کتاب پروست و ماهی مرکب

کتاب پروست و ماهی مرکب

کتاب پروست و ماهی مرکب: رازهای علمی مغز و خواندن (Proust and the Squid: The Story and Science of the Reading Brain) اثر ماریان وولف (Maryanne Wolf) به بررسی جذاب و عمیق پدیده‌ای منحصر به فرد می‌پردازد: نحوه یادگیری مغز انسان برای خواندن و تأثیرات عمیق این فرآیند بر رشد شناختی و فرهنگی ما.

در این کتاب، وولف نشان می‌دهد که چگونه خواندن، در اصل، یک دستاورد طبیعی برای مغز ما نبوده، بلکه حاصل یک تطبیق پیچیده و خارق‌العاده است. او از همان ابتدای کتاب اشاره می‌کند که انسان‌ها برای خواندن متولد نشده‌اند، بلکه خواندن ابداعی است که تنها چند هزار سال پیش در تاریخ بشریت پدیدار شد. این ابداع نیاز به ایجاد پیوندهای جدید بین ساختارهای مختلف مغز داشت و به واسطه آن، توانایی‌های فکری ما را گسترش داد و به تحولات مهمی در مسیر تکامل ما منجر شد.

کتاب پروست و ماهی مرکب به سه بخش اصلی تقسیم شده است: تاریخچه تکامل خواندن، روند یادگیری خواندن در کودکان و چالش‌ها و موانعی که مغز در یادگیری خواندن تجربه می‌کند، به ویژه در مواردی مانند نارساخوانی. هر بخش به ما نشان می‌دهد که چگونه سیستم‌های مختلف نوشتاری، مغز ما را با چالش‌های جدیدی روبرو کرده و به شکل‌گیری مسیرهای فکری پیچیده‌تری انجامیده‌اند.

وولف در این کتاب نه تنها تأکید می‌کند که خواندن، توانایی ذهنی خارق‌العاده‌ای است که مغز برای آن خود را بازآرایی کرده است، بلکه به اثرات عمیق‌تر آن بر توانایی ما برای تفکر انتقادی، همدلی و ارتباط با دیگران نیز می‌پردازد. به نظر او، این تغییرات اهمیت ویژه‌ای در عصر دیجیتال امروز دارند، جایی که تغییرات سریع در روش‌های ارتباطی، ارزش‌های فرهنگی و حتی ساختارهای فکری جدیدی را پیش رو قرار داده است.

پروست و ماهی مرکب  به طرز ماهرانه‌ای تاریخ، علوم شناختی و ادبیات را با هم ترکیب کرده و به ما می‌آموزد که چگونه مغز انسان قادر است یک مهارت پیچیده‌ای همچون خواندن را بیاموزد، از محدودیت‌های طبیعی خود فراتر برود و دنیایی از دانش، تخیل و ارتباطات را برای ما فراهم کند.

بخش اول: مغز چگونه خواندن را یاد گرفت

درس‌هایی از پروست و ماهی مرکب

خواندن از نگاه پروست (Marcel Proust نویسنده فرانسوی) یک “پناهگاه فکری” است؛ فضایی که در آن انسان‌ها می‌توانند به واقعیت‌های بی‌شماری دست یابند، بدون آنکه نیازی به ترک آسایش خود داشته باشند. او معتقد بود که خواندن یک نوع ارتباط عمیق و خلاقانه است که می‌تواند زندگی فکری خواننده را دگرگون کند. پروست در یکی از آثار خود، تجربیات کودکی‌اش را شرح می‌دهد و لحظاتی را که با کتاب‌های مورد علاقه‌اش سپری کرده است، با شیرینی و خاطره‌انگیزی بازگو می‌کند.

از سوی دیگر، در دهه‌های میانی قرن بیستم، دانشمندان نوروساینس از یک موجود کوچک و غیرمعمول به نام “ماهی مرکب” برای درک نحوه عملکرد نورون‌ها و شیوه انتقال پیام‌ها در مغز استفاده کردند. ماهی مرکب به دلیل ساختار ساده و محوری نورون‌هایش، به محققان اجازه داد تا تعاملات و مکانیسم‌های پایه‌ای نورون‌ها را مشاهده کنند. این موجود در علوم اعصاب به نمادی تبدیل شد که می‌تواند یادگیری و تطبیق مغز را در شرایط مختلف نمایان سازد.

خواندن به عنوان یکی از پیچیده‌ترین دستاوردهای فرهنگی بشر، نمونه‌ای شگفت‌انگیز از توانایی مغز برای انطباق و بازآرایی ساختارهای خود به شمار می‌رود. به همین ترتیب، دانشمندان امروزی با استفاده از ابزارهای پیشرفته در تلاش‌اند تا بفهمند چگونه فرآیندهای ذهنی مختلف در مغز رخ می‌دهند و مغز انسان چگونه در حین یادگیری و خواندن با سازگاری‌های جدیدی روبرو می‌شود.

چگونه مغز، خود را برای خواندن تطبیق داد

پیدایش نوشتار در تاریخ بشر را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای فکری دانست. نوشتار بدون شک نقطه‌ی عطفی بود که امکان تحول فرهنگی و ثبت دانش را فراهم کرد. داستان خواندن، نشان‌دهنده‌ی مجموعه‌ای از پیشرفت‌های شناختی و زبانی است که با تغییرات فرهنگی مهمی همراه بود و ساختارهای مغزی انسان را تغییر داد. در این مسیر، مغز انسان باید خود را برای یادگیری نمادهای نوشتاری و متون تطبیق می‌داد، به گونه‌ای که توانایی‌های جدیدی برای تفکر و درک ایجاد شود.

نخستین سیستم‌های نوشتاری از نمادهای ساده‌ای چون علائم روی گل‌های پخته‌شده در میان‌رودان (بین‌النهرین) و طناب‌های پیچیده‌ی کوری‌های اینکا در آمریکای جنوبی آغاز شد. این نمادهای ابتدایی به مرور جای خود را به نشانه‌های پیچیده‌تر و پیشرفته‌تری دادند که حاوی مفاهیم و واژگان بیشتری بودند. در این میان، خط میخی در سومر و هیروگلیف‌های مصر (Egyptian hieroglyphs) دو نمونه از این سیستم‌ها هستند که نشان‌دهنده‌ی پیچیدگی‌های اولیه‌ی نوشتار و چالش‌هایی است که مغز برای درک این نمادها با آن‌ها مواجه می‌شد.

نوشتار به تدریج و به شیوه‌ای پرشتاب به سمت ایجاد الفبا و زبان نوشتاری حرکت کرد. سیستم‌های نوشتاری مختلف نیازهای متفاوتی از مغز را طلب می‌کردند و مغز نیز با ایجاد مسیرهای عصبی تازه، خود را برای پردازش و رمزگشایی این سیستم‌ها تطبیق داد.

تولد یک الفبا و اعتراض‌های سقراط

در میان تمام تحولات نوشتاری، اختراع الفبای یونانی یکی از نقطه‌های عطف بود که به مغز امکان داد فرآیندهای خواندن و پردازش نوشتار را با پیچیدگی بیشتری تطبیق دهد. داستان الفبا به منطقه‌ی مصر در «وادی الهول (Wadi al-Hol)» بازمی‌گردد، جایی که باستان‌شناسان، نشانه‌هایی از نوشتار الفبایی ابتدایی را کشف کردند. این یافته‌ها نشان می‌دهند که گروهی از کاتبان و کارگران سامی‌تبار، در حدود سال‌های 1800 تا 1900 قبل از میلاد، سیستمی نوشتاری را بر اساس حروف منفرد ساختند که پایه‌ای برای توسعه‌ی الفباهای بعدی شد.

اما در سرزمین یونان، این پیشرفت با چالش‌هایی روبرو شد؛ فیلسوف بزرگ آتن، سقراط، به شدت نگران تأثیرات احتمالی این نوشتار بر جامعه بود. سقراط بر این باور بود که نوشتار باعث کاهش تعاملات زبانی و نیز توانایی‌های ذهنی فرد می‌شود. از دید او، نوشتار به یک دانش سطحی و ایستا منجر می‌شود، چرا که قادر نیست همچون گفتار زنده به گفت‌وگو و تفسیر درآید. سقراط اعتقاد داشت که یادگیری از طریق ارتباط زنده و گفت‌وگوی مستقیم، به فهم عمیق‌تر و دستیابی به فضیلت می‌انجامد.

یونانیان با پذیرش الفبای جدید، دنیای تازه‌ای را از نظر فکری تجربه کردند. این تحول با آغازی آهسته همراه بود، چرا که بسیاری از آن‌ها فرهنگ شفاهی خود را به‌مراتب ارجح می‌دانستند.

بخش دوم: مغز چگونه در طول زمان خواندن را می‌آموزد

آغاز رشد خواندن

تصور کنید کودکی کوچک روی زانوی والدین خود نشسته و با دقت به داستان‌هایی از پری‌ها، اژدهاها و غول‌ها گوش می‌دهد. در این لحظه، مغز کودک در حال آماده شدن برای خواندن است، فراتر از چیزی که ممکن است تصور کنیم. مغز کودک با استفاده از تمامی مشاهدات، مفاهیم و واژگان دوره کودکی خود، زمینه را برای ایجاد سیستم خواندن فراهم می‌کند. کودک با درک اولیه‌ای از ساختارهایی که مغز انسان طی قرن‌ها در فرآیند یادگیری نوشتار و خواندن به‌دست آورده، به تدریج یاد می‌گیرد از این ساختارها استفاده کند.

تحقیقات نشان داده است که زمانی که کودک صرف گوش دادن به خواندن والدین می‌کند، می‌تواند پیش‌بینی‌کننده‌ای مهم از سطح مهارت‌های خواندن او در سال‌های بعد باشد. در این محیط محبت‌آمیز و غنی، کودک به تدریج درمی‌یابد که خطوط روی صفحه، نمادهایی هستند که حروف را تشکیل می‌دهند، حروف به واژه‌ها، و واژه‌ها به داستان‌هایی مبدل می‌شوند که می‌توان بارها و بارها خواند. این فرایند شامل ایجاد مسیرهای شناختی و اجتماعی در مغز کودک است، به گونه‌ای که به توسعه خواندن کمک می‌کند و او را در مسیر یادگیری پیش می‌برد.

رشد خواندن برای یک کودک می‌تواند به دو شکل بسیار متفاوت باشد: یکی به مثابه داستانی پر از جادو و قصه‌های پریان، و دیگری شامل فرصت‌های از دست رفته و محرومیت از زبان و داستان. هر دو مسیر نشان‌دهنده تأثیرات مهمی بر توسعه زبانی و شناختی کودک هستند که یا او را به موفقیت در خواندن می‌رساند یا او را از این توانایی بازمی‌دارد.

تاریخ طبیعی رشد خواندن: ارتباط اجزای مغز کودک خواننده

رشد خواندن فرایندی پیچیده است که در آن بخش‌های مختلف مغز کودک به تدریج برای خواندن هماهنگ می‌شوند. درست همان‌طور که در موسیقی بخش‌های مختلف یک ارکستر به هم پیوسته و ترکیب می‌شوند، مغز نیز برای درک کامل متن نیاز به هماهنگی میان اجزای خود دارد. اولین مرحله از رشد خواندن، درک ساختار اولیه زبان است. کودکان در سنین پایین با شنیدن و دیدن واژگان و مفاهیم، پایه‌های زبانی خود را می‌سازند و مغزشان آماده می‌شود که مفاهیم نوشتاری را درک کند.

در مراحل اولیه، کودک به عنوان یک «پیش‌خواننده» شروع به دریافت کلمات و ساختارهای زبانی می‌کند و پس از آن، در مرحله‌ای به نام «خواننده مبتدی»، می‌آموزد که کلمات را به صورت مجزا تشخیص دهد و آن‌ها را با مفاهیم مرتبط کند. کودک سپس به مرحله «رمزگشایی» می‌رسد که در آن، توانایی‌های ادراکی و شناختی او در خواندن تقویت شده و قادر به ترکیب حروف و صداها برای ساختن کلمات جدید می‌شود. این مراحل پیش‌زمینه‌ای است که به خواننده کمک می‌کند به سطحی برسد که بتواند به طور کامل و مستقل بخواند و در نهایت تبدیل به یک خواننده خبره و ماهر شود​.

داستان بی‌پایان رشد خواندن

رشد خواندن برای هر کودک، ماجرای خاصی دارد. کودکان از مراحل اولیه یادگیری تا تبدیل شدن به خوانندگان ماهر، روندی پیچیده و چندمرحله‌ای را طی می‌کنند که شامل مهارت‌های درک مطلب، روانی در خواندن (سلیس‌خوانی)، و در نهایت، تجزیه و تحلیل عمیق متون است. اما بسیاری از کودکان هرگز به این مراحل پیشرفته نمی‌رسند؛ مشکلاتی چون عدم هماهنگی در سرعت پردازش اطلاعات و درک مطلب، آنها را از دستیابی به این مرحله بازمی‌دارد.

یکی از کودکان شرکت‌کننده در تحقیق نویسنده، کودکی به نام “لوک” بود که به دلیل کندی در خواندن، قادر به یادگیری آریاهای موسیقی خود نبود و خود برای کمک به برنامه مداخله خواندن، اقدام کرد. معلمان او که مشکل خاصی در خواندنش نمی‌دیدند، از نیاز واقعی او به کمک بی‌اطلاع بودند، اما آزمایش‌ها نشان داد که لوک با مشکلی عمیق در تبدیل دقت به روانی در خواندن مواجه است. این تجربه، به تیم تحقیقاتی کمک کرد تا سختی‌های انتقال از مرحله رمزگشایی دقیق به خواندن روان را بهتر درک کنند.

برای بسیاری از کودکان، این انتقال آسان نیست و این مسئله می‌تواند به موانع اجتماعی و آموزشی منجر شود.

بخش سوم: وقتی مغز نمی‌تواند خواندن بیاموزد

معمای نارساخوانی و طراحی مغز

نارساخوانی یا “دیسلکسیا (Dyslexia)”، یکی از چالش‌های پیچیده‌ای است که برخی کودکان و بزرگسالان با آن روبرو هستند. نارساخوانی تنها یک مشکل در خواندن نیست؛ بلکه نمایانگر ساختارهای مغزی و روش‌های پردازش متفاوتی است که می‌تواند به روش‌های پیچیده‌ای به توانایی‌های دیگر افراد افزوده یا از آن‌ها بکاهد. هنگامی که کودکان برای خواندن تلاش می‌کنند و موفق نمی‌شوند، این عدم موفقیت می‌تواند حس بی‌ارزشی و خودکم‌بینی در آن‌ها ایجاد کند، حسی که آن‌ها را از دستیابی به پتانسیل‌های کاملشان بازمی‌دارد.

محققان به این نتیجه رسیده‌اند که مغز افراد مبتلا به نارساخوانی، ساختارها و مدارهای پردازش متفاوتی نسبت به مغز خوانندگان معمولی دارد. در مطالعه‌های مختلف، این تفاوت‌ها به‌ویژه در نیمکره‌ی راست مغز دیده شده است؛ نیمکره‌ای که به‌طور سنتی کمتر در پردازش خواندن نقش دارد، اما به نظر می‌رسد که مغز افراد نارساخوان برای جبران نقص‌های نیمکره‌ی چپ، به پردازش‌های خلاقانه‌تر و جامع‌تر نیمکره‌ی راست متکی است.

تحقیقات نشان داده‌اند که عدم هماهنگی در ارتباطات نورونی میان بخش‌های مختلف مغز، به‌ویژه در ناحیه‌ی زاویه‌ای و منطقه‌ی گیجگاهی چپ، می‌تواند یکی از عوامل اصلی نارساخوانی باشد.

ژن‌ها، توانایی‌ها و نارساخوانی

بسیاری از شخصیت‌های بزرگ تاریخ، مانند ادیسون، لئوناردو داوینچی، و انیشتین، به نارساخوانی مبتلا بوده‌اند؛ ویژگی‌ای که اغلب باعث دشواری‌های زیادی برای آن‌ها در یادگیری خواندن و نوشتن می‌شد. اما همین افراد به دلیل توانایی‌های خلاقانه و مهارت‌های استثنایی خود در سایر حوزه‌ها شناخته شده‌اند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که برخی از افراد مبتلا به نارساخوانی به دلیل ساختار و عملکرد متفاوت مغزشان، در زمینه‌هایی مانند هنر، معماری و تحلیل الگوها، استعدادهای برجسته‌ای دارند.

دانشمندان دریافته‌اند که نارساخوانی به دلیل ترکیبی از عوامل ژنتیکی و ساختاری به وجود می‌آید. پژوهش‌های ژنتیکی اخیر نشان داده‌اند که ژن‌های مختلفی می‌توانند در ایجاد نارساخوانی نقش داشته باشند، اما هیچ ژن واحدی مسئول همه‌ی انواع اختلالات خواندن نیست. بررسی ژن‌هایی مانند ROBO1 و DCDC2، که می‌توانند بر اتصالات بین دو نیمکره مغز تأثیر بگذارند، نشان داده است که این ژن‌ها ممکن است در مغز افراد مبتلا به نارساخوانی باعث ایجاد مسیرهای جایگزین و کمتر کارآمد برای خواندن شوند.

تحقیقات بیشتر در این زمینه می‌تواند به درک عمیق‌تری از زیرمجموعه‌های مختلف نارساخوانی و انواع استعدادها و چالش‌های آن منجر شود. به عنوان مثال، برخی از افراد مبتلا به نارساخوانی، علاوه بر مشکلات خواندن، توانایی‌های فوق‌العاده‌ای در شناسایی الگوها، تفکر فضایی و خلاقیت دارند.

نتیجه‌گیری‌ها: از مغز خواننده تا آنچه بعد می‌آید

پایان کتاب پروست و ماهی مرکب به بررسی آینده مغز خواننده می‌پردازد و با طرح این پرسش که چگونه فناوری‌های دیجیتال ممکن است بر فرایند خواندن تأثیر بگذارند، به نوعی هشدار می‌دهد. خواندن، فرایندی پیچیده است که نه‌تنها شناخت و درک مطلب را توسعه می‌دهد، بلکه ما را به تفکر انتقادی، تحلیل عمیق و همدلی با دیگران نیز سوق می‌دهد. این فصل، از اهمیت حفظ این ویژگی‌های ارزشمند سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که در مواجهه با حجم انبوه اطلاعات دیجیتال، مغز باید زمان بیشتری برای تأمل و درک عمیق اختصاص دهد.

در این مسیر، وولف به ایده “حفاظت از ذهن خواننده” می‌پردازد؛ او استدلال می‌کند که باید مهارت‌های خواندن سنتی را همزمان با بهره‌گیری از فناوری‌های نوین توسعه دهیم. او نگران است که افزایش استفاده از متن‌های دیجیتال و تصویری، ممکن است بخشی از توانایی‌های خواندن عمیق را کاهش دهد و ما را از دستیابی به درک عمیق و خلاقانه‌ای که خواندن کاغذی فراهم می‌آورد، باز دارد.

در پایان، نویسنده این نکته را مطرح می‌کند که تکامل خواندن در مغز انسان، نمونه‌ای منحصر‌به‌فرد از توانایی مغز برای سازگاری با نیازهای فرهنگی است، و چالش ما در آینده این است که این میراث پیچیده و پرارزش را حفظ کنیم.

کتاب پیشنهادی:

کتاب خواندن در مغز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *