا پیچیده است. نورهای گرم روی تابلوهای رنگارنگ افتاده و صدای آرامشبخش موسیقی کلاسیک در پسزمینه شنیده میشود. او با افتخار به سمت دیوار خود میرود تا تابلویش را ببیند.
گفتگو و عمل:
امیر با دقت به اطراف نگاه میکند و از کنار چندین تابلو دیگر میگذرد. وقتی بهجای خالی تابلوی خود میرسد، قلبش تندتر میزند.
امیر: (با نگرانی) تابلوی من کجاست؟
او به سمت مسئول نمایشگاه میرود.
امیر: (با اضطراب) ببخشید، تابلوی من گم شده! باید کجا دنبالش بگردم؟
مسئول: (با آرامش) لطفاً نگران نباشید. ممکن است به اشتباه به بخش دیگری منتقل شده باشد. بیایید با هم جستجو کنیم.
پیشبرد پیرنگ:
امیر و مسئول نمایشگاه در میان تابلوهای دیگر جستجو میکنند. تنش درونی امیر و نگرانیاش درباره از دست دادن اثر هنریاش نشان داده میشود.
توسعه شخصیتها:
واکنش امیر به گم شدن تابلو نشاندهنده اهمیت هنر برای او و نگرانیاش نسبت به کارهای هنریاش است. مسئول نمایشگاه نیز به عنوان فردی آرام و متعهد به وظایفش معرفی میشود.
حس مکانی و زمانی:
نمایشگاه هنری در عصر یک روز گرم تابستانی، با نورهای گرم و بوی رنگ تازه.
هدف و حرکت:
هدف امیر پیدا کردن تابلوی گمشدهاش است. این صحنه نشاندهنده تلاش و نگرانی او برای بازیابی اثر هنریاش است.
پیوند با صحنههای دیگر:
این صحنه میتواند مقدمهای برای صحنههای بعدی باشد که در آن امیر تلاش میکند تا بفهمد تابلویش به کجا رفته و در نهایت تصمیم میگیرد دقت بیشتری در آینده داشته باشد.
با این مثال، میتوان دید که چگونه یک صحنه داستان با استفاده از توصیف، گفتگو، عمل و تنش میتواند به پیشبرد پیرنگ و توسعه شخصیتها کمک کند و خواننده را درگیر داستان کند.