کتاب سفر‌های مارکوپولو – گفتگو اول

کتاب سفر‌های مارکوپولو - گفتگو اول

دنیای همه ما همچون یک کتاب بزرگ است و کسانی که سفر نمی‌کنند، شاید فقط یک صفحه از آن را می‌خوانند. این جمله حاوی پیامی عمیق و گاهی تلخ است اما در عین حال تلنگری بر نوع زندگی است. همانند یک کتاب بزرگ و شگفت‌انگیز، صفحات همواره پیش روی ما قرار گرفته‌اند از تولد تا جاودانگی، هر یک از ما روزانه صفحاتی از کتاب زندگی را می‌پیماییم یا بهتر است بگوییم محتوای آن صفحات را پدید می‌آوریم. سوال اساسی اینجاست که چرا بسیاری از افراد، همواره، فقط در یک صفحه تکراری باقی می‌مانند؟ به عبارتی سفر در دنیا یعنی تلاش برای پیمودن و آشنا شدن با فرهنگ‌ها، زبان‌ها، و آداب و رسوم مختلف.

ما همواره آزاد هستیم که از فرصت‌های کوچک یا بزرگ زندگی خود برای آموختن استفاده کنیم، داستان خود را در کتاب زندگی، آنگونه که می‌خواهیم بنویسیم و اثرگذار باشیم. بخش‌هایی از کتاب همه ما شامل شکست‌ها و اشک‌ها است و بخش‌هایی شامل پیروزی و لبخند، گاهی با تأثیرات کوچک و گاهی با اثرات بزرگ، اما نکته مهم این است که مداومت در کوشش و لذت بردن از هر لحظه‌ای که در صفحه کتاب زندگی نوشته می‌شود، همواره ‌امیدبخش و مقصود نهایی است.

امروز قصد داریم در طول تاریخ سفر کنیم و همسفر یکی از افرادی شویم که سفری شگفت‌انگیز را تجربه کرده است. او کسی نیست جز مارکوپولو، جهانگرد ایتالیایی در قرن سیزدهم که در طول سفر‌های خود به آسیا، با فرهنگ‌ها و مردمان مختلفی آشنا شد و روایت‌های او از این سفر‌ها، دنیا را برای همیشه تغییر داد. در اینجا همراه محتوای کتابی می‌شویم تحت عنوان سفر‌های مارکوپولو که توسط روستیکلو دا پیزا نوشته شده است. پس بیایید باهم در زمان به قرن سیزدهم تاریخ سفر کنیم و سعی کنیم، آن دوران را اندکی زندگی کنیم.

مارکوپولو، نمونه فردی آزاد است که با سفر کردن و تجربیات جدید توانست به شهرت جهانی برسد. او به مدت ۲۴ سال به سفر به شرق دور پرداخت و در طول این سفر‌ها، از آسیای مرکزی، چین، ژاپن و هند بازدید کرد. سفر‌های مارکوپولو میان سال‌های ۱۲۷۱ تا ۱۲۹۵ به وقوع پیوست و کتاب او یکی از تأثیرگذارترین آثار، در تاریخ سفرنامه‌نویسی است.

اوایل زندگی و پیشینه، مقدمه‌ای بر سفر بزرگ مارکوپولو

مارکوپولو، در ۱۵ سپتامبر ۱۲۵۴ درست زمانی که اروپا زیر سایهٔ تضاد سنگین مذهبی و سیاسی قرار داشت و تبادل فرهنگی بین شرق و غرب کمتر بود، در ایتالیا درون خانواده‌ای ثروتمند ونیزی، به دنیا آمد. پدر و عموی او، نیکولو و مافئوپولو، بازرگانانی بودند که در سال ۱۲۷۱ میلادی برای تجارت به آسیا سفر کردند. در آن زمان، جهان تحت تأثیر حاکمیت مذهبی کلیسا قرار داشت و شرق و غرب به خاطر طولانی بودن مسافت و همچنین تضاد‌های مسیح و مسلمان از هم جدا بودند. این در حالی است که قاره آمریکا هنوز کشف نشده است و همچنین در شرق چنگیز خان مغول مشغول فتح و تصرف سرزمین‌ها است.

آن زمان خانواده پولو‌ها به عنوان تجار معتبر و معروف در ونیز شناخته می‌شدند و سال‌ها به تجارت مشغول بودند اما ونیز برای آن‌ها خیلی کوچک به نظر می‌آمد. پدر و عموی مارکوپولو تصمیم گرفتند که برای تجارت، به شرق سفر کنند. آن‌ها سرمایه خود را به شکل طلا و جواهراتی که قابل حمل بودند تبدیل کردند و از شهری به شهر دیگر مسافرت کرده و به تجارت و بازرگانی در سطح جهانی مشغول شدند. هدف آن‌ها این بود که به شهر پرآوازه چین برسند تا بتوانند جواهرات و طلا، به خان‌های مغول بفروشند. مارکوپولو در آن زمان، هنگامی که پدر و عمویش ونیز را ترک کردند، تنها شش سال داشت و با مادرش در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و البته کسی هم نمی‌دانست که او در آینده به عنوان یکی از بزرگترین مسافران و افراد تأثیرگذار تاریخ شناخته خواهد شد.

پیش به سوی بخارا، دروازه تجارت و فرهنگ در ایران

خانواده پلو‌ها در طول سفر خود به شهر بخارا در ایران رسیدند. در زمان ورود آن‌ها به بخارا، این شهر به عنوان یکی از مهمترین مراکز تجاری جهان شناخته می‌شد. این شهر از سوی مغول‌ها قبلاً تخریب شده بود، اما سریعاً بازسازی شده و به قدرت و تأثیر سابق خود بازگشته بود. در آن زمان، فضای فرهنگی اروپا، امکان پیشرفت و آزادی را برای عموم فراهم نمی‌کرد. از این ‌رو، فرهنگ متنوع ایران برای خانواده پلو‌ها جذابیت‌های زیادی داشت و از سوی دیگر، برای مردم ایران نیز عجیب بود که اولین بار در سرزمین خود با اروپایی‌ها روبرو می‌شوند. در همین موقعیت، ایران تحت سلطه مغول‌ها بود و خبر حضور خانواده پلو به پادشاه چین، یعنی قوبلای خان، رسید و این امر باعث شد که پدر و عموی مارکوپولو به نزد او منتقل شوند.


آیا می‌توانید در مورد سلسله مغول و حکومت قوبلای خان توضیح دهید؟

ChatGPT

بله قطعاً می‌توانم اینکار را انجام دهم. نژاد مغول، یک قوم از آسیای مرکزی هستند. ظاهراً از نواحی شمال چین و منطقهٔ دشت گبی (Gobi) در آسیای مرکزی به وجود آمده‌اند. هدف اصلی مغول‌ها در اوایل تاریخشان تجمع و اتحاد قبایل و همچنین تشکیل یک امپراتوری بزرگ بود. نخستین رهبری که موفق به تجمیع قبایل مغولی و ایجاد اتحاد بزرگی شد، چنگیز خان مغول نام داشت. او در قرن ۱۳ میلادی به عنوان رهبری واحد بر مغول‌ها ظاهر شد و قبایل مغول را تحت یک پرچم مشترک جمع کرد. چنگیز خان و امپراتوری تحت نظر او، با تصرف و گسترش در سراسر آسیا و اروپا به یکی از بزرگترین امپراتوری‌های تاریخ تبدیل شدند. امپراتوری مغول به سرعت گسترش یافت و از چین تا اروپا، از خاورمیانه تا هندوستان، اراضی وسیعی را فتح کرد. این توسعهٔ امپراتوری مغول به معنای تبادل فرهنگی، تجاری و سیاسی بین شرق و غرب بوده و تأثیرات بزرگی بر جهان داشت.

چنگیز خان و پسرانش، که به عنوان خان‌های مغولی به قدرت رسیدند، به اقداماتی خشونت‌آمیز و تصاحب‌های بزرگ در مناطق مختلف دست می‌زدند. از جمله ویژگی‌های فرهنگی مغول‌ها می‌توان به گرایش بر موسیقی و شعر، مهارت‌های سوارکاری و تیراندازی و همچنین تجهیزات نظامی و دستاورد‌های معماری و مهندسی آنان اشاره کرد. به طور کلی، مغول‌ها جامعه‌ای متنوع و پویا بودند و می‌توان گفت که رفتار و فرهنگ آنان در طول تاریخ تحت تأثیر شرایط و شخصیت‌های مختلفی تغییر می‌کرد. یکی از پسران چنگیز خان به نام هلاکو خان به سمت مناطقی چون ایران و بخارا حمله کرد، این اقدام به سلطنت بر مناطق وسیعی و ایجاد سلسله حکومتی جدیدی منجر شد که به نام سلسله ایلخانی شناخته می‌شد.

پس از آن سلسله یوآن بود که توسط قوبلای خان تأسیس شد. قوبلای خان، نوه چنگیز خان، در سال ۱۲۶۰ میلادی به عنوان خان بزرگ امپراتوری مغول انتخاب شد. او پایتخت امپراتوری مغول را از قراقروم در مغولستان به خان‌بالیق (پکن امروزی) در چین منتقل کرد. سلسله حکومت قوبلای خان، یکی از مهمترین سلسله‌های حکومتی در تاریخ دنیا بود. این سلسله حکومت در قرون وسطی به قدرت رسید و به اوج اقتدار و گسترش خود در امپراتوری مغول دست یافت. قوبلای خان یک حاکم مقتدر و اصلاح‌طلب بود. او تلاش کرد تا امپراتوری مغول را به یک امپراتوری متحد و متمرکز تبدیل کند. او همچنین تلاش کرد تا فرهنگ چینی را با فرهنگ مغول تلفیق کند. در زمان حکومت قوبلای خان، چین شاهد پیشرفت‌های چشمگیری در زمینه‌های مختلف بود. از جمله این پیشرفت‌ها می‌توان به توسعه تجارت، ساخت جاده‌ها و پل‌ها، و توسعه هنر و فرهنگ اشاره کرد.

User

دیدار اول با قوبلای خان، پادشاه امپراتوری مغول

مافئو و نیکولوپولو، پدر و عموی مارکوپولو، به همراه یک کاروان تجاری وارد خان‌بالیق، پایتخت امپراتوری یوآن، شدند. این اولین بار بود که یک رهبر مغول با اروپایی‌ها ملاقات می‌کرد که منجر به ایجاد روابط تجاری و دیپلماتیک بین امپراتوری روم و امپراتوری مغول شد. قوبلای خان مطالب بسیاری در مورد آیین مسیح شنیده بود و به همین خاطر پس از مدتی قوبلای خان از مافئو و نیکولوپولو خواست تا به ایتالیا سفر کنند و نامه‌ای از او به پاپ را تحویل دهند. طبق این نامه اگر پاپ بتواند ثابت کند که مسیح بهترین دین است پس اجازه فعالیت در شرق به آن‌ها داده خواهد شد، همچنین شاه به دنبال بدست آوردن روغن چراغ مزار مسیح بود. پلو‌ها در ابتدا از قبول درخواست قوبلای خان خودداری کردند فکر ‌می‌کردند که این درخواست غیرمنطقی و غیرمحترمانه است. اما قوبلای خان اصرار کرد و سرانجام پلو‌ها را متقاعد کرد که درخواست او را برآورده کنند.

سرانجام پلو‌ها برای کسب اعتبار در شرق این ماموریت را پذیرفتند و لوح طلایی پادشاه را نیز برای سفر دریافت کردند که باعث می‌شد به راحتی سفر کنند و مورد حمایت شاه باشند و برایشان بهترین امکانات از باب راحتی و آسایش در طول سفر فراهم باشد.


در مورد روغن چراغ مزار مسیح، لطفاً توضیح دهید. به نظر شما چرا قوبلای خان روغن چراغ مزار مسیح را از پلو‌ها درخواست داشت؟

ChatGPT

در مورد روغن چراغ مزار مسیح، یکی از افسانه‌های مرتبط با مسیحیت است که در قرون وسطی و ادبیات مسیحی شکل گرفته است و روغنی است که برای روشن کردن چراغ‌های مزار مسیح در کلیسای مقبره مقدس در اورشلیم استفاده می‌شود. این روغن، از روغن زیتون خالص تهیه شده و به طور سنتی توسط پاپ تقدیس می‌شود. روغن چراغ مزار مسیح به عنوان نمایانگر نعمت، نور و هدایت معنوی در دنیا و عالم آخرت تلقی می‌شود. اصل افسانه این است که اگر کسی این روغن را در دسترس داشته باشد و به آن ‌ایمان داشته باشد، او قادر خواهد بود که به راحتی به مسیر نجات رسیده و از تاریکی‌ها و گمراهی‌ها جلوگیری کند. این مفهوم نور مسیحیت و هدایت الهی را نمایان می‌کند. افسانه روغن چراغ مسیح در آثار ادبی متعددی مانند “قصه چراغ” و “داستان نور” آمده است و در هنر‌های تجسمی نیز به وفور دیده می‌شود. این افسانه هنوز هم جزء موضوعات مطالعاتی و هنری مهم در این دین محسوب می‌شود اما درباره آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که این روغن فقط یک نماد بود و ارزش واقعی نداشت. برخی دیگر معتقدند که این روغن دارای خواص جادویی یا شفابخش بوده است. اما هیچ مدرک قطعی در مورد ماهیت واقعی روغن چراغ مزار مسیح وجود ندارد.

در مورد علت این درخواست از سوی قوبلای خان می‌توان اشاره کرد که این درخواست به دلیل علاقه قوبلای خان به ادیان مختلف و تلاش او برای ایجاد یک امپراتوری متحد و متشکل از مردمان مختلف بوده است. او معتقد بود که روغن چراغ مزار مسیح، که نماد مقدس مسیحیت است، می‌تواند به او کمک کند تا امپراتوری خود را متحد کند و حضور نمایندگان مسیح باعث کاهش تضاد شود. او همچنین معتقد بود که این روغن می‌تواند برکت بیشتری را برای امپراتوری به ارمغان آورد.

User

در هر صورت، درخواست قوبلای خان از پلو‌ها برای روغن چراغ مزار مسیح، یک رویداد مهم در تاریخ جهان است. این درخواست نشان دهنده علاقه قوبلای خان به ادیان مختلف و تلاش او برای ایجاد یک امپراتوری متحد و متشکل از مردمان مختلف بود. به هر حال، این داستان به عنوان یک نماد از تلاش‌ها برای امتیاز و نفوذ در مناطق مختلف تاریخی مطرح شده است و ممکن است در منابع مختلف به شکل‌های مختلف تعبیر شود.

سپاس که تا به اینجای داستان همراه بودید. سفر طولانی در پیش است، پس در اینجا کمی استراحت می‌کنیم و در گفتگوی آینده به ادامه مسیر می‌پردازیم. مشتاق همراهی شما در گفتگو‌های آینده هستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *