کتاب والدین سمی – گفتگو دوم

کتاب والدین سمی – گفتگو دوم

در گفتگوی اول درباره کتاب والدین سمی اثر سوزان فوروارد، رفتارهای منفی والدین سمی که بذرهای ترس، ظلم و عذاب وجدان را در وجود فرزندان می‌کارند، صحبت کردیم. تمام والدین سمی، فارغ از طبیعت سو‌ء رفتارشان، اساسا آسیب‌های مشابهی را به جا می‌گذارند. کتاب والدین سمی سفری برای کشف حقیقت است. با کشف این حقیقت بزرگ می‌توانید قدرت از دست رفته‌تان را از والدین سمی خود پس بگیرید و شرافت و حیثیت خود را به عنوان یک انسان احیا کنید. اکنون ادامه گفتگو.

User

والدین سمی مدام به یاد ما می‌آورند که باعث شرمساری آن‌‌ها هستیم!

انکار ابتدایی‌ترین و قدرتمندترین سد دفاعی روانی است که با استفاده از واقعیت ساخته ذهن تاثیر برخی تجربیات دردناک زندگی را تضعیف یا حتی نفی می‌کند. این پدیده حتی موجب می‌شود برخی از ما آنچه والدین کرده‌اند را فراموش کنیم و به ما امکان می‌دهد کماکان آن‌ها را بزرگ و گرامی بداریم. متاسفانه انکار شما تنها انکاری نیست که باید به مقابله آن بپردازید. والدینتان نیز سیستم‌های انکار خودشان را دارند. به ویژه زمانی که حقیقتی را از گذشته بیان می‌کنید که جلوه‌ی ناخوشایندی را از والدین بازتاب می‌دهد. آن‌ها ضمن انکار تلاش شما برای بازسازی تاریخ زندگی‌تان را ناکام می‌گذارند. والدین سمی همواره ابراز می‌کنند که رفتارهای شما باعث شرمساری آن‌ها است.

برای بسیاری از کودکان والدین سمی، انکار یک فرآیند آسان و ناخودآگاه برای بیرون راندن برخی رویدادها و احساسات از ضمیر خودآگاه و توسل به این توهم است که هیچ اتفاقی نیفتاده است. انکار چگونه باعث دستیابی والدین سمی به اهداف خود می‌شود؟

ChatGPT

انکار، راهی است که برخی از والدین سمی از طریق آن تلاش می‌کنند تا از مسئولیت‌ها، تغییرات، یا عواقب نامطلوب ضرر ببینند یا از آن‌ها فرار کنند. این فرآیند می‌تواند به موجب حفظ تعادل روانی کوتاه‌مدت در والدین شما می‌آید، اما در طولانی‌مدت می‌تواند به مشکلات بزرگ‌تر منجر شود. این امور ممکن است شامل موارد زیر باشند:

1. افزایش مشکلات: انکار موجب می‌شود تا والدین از وضعیت واقعی و مشکلاتی که وجود دارد، غافل شوند. این می‌تواند به تجمع مشکلات و رشد آن‌ها منجر شود و در نهایت موجب تشدید مسائل خواهد شد.

2. عدم رشد شخصی: با انکار، والدین از فرصت یادگیری و رشد شخصی خود برای مقابله با چالش‌ها و مسائل غیرقابل دفاع که دارند، بازمی‌دارند.

3. آسیب به روابط: انکار می‌تواند به تضعیف روابط با کودکان، همسران و دیگر افراد منجر شود. عدم پذیرش واقعیت‌ها می‌تواند به تراکم و تنش‌های زیادی در ارتباط‌ها منجر شود.

4. تأثیر بر تصمیم‌گیری‌ها: انکار موجب می‌شود تا تصمیم‌گیری‌های غیرمنطقی و بی‌سابقه‌ای اتخاذ کنید که ممکن است به عواقب ناخوشایند منجر شوند.

5. کاهش رشد کودکان: با انکار احساسات و نیازهای کودکان خود، فرصت آن‌ها برای تجربه و یادگیری از احساسات و مواجهه با مسائل کاهش می‌یابد. این ممکن است مانع کودکان شما شود تا مهارت‌های مهمی مثل تنظیم احساسات را یاد بگیرند.

6. اضطراب و استرس: عدم مواجهه با واقعیت‌ها می‌تواند به افزایش اضطراب و استرس منجر شود. انکار موجب می‌شود که شما به‌ جای حل مشکل، از آن فرار کنید که این موضوع به تدریج باعث افزایش استرس می‌شود.

7. تأثیر بر توانایی مقابله: با انکار، می‌توانید از توانایی خود برای مقابله با مسائل و حل مشکلات بازبماند.

در نهایت، انکار می‌تواند به مشکلات اجتماعی، عاطفی و روانی انتقال یابد و از توسعه و پیشرفت شما و کودکانتان جلوگیری کند. بهترین راهکار این است که به واقعیت‌ها روبرو شده، احساسات خود را به صورت مثبت بیان کنید و از منابع حمایت و مشاوره استفاده کنید تا به بهترین راه‌حل‌ها برای مواجهه با چالش‌ها و مسائل پی ببرید.

User

شکستن تقدس والدین سمی

والدین خداگونه قوانینی می‌سازند، قضاوت‌هایی می‌کنند و درد و رنج‌هایی را به جان فرزندانشان می‌اندازند. وقتی از آن‌ها، مرده یا زنده، یک قدیس می‌سازید، قبول می‌کنید که براساس منطق و نگرش آن‌ها زندگی کنید و درد و رنج‌هایی را به جان می‌خرید و چه بسا این آلام را به عنوان یک نگرش مثبت عقلانی سازی کنید. زمانش رسیده که این روند را متوقف کنید.

وقتی والدین سمی‌تان را از جایگاه متعالی‌شان پایین می‌آورید، جرات می‌یابید که نگاه واقع گرایانه‌ای به آن‌ها داشته باشید، می‌توانید در رابطه با آن‌ها به توازن قدرت برسید. راه شکستن تقدس والدین سمی چیست؟

ChatGPT

شکستن تقدس والدین سمی و به دست آوردن توازن قدرت در رابطه با آن‌ها می‌تواند فرآیندی چالش‌برانگیز باشد، اما مهم و ضروری است تا به فرصتی برای رشد شخصی و ارتقاء روابطتان تبدیل شود. در ادامه چندین راهکار برای شکستن تقدس والدین سمی و ایجاد توازن قدرت آمده است:

1. پذیرش واقعیت‌ها: قبول این واقعیت که والدین نیز انسان‌های عادی هستند و اشتباه می‌کنند، اولین قدم به سمت شکستن تقدس آن‌ها است.

2. آگاهی از الگوهای رفتاری: با تجزیه و تحلیل الگوهای رفتاری والدین سمی، می‌توانید بهتر درک کنید که تقدس انگاری در مورد آن‌ها چگونه است. این ممکن است شامل نگرانی‌ها، نیازها و تجربیات آن‌ها باشد.

3. ارتقاء خودشناسی: با داشتن خودآگاهی بیشتر در مورد احساسات، انگیزه‌ها و نیازهای خود، می‌توانید بهترین راهکارها برای مقابله با الگوهای منفی ایجاد شده از والدین خود را پیدا کنید.

4. مراجعه به منابع تخصصی: مشاوره روانشناختی یا خانوادگی می‌تواند به شما کمک کند که با عواطف منفی و الگوهای رفتاری خود در رابطه با والدین سمی مقابله کنید و راه‌های مثبت‌تری را کشف کنید.

5. تقویت مهارت‌های ارتباطی: یادگیری مهارت‌های ارتباطی می‌تواند به شما در برقراری ارتباط با والدین و بیان احساسات و نیازهای خود کمک کند.

6. تأمل و تفکر عمیق: با تأمل در تجربیات والدین سمی، به تشخیص اصولی‌تر دلایل و نیازهای پشت رفتارهای آن‌ها بپردازید.

7. گسترش شبکه اجتماعی: اطرافیان و دوستان مثبت می‌توانند به شما در شکستن تقدس والدین سمی کمک کنند و شما را در مسیر رشدتان حمایت کنند.

8. پذیرش تفاوت‌ها: توجه به این نکته که والدین همچنان می‌توانند دیدگاه‌ها و معیارهای متفاوتی داشته باشند به شما کمک می‌کند تا بتوانید با رفتارهای سمی آن‌ها مقابله کنید.

9. تنظیم مرزها: تنظیم مرزهای مشخص برای خود و رفتارهایی که آماده تحمل آن‌ها نیستید، می‌تواند به شما کمک کند تا مرزهای خود را در رابطه با والدین تنظیم کنید.

شکستن تقدس والدین سمی نیازمند زمان، تلاش و پشتیبانی است. هدف از این کار، به دست آوردن یک رابطه سالم‌تر و متعادل‌تر با والدین شما است که به شما اجازه می‌دهد به طور مستقل‌تر و بهبود یافته در زندگی عمل کنید.

User

والدین سمی؛ دزدان کودکی

کودکانی که در وضعیت نقش‌های وارونه گرفتار می‌شوند، همیشه به مشکل برمی‌خورند. آن‌ها نمی‌توانند وظایف بزرگسالان را انجام دهند، چون بزرگسال نیستند. اما دلیل شکستشان را نمی‌فهمند؛ فقط احساس کمبود و عذاب وجدان می‌کنند. آن‌ها در دوران بزرگسالی اغلب وارد یک دور باطل مسئولیت‌پذیری می‌شوند و همیشه کم می‌آورند و دچار ناراحتی وجدان و احساس ناکافی بودن می‌شوند و سپس تلاش‌هایشان را دوچندان می‌کنند. این یک سیکل طاقت فرسا است که فرجامی جز احساس فزاینده ناکامی در پی ندارد.

واژه‌ی هم وابسته به تمام کسانی اطلاق می‌شود که برای نجات کسی خودشان را قربانی می‌کنند و مسئولیت یک فرد وسواسی، معتاد، بدرفتار یا شدیدا وابسته را بر عهده می‌گیرند. چه ویژگی‌هایی در فرد موجب می‌شود که به هم وابستگی روی بیاورد؟

ChatGPT

ویژگی‌هایی که ممکن است باعث شود فرد به هم وابستگی روی آورد، می‌توانند به صورت روانشناختی، اجتماعی و عاطفی شامل موارد زیر باشند:

1. نیاز به تأیید و ارزشیابی: فردی که به هم وابستگی روی می‌آورد، ممکن است به دنبال تایید دیگران باشد و از این وسیله برای افزایش اعتماد به نفس خود استفاده کند.

2. ترس از رد شدن یا رها شدن: افرادی که به هم وابستگی روی می‌آورند، ممکن است از ترس از رد شدن، رها شدن یا ترک شدن توسط دیگران به این رفتارها تمایل داشته باشند.

3. نقص در خودشناسی: فردی که توانایی خودشناسی کافی ندارد و احساس نیاز به دیگران برای شناخت خود دارد، ممکن است به هم وابستگی روی آورد.

4. تاثیرپذیری بالا: افرادی که به هم وابستگی روی می‌آورند، ممکن است تا حد زیادی تحت تأثیر افکار و عواطف دیگران قرار بگیرند و از آن‌ها تبعیت کنند.

5. عدم توانایی در مدیریت احساسات: افرادی که به هم وابستگی روی می‌آورند، ممکن است نتوانند به طور مؤثر با احساسات منفی خود مانند ترس، اضطراب و افسردگی مقابله کنند و به دیگران اتکا کنند.

6. احساس مسئولیت نسبت به دیگران: فردی که به هم وابستگی روی می‌آورد، ممکن است احساس کند که باید مسئولیت‌های دیگران را برعهده بگیرد و آن‌ها را نجات دهد.

7. علاقه به کمک کردن: برخی افراد به دلایل اخلاقی یا علاقه شخصی ممکن است به کمک کردن به دیگران و ایجاد تأثیر در زندگی آن‌ها تمایل داشته باشند.

به طور کلی، عوامل روانشناختی، اجتماعی و عاطفی می‌توانند باعث شکل‌گیری رفتارهای هم وابسته شود. در صورتی که این رفتارها به مرزهایی برسند که مشکلات جدی در زندگی فرد و روابطش ایجاد می‌کنند، بهتر است از منابع حمایتی مثل مشاوره روانشناختی استفاده کنید.

User

همه‌ی دردهایم به خاطر کارهایی است که نکردند

وقتی پدر و مادر فرزندی را کتک می‌زنند یا مدام هر تحقیر و توهینی را نثارش می‌کنند، به راحتی می‌توان سوءرفتار را تشخیص داد؛ اما سمیت والدین بی‌کفایت یا ناکارآمد می‌تواند پیچیده یا نامفهوم باشد. وقتی والدین به‌جای تعهد صحنه را خالی می‌کنند، به سختی می‌توان ارتباط بین مشکلات بزرگسالی با این نوع فرزندپروری سمی را مشاهده کرد.

این والدین اغلب مانند کودکان درمانده یا بی‌مسئولیت رفتار می‌کنند و فرزندان بزرگسالشان احساس می‌کنند باید از آن‌ها محافظت کنند. آیا حمایت همه‌جانبه از والدین بی‌کفایت و ناکارآمد وظیفه‌ی فرزندان بزرگسال آن‌ها است؟

ChatGPT

حمایت از والدین بی کفایت و ناکارآمد می‌تواند موضوعی پیچیده باشد. در برخی موارد، فرزندان بزرگسال ممکن است احساس کنند که باید از والدین خود محافظت کنند و به آن‌ها کمک کنند. این موضوع به عوامل مختلفی بستگی دارد که در ادامه توضیح داده شده‌اند:

1. سطح ناتوانی والدین: اگر والدین واقعاً به دلیل مشکلاتی ناشی از ناتوانی، بی‌توجهی به وظایف و مسئولیت‌ها یا سایر دلایل، نیاز به کمک دارند، فرزندان ممکن است احساس کنند که مسئولیت کمک به آ‌ن‌ها را دارند.

2. تأثیرات روانی: در برخی موارد، فرزندان ممکن است به دلیل تأثیرات روانی و تجربه‌های گذشته، نیاز به مراقبت از والدین خود را احساس کنند.

3. فشارهای فرهنگی و اجتماعی: در برخی فرهنگ‌ها و جوامع، احترام به والدین به عنوان یک اصل اساسی در نظر گرفته می‌شود و فرزندان به عنوان وظیفه خود می‌بینند که از والدین بی‌کفایت محافظت کنند.

4. روابط خانوادگی: نوع روابط والدین و فرزندان در خانواده نقش بسزایی در این امر ایفا می‌کند. اگر در خانواده ارتباطات سالم و بااحترامی باشد، این می‌تواند به فرزندان اجازه دهد که به والدین خود در زمان‌های نیاز کمک کنند.

5. میزان تأثیر فرزندان: فرزندان بزرگسال ممکن است به دلیل تجربیات زندگی و دانش بیشتر، توانایی بیشتری در حل مشکلات داشته باشند و از این رو تلاش کنند تا در مواقع لازم به والدین خود کمک کنند.

با این حال، باید توجه داشت که فرزندان نباید به عنوان نگهبان یا محافظ والدین عمل کنند. هر دو طرف به اندازه کافی مسئولیت‌ها و وظایف خود را دارند. این تعادل می‌تواند با ارتقاء ارتباط‌های با احترام و صمیمیت بین والدین و فرزندان تقویت شود. در مواردی که والدین به کمک نیاز دارند، می‌توانند از خدمات حمایتی و مشاوره استفاده کنند تا بهبودی بیشتری در وضعیت خود دست یابند.

User

این به نفع خودت است

کودکانی که تشویق نمی‌شوند امتحان کنند، کشف کنند و یاد بگیرند و ریسک شکست را بپذیرند، اغلب احساس درماندگی و بی‌کفایتی می‌کنند. تحت تسلط والدین مضطرب و نگران، این کودکان اغلب خودشان مضطرب و نگران می‌شوند و این چنین رسیدن به بلوغ برایشان دشوار می‌شود. وقتی به سال‌های نوجوانی و جوانی می‌رسند، بسیاری از آن‌ها هرگز از نیاز به کنترل و هدایت بی‌وقفه والدین رهایی نمی‌یابند.

عباراتی مانند ” این به نفع خودت است.”، “این کار را فقط برای خودت می‌کنم.” و “فقط برای این است که خیلی دوستت دارم.”، همه یک مفهوم را می‌رسانند: “من این کار را می‌کنم، چون آن‌قدر از ازدست دادنت می‌ترسم که می‌خواهم تو را بدبخت کنم.” تفاوت یک رفتار کنترل‌گرانه با یک رفتار صرفا از روی نگرانی در چیست؟

ChatGPT

تفاوت بین یک رفتار کنترل‌گرانه و یک رفتار صرفاً از روی نگرانی در نحوه انگیزه‌بخشی و هدف اصلی از اقدام مشخص می‌شود. در اینجا دو نکته مهم برای تمیزبندی این دو نوع رفتار آورده شده است:

1. رفتار کنترل‌گرانه: این نوع رفتار اغلب به اصطلاح “منیپولاتیو” نیز شناخته می‌شود. در اینجا، فرد تلاش می‌کند تا با استفاده از احساسات دیگران یا شرایط خاصی، کنترل یا تحت تأثیر قرار دادن آن‌ها را بر هدف خود داشته باشد. این نوع رفتار معمولاً به منظور تحقق اهداف شخصی یا رفع نیازهای خود انجام می‌شود و نه به دلیل احترام یا مراقبت واقعی نسبت به فرد مورد نظر.

2. رفتار صرفاً از روی نگرانی: در این حالت، فرد اقدامات خود را به خاطر نگرانی‌های واقعی و احساسی نسبت به دیگران انجام می‌دهد. هدف اصلی این نوع رفتار، کمک به دیگران، رفع استرس‌ها یا بهبود وضعیت شخص مورد نظر است و تلاشی برای کنترل یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران نیست.

بنابراین، اصلی‌ترین تفاوت میان دو رفتار مذکور، در هدف و معنا است. در حالی که در رفتار کنترل‌گرانه هدف به دست آوردن یا حفظ کنترل و قدرت است، در رفتار صرفاً از روی نگرانی هدف بهبود وضعیت یا کمک به دیگران است و تأثیرگذاری نه به منظور تسلط بلکه به منظور حمایت و مراقبت است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *