کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد

کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد

کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد (How Luck Happens) اثر جنیس کاپلان (Janice Kaplan) و برنابی مارش (Barnaby Marsh)، به بررسی نقش اقبال در زندگی انسان‌ها می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با استفاده از علم و دانش، اقبال خود را بهبود بخشید و زندگی بهتری را تجربه کرد.

این کتاب به شما کمک می‌کند تا بفهمید چگونه اقبال می‌تواند از طریق آمادگی، شبکه‌سازی، و استفاده از فرصت‌ها، بر زندگی شما تأثیر بگذارد. جنیس کاپلان و برنابی مارش با بهره‌گیری از تجربیات و تحقیقات گسترده، راهکارهایی عملی و علمی ارائه می‌دهند که می‌توانید آن‌ها را در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود به کار ببرید.

از ملاقات‌های غیرمنتظره در کافه‌های هالیوود گرفته تا داستان‌های موفقیت‌آمیز افراد برجسته، این کتاب نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با تغییر نگرش و اقدامات خود، اقبال را به سمت خود جذب کرد. نویسندگان با بیان داستان‌هایی از زندگی واقعی، به شما نشان می‌دهند که چگونه با تلاش، پشتکار، و آمادگی، می‌توانید به خوش‌شانسی دست یابید و از فرصت‌های پیش‌رو بهترین استفاده را ببرید.

این کتاب برای همه کسانی که می‌خواهند زندگی‌شان را بهبود بخشند و به اهداف خود برسند، منبعی ارزشمند و الهام‌بخش است. با خواندن این کتاب، شما یاد می‌گیرید که چگونه می‌توانید اقبال را در کار، عشق، و زندگی خود به دست آورید و به یک زندگی موفق و رضایت‌بخش دست یابید.


کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد – گفتگو اول

کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد – گفتگو دوم


 

آماده باشید تا خوش‌شانس باشید

در مؤسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون، نیوجرسی، بارنابی و جنیس درباره چگونگی بهبود شانس بحث می‌کردند. آن‌ها معتقد بودند که شانس تنها محصول تصادف نیست، بلکه نتیجه آمادگی، تلاش و استفاده از فرصت‌هاست. بارنابی توضیح می‌دهد که برای خوش‌شانس بودن، باید اطلاعات کافی داشت و آماده بود تا هر فرصتی را که پیش می‌آید، غنیمت شمرد.

آن‌ها برای شروع پروژه خود، یک نظرسنجی ملی انجام دادند و دریافتند که 82 درصد مردم معتقدند می‌توانند تا حدی یا کاملاً بر شانس خود تأثیر بگذارند. این نشان می‌دهد که بسیاری از افراد به توانایی خود در ایجاد شانس باور دارند.

بارنابی معتقد است که شانس به ذهن آماده کمک می‌کند و برای خوش‌شانس بودن باید آماده باشیم و فرصت‌ها را ببینیم. او داستان‌هایی از افراد موفق را بیان می‌کند که با آمادگی و تلاش به موفقیت رسیده‌اند. مثلاً فردی که با مردم صحبت می‌کرد، خود را آماده می‌کرد و به دنبال فرصت‌ها بود و توانست به موفقیت دست یابد.

در نهایت، این فصل به ما می‌آموزد که برای خوش‌شانس بودن باید همیشه آماده باشیم، اطلاعات لازم را کسب کنیم و بتوانیم فرصت‌ها را ببینیم. این اصول به ما کمک می‌کنند تا شانس خود را افزایش دهیم و به موفقیت برسیم.

برخی افراد همیشه خوش‌شانس هستند – و شما هم می‌توانید یکی از آن‌ها باشید

در این فصل، به این می‌پردازیم که چرا برخی افراد به نظر می‌رسد همیشه خوش‌شانس هستند و چگونه شما هم می‌توانید یکی از آن‌ها باشید. نتایج یک نظرسنجی نشان می‌دهد که 67 درصد از افراد معتقدند کار سخت به نتایج خوش‌شانسی در زندگی‌شان کمک کرده و 64 درصد می‌گویند که با کنجکاوی و جستجوی فرصت‌های جدید، خوش‌شانس شده‌اند.

باور به شانس

یکی از نکات کلیدی در این فصل این است که باور به شانس می‌تواند تأثیر زیادی بر زندگی ما داشته باشد. اعتقاد به خوش‌شانسی، نگرش مثبت و امیدواری را تقویت می‌کند و باعث می‌شود افراد بیشتر تلاش کنند و فرصت‌های بیشتری را ببینند. این موضوع به ویژه در علم نیز مورد توجه قرار گرفته است، به طوری که برخی از پژوهشگران برتر هنگام استخدام، از متقاضیان می‌پرسند که آیا خود را خوش‌شانس می‌دانند یا خیر.

دیدن فرصت‌ها

بخش دیگری از این فصل به اهمیت توجه به فرصت‌ها و شناسایی آن‌ها پرداخته است. یک مثال معروف از این موضوع، ویدیویی است که در آن گروهی از بازیکنان بسکتبال توپ را به هم پاس می‌دهند و از بینندگان خواسته می‌شود تعداد پاس‌ها را بشمارند. بیشتر افراد تمرکزشان بر پاس‌ها است و متوجه حضور یک گوریل در ویدیو نمی‌شوند. این نشان می‌دهد که بسیاری از فرصت‌ها را به دلیل عدم توجه از دست می‌دهیم.

ایجاد ارتباطات

ایجاد و نگهداری از شبکه‌های اجتماعی نیز نقش مهمی در خوش‌شانسی دارد. بسیاری از افراد خوش‌شانس با دیگران در ارتباط هستند و از این طریق فرصت‌های زیادی به دست می‌آورند. برای مثال، یک هنرمند با پشتکار بالا که موفقیت‌های زیادی کسب کرده بود، بسیاری از آثارش توسط مجلات معتبر رد شده بود، اما او با تلاش و ارتباطات خود، در نهایت موفق شد.

تلاش و پشتکار

پشتکار و تلاش نیز از عوامل کلیدی در ایجاد شانس هستند. داستان‌های متعددی از افرادی نقل می‌شود که با پشتکار و تلاش به موفقیت‌های بزرگ دست یافته‌اند. این افراد از شکست‌ها درس می‌گیرند و همچنان به تلاش خود ادامه می‌دهند تا به هدف‌هایشان برسند.

در این فصل متوجه شدیم که شانس تنها به تصادف بستگی ندارد بلکه با نگرش مثبت، دیدن فرصت‌ها، ایجاد ارتباطات و تلاش و پشتکار می‌توان شانس خود را افزایش داد و به موفقیت‌های بزرگی دست یافت.

آماری را انتخاب کنید که می‌خواهید باشید

در این فصل، به این موضوع پرداخته می‌شود که چگونه می‌توانیم شانس خود را با انتخاب آماری که می‌خواهیم در آن قرار بگیریم، بهبود دهیم. بارنابی توضیح می‌دهد که بسیاری از خطرات و فرصت‌ها در زندگی را می‌توان با تغییر رفتار و تصمیم‌گیری‌ها کنترل کرد.

درک شانس و خطر

بارنابی مثال‌هایی از آمار و احتمال‌های مختلف را مطرح می‌کند. برای مثال، او می‌گوید که احتمال چاقی در آمریکا یک به سه است، اما این بدان معنا نیست که هر فردی این شانس را دارد. با انتخاب سبک زندگی سالم، می‌توان این احتمال را تغییر داد.

تغییر ریسک‌ها

بارنابی داستانی از دخترش را بیان می‌کند که او و همسرش تصمیم گرفتند او را در تخت خود بخوابانند، با وجود اینکه آمار نشان می‌داد این کار خطرناک است. اما با حذف عواملی مانند مصرف الکل و استفاده از تخت‌های نرم، آن‌ها توانستند ریسک‌ها را کاهش دهند و شانس خود را برای داشتن فرزندی سالم افزایش دهند.

کنترل شانس

نویسندگان به اهمیت کنترل شانس اشاره می‌کنند و اینکه با تغییر رفتار و تصمیم‌گیری‌های خود، می‌توانیم احتمال وقوع حوادث مختلف را تغییر دهیم. آن‌ها تأکید می‌کنند که شانس تنها به تصادف بستگی ندارد و با آمادگی و تغییرات کوچک می‌توانیم شانس خود را بهبود بخشیم.

مثال‌هایی از زندگی واقعی

در این فصل، مثال‌هایی از زندگی واقعی افرادی آورده شده که با تغییر نگرش و رفتارهای خود توانسته‌اند شانس خود را بهبود بخشند. این مثال‌ها نشان می‌دهند که چگونه می‌توان با تغییرات کوچک در زندگی، نتایج بزرگی به دست آورد.

برای بهبود شانس خود، باید به آمار و احتمال‌ها توجه کنیم و با تغییر رفتار و تصمیم‌گیری‌های خود، شانس وقوع حوادث مثبت را افزایش دهیم. این اصول به ما کمک می‌کنند تا کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشیم و به نتایج بهتری دست یابیم.

به جایی بروید که توپ خواهد بود

این فصل از کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد به این موضوع می‌پردازد که چگونه می‌توانیم با پیش‌بینی موقعیت‌ها و قرار گرفتن در مکان‌های مناسب، شانس خود را افزایش دهیم. نویسندگان به بررسی مثال‌هایی از افراد موفق و راه‌هایی که آن‌ها برای به دست آوردن شانس استفاده کرده‌اند، می‌پردازند.

داستان وین گرتزکی

وین گرتزکی، اسطوره هاکی، به دلیل یک نصیحت از پدرش موفق شد: “به جایی برو که توپ خواهد بود، نه جایی که توپ بوده است.” این نصیحت نشان می‌دهد که برای موفقیت و خوش‌شانسی، باید آینده را پیش‌بینی کرد و در مکان‌های مناسب حضور یافت.

مثال‌های زندگی واقعی

نویسندگان داستان‌هایی از افراد موفقی را بیان می‌کنند که با قرار گرفتن در مکان‌های مناسب و استفاده از فرصت‌ها، به موفقیت دست یافته‌اند. مثلاً آلیس بروکس، پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه MIT، به استنفورد رفت تا در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کند و سپس شرکتی را برای تولید اسباب‌بازی‌های آموزشی برای دختران تأسیس کرد. او و همکارش بتینا چن، با استفاده از تمام فرصت‌ها و منابع در دسترس، توانستند سرمایه‌گذاری‌های لازم را جذب کنند و موفقیت بزرگی کسب کنند.

اهمیت حضور در مکان‌های مناسب

نویسندگان تأکید می‌کنند که برای خوش‌شانس بودن، باید در مکان‌هایی حضور داشت که فرصت‌ها بیشتر هستند. به عنوان مثال، مارک زاکربرگ با رفتن به شهر پالو آلتو، توانست شرکت فیسبوک را به موفقیت برساند. او با ارتباطات و همکاری با افراد مناسب، فرصت‌های بسیاری را به دست آورد و به موفقیت رسید.

اهمیت حرکت به جلو

نویسندگان به اهمیت حرکت به جلو و پذیرش تغییرات اشاره می‌کنند. برای موفقیت و خوش‌شانس بودن، باید همیشه در جستجوی فرصت‌های جدید بود و از تغییرات استقبال کرد. این رویکرد به افراد کمک می‌کند تا در مسیر موفقیت قرار گیرند و شانس‌های بیشتری به دست آورند.

در نتیجه برای خوش‌شانس بودن، باید به جایی رفت که فرصت‌ها در آنجا خواهند بود و همواره در جستجوی فرصت‌های جدید و تغییرات باشیم. این اصول به ما کمک می‌کنند تا شانس خود را افزایش دهیم و به موفقیت برسیم.

به قدرت دیگران متصل شوید

در این فصل، به اهمیت ارتباطات و شبکه‌سازی برای ایجاد شانس و موفقیت پرداخته می‌شود. نویسندگان توضیح می‌دهند که چگونه آشنایی‌های سطحی می‌تواند نقش مهمی در ایجاد فرصت‌های جدید داشته باشد.

قدرت شبکه‌های اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی به ارتباطات ما با دیگران اشاره دارد. این ارتباطات می‌تواند شامل دوستان، همکاران، آشنایان و حتی افرادی باشد که فقط یک‌بار آن‌ها را ملاقات کرده‌ایم. هر چه شبکه ارتباطی ما گسترده‌تر باشد، شانس بیشتری برای دستیابی به فرصت‌های جدید داریم.

قدرت ارتباطات ضعیف

ارتباطات ضعیف به آشنایی‌های سطحی با افرادی اشاره دارد که خیلی نزدیک به ما نیستند. این افراد ممکن است دوستان دوستانمان، همکاران دور یا آشنایان موقت باشند. بر اساس نظریه مارک گرانوتوتر، این نوع ارتباطات می‌تواند اطلاعات و فرصت‌های جدیدی را به ما ارائه دهد که از طریق دوستان نزدیک یا خانواده به دست نمی‌آید.

به عنوان مثال، ممکن است دوست نزدیک شما اطلاعات زیادی درباره فرصت‌های شغلی جدید نداشته باشد، اما یک آشنای دور ممکن است دقیقاً همان اطلاعاتی را داشته باشد که شما نیاز دارید. به همین دلیل، ارتباطات ضعیف می‌تواند به شما در یافتن شغل جدید، پروژه‌های کاری یا حتی فرصت‌های آموزشی کمک کند.

داستان لارا گالینسکی

لارا گالینسکی، یکی از دوستان بارنابی، از قدرت شبکه‌ها در کنفرانس‌های خود استفاده می‌کند. او جلساتی به نام “دایره‌های شانس” برگزار می‌کند که در آن‌ها افراد به گروه‌های کوچک تقسیم می‌شوند و هر شخص یک نیاز یا مشکلی که دارد را بیان می‌کند. سپس اعضای گروه تلاش می‌کنند تا برای نیازهای یکدیگر راه‌حل پیدا کنند. این روش به افراد کمک می‌کند تا با ایجاد ارتباطات جدید، شانس خود را افزایش دهند.

مثال‌های زندگی واقعی

داستان‌های واقعی زیادی در این فصل وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه افراد با استفاده از شبکه‌های اجتماعی خود به موفقیت رسیده‌اند. مثلاً اسری سیرینواسان پس از از دست دادن شغل خود در موزه متروپولیتن نیویورک، با استفاده از ارتباطات خود توانست شغل جدیدی پیدا کند.

ایجاد ارتباطات جدید

نویسندگان به اهمیت ایجاد و گسترش شبکه‌های اجتماعی اشاره می‌کنند. شرکت در مهمانی‌ها، رویدادها و گفتگو با افراد جدید می‌تواند فرصت‌های زیادی را به همراه داشته باشد. برای مثال، هنری جارکی، یک مدیر موفق، معتقد است که حضور در رویدادها و مهمانی‌ها به او کمک کرده تا شبکه‌های ارتباطی خود را گسترش دهد و به موفقیت‌های بیشتری دست یابد.

در نتیجه برای افزایش شانس و موفقیت خود، باید به قدرت ارتباطات و شبکه‌های اجتماعی توجه کنیم. آشنایی‌های سطحی و ارتباطات ضعیف می‌توانند فرصت‌های بسیاری را برای ما ایجاد کنند. بنابراین، باید همواره در جستجوی ایجاد و گسترش ارتباطات جدید باشیم و از هر فرصتی برای برقراری ارتباط با دیگران استفاده کنیم.

وقتی دیگران مستقیم می‌روند، شما تغییر مسیر دهید

این فصل از کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد به اهمیت داشتن رویکردی متفاوت و غیرقابل پیش‌بینی برای ایجاد شانس و موفقیت می‌پردازد. نویسندگان توضیح می‌دهند که چگونه افرادی که مسیرهای غیرعادی و متفاوت را انتخاب می‌کنند، می‌توانند شانس بیشتری برای موفقیت داشته باشند.

افرادی که توانایی تطبیق‌پذیری و تغییر مسیر دارند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند. بنابراین، باید همیشه به دنبال فرصت‌های جدید و غیرمنتظره باشیم و از تغییر و نوآوری استقبال کنیم.

داستان برنابی

برنابی، یکی از نویسندگان کتاب، در آلاسکا بزرگ شد و به طور عمده خودآموز بود. او به جای دنبال کردن مسیرهای عادی و استاندارد، همیشه سعی می‌کرد مسیرهای جدید و متفاوتی را پیدا کند. این نگرش به او کمک کرد تا فرصت‌های بیشتری را ببیند و از آن‌ها بهره‌برداری کند. برنابی معتقد است که خوش‌شانس‌ترین افراد اغلب کسانی هستند که راه‌های جدید و ناشناخته را پیدا می‌کنند.

مثال دکتر جیمز واتسون

دکتر جیمز واتسون، یکی از بزرگترین دانشمندان قرن بیستم و کاشف ساختار DNA، نیز از افرادی بود که مسیرهای غیرمعمول را انتخاب کرد. او معتقد بود که برای ایجاد شانس و موفقیت باید دیدگاه‌های جدید و متفاوتی داشت و همیشه به دنبال مسیرهای جدید بود. واتسون تأکید می‌کرد که برای دستیابی به پیشرفت‌های بزرگ علمی، نباید فقط به راه‌های استاندارد و مرسوم پایبند بود.

نمونه مایک دارنل

مایک دارنل، یک مدیر موفق تلویزیونی، نیز با انتخاب مسیرهای غیرمعمول توانست به موفقیت دست یابد. او در ابتدای کار خود با انجام کارهای متفاوت و غیرعادی توجه مدیران را جلب کرد و به همین دلیل توانست در شبکه فاکس به موفقیت برسد. دارنل معتقد بود که برای موفقیت در کسب و کار، باید از راه‌های مختلف استفاده کرد و همیشه به دنبال راه‌های جدید و متفاوت بود.

تطبیق‌پذیری در حیوانات

دانشمندان دریافته‌اند که حیواناتی که رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی دارند، شانس بیشتری برای بقا دارند. برای مثال، خرگوش‌ها و پرندگان با تغییر مسیرهای ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی می‌توانند از دست شکارچیان فرار کنند. این رفتار به آن‌ها کمک می‌کند تا شانس بقا و موفقیت بیشتری داشته باشند.

قدرت پشتکار و اشتیاق

پشتکار و اشتیاق می‌تواند به ایجاد شخصیت خوش‌شانس کمک کند و مسیرهای موفقیت را باز کند.

پشتکار و اشتیاق

بارنابی و جنیس در قطاری در مسیر بازگشت از پرینستون درباره اهمیت پشتکار صحبت می‌کنند. بارنابی با اشاره به توماس ادیسون، مخترع بزرگ، می‌گوید: “اگر می‌خواهید شانس بیاورید، باید پشتکار داشته باشید.” ادیسون معتقد بود که بسیاری از ناکامی‌ها ناشی از تسلیم شدن افراد در لحظات نزدیک به موفقیت است. او همیشه می‌گفت که بهترین راه برای موفقیت، تلاش یک‌بار بیشتر است.

مثال‌هایی از افراد موفق

داستان‌هایی از افراد موفق مانند مارک اولریکسن، هنرمند مجله نیویورکر، آورده شده است که با پشتکار و ارسال طرح‌های زیاد، توانسته‌اند به موفقیت دست یابند. او توضیح می‌دهد که بسیاری از طرح‌هایش رد شده‌اند، اما او هرگز تسلیم نشده و به تلاش خود ادامه داده است.

ماندگاری در برابر شکست

باب مانکوف، ویراستار کارتون‌های نیویورکر، نیز تأکید می‌کند که برای موفقیت و خوش‌شانسی باید پذیرای شکست‌ها بود و از آن‌ها درس گرفت. او معتقد است که پشتکار و تلاش مستمر باعث می‌شود که افراد در نهایت به موفقیت دست یابند. مانکوف خود با ارسال مداوم کارتون‌ها و پذیرش رد شدن‌های متعدد، توانسته به موفقیت برسد.

تأثیر نگرش مثبت

نگرش مثبت و خوش‌بینی نیز از عوامل مهم در ایجاد شانس است. دکتر مارتین سلیگمن، بنیان‌گذار روان‌شناسی مثبت‌گرا، معتقد است که خوش‌بینی می‌تواند به افراد کمک کند تا از اتفاقات خوب بهره‌برداری کنند و از اتفاقات بد کمتر آسیب ببینند. او توضیح می‌دهد که خوش‌بینی و نگرش مثبت می‌تواند به افراد کمک کند تا شخصیت خوش‌شانس‌تری ایجاد کنند.

چند تخم مرغ در سبدتان دارید؟ (و چند سبد؟)

به جای اینکه تمام تخم مرغ‌هایتان را در یک سبد بگذارید، باید سعی کنید گزینه‌های مختلفی را در دسترس داشته باشید. این روش به شما اجازه می‌دهد که اگر یکی از برنامه‌هایتان ناکام ماند، گزینه‌های دیگری برای ادامه دادن داشته باشید.

بارنابی معتقد است که تنوع‌بخشی به او اجازه داده تا در صورت شکست در یک زمینه، به راحتی به زمینه دیگری منتقل شود و همچنان موفق باشد.

داستان فرد اسمیت

داستان فرد اسمیت، بنیان‌گذار شرکت فدکس، یکی دیگر از مثال‌های این فصل است. اسمیت برای نجات شرکتش از ورشکستگی، تصمیم گرفت به لاس وگاس برود و با پول باقی‌مانده شرکت قمار کند. او توانست مبلغ کافی برای ادامه فعالیت شرکتش برنده شود. این داستان نشان می‌دهد که گاهی اوقات باید ریسک‌های بزرگی کرد، اما بهتر است همیشه برنامه‌های جایگزین داشته باشیم.

مثال‌های دیگر

نویسندگان به داستان‌های دیگری از کارآفرینان موفق مانند کیت اسپید و شرکت واربی پارکر نیز اشاره می‌کنند. این افراد با داشتن گزینه‌های مختلف و تنوع‌بخشی در برنامه‌هایشان، توانسته‌اند موفقیت‌های بزرگی کسب کنند. کیت اسپید و همسرش با داشتن شغل‌های پشتیبان، توانستند زمان بیشتری برای توسعه شرکت خود بگذارند و واربی پارکر نیز با آزمایش نام‌ها و گزینه‌های مختلف، به یک شرکت میلیارد دلاری تبدیل شد.

فرصتی که همه چیز را تغییر می‌دهد

در این فصل به اهمیت “شانس بزرگ” پرداخته می‌شود و اینکه چگونه می‌توانیم از این فرصت‌های نادر برای دستیابی به موفقیت استفاده کنیم. نویسندگان توضیح می‌دهند که چگونه آماده بودن و داشتن مهارت‌ها و تجربه‌های لازم می‌تواند به ما کمک کند تا از این شانس‌های بزرگ بهره‌برداری کنیم.

داستان شانس بزرگ

بارنابی و جنیس در یکی از پیاده‌روی‌هایشان در پارک مرکزی نیویورک درباره موضوع “شانس بزرگ” صحبت می‌کنند. جنیس به یاد یک دختر جوان در فروشگاه مواد غذایی در کانکتیکات می‌افتد که با وجود توانمندی‌هایش، فرصتی برای پیشرفت ندارد. او آرزو می‌کند که می‌توانست این دختر را به نیویورک بیاورد تا در تلویزیون کار کند. بارنابی معتقد است که حتی اگر فرصتی به این دختر داده شود، ممکن است نتواند از آن به خوبی استفاده کند.

مثال شرلی مک‌لین

شرلی مک‌لین یک بازیگر مشهور است که داستان موفقیتش بسیار جالب است. او به عنوان جایگزین در یک نمایش برادوی حضور داشت و روزی که بازیگر اصلی نتوانست حضور یابد، او فرصت پیدا کرد تا نقش اصلی را بازی کند. این شانس بزرگ به او اجازه داد تا توانایی‌هایش را نشان دهد و به سرعت به یک ستاره تبدیل شود. این داستان نشان می‌دهد که چگونه آماده بودن و داشتن توانایی‌های لازم می‌تواند به شما کمک کند تا از فرصت‌های بزرگ بهره‌برداری کنید.

استفاده از شانس‌های بزرگ

برای بهره‌برداری از شانس‌های بزرگ، باید همیشه آماده باشید و مهارت‌های لازم را داشته باشید. اگر فرصت بزرگی به شما داده شود و شما آماده نباشید، احتمالاً نمی‌توانید از آن بهره‌برداری کنید. بنابراین، باید همیشه در حال یادگیری و پیشرفت باشید تا وقتی که این شانس‌ها به شما داده می‌شود، بتوانید از آن‌ها بهره‌برداری کنید.

شانس‌های بزرگ می‌توانند مسیر زندگی ما را تغییر دهند، اما برای بهره‌برداری از آن‌ها باید همیشه آماده و مهارت‌مند باشیم. پشتکار و تلاش مستمر به ما کمک می‌کند تا وقتی که این شانس‌ها به سراغمان می‌آیند، بتوانیم به بهترین نحو از آن‌ها استفاده کنیم و به موفقیت برسیم.

چگونه در گلدمن ساکس (یا هر جای دیگری) شغلی پیدا کنیم

در این فصل، نویسندگان به بررسی راه‌های پیدا کردن شغل و بهره‌برداری از شانس در محیط کاری می‌پردازند. داستان‌های واقعی و مثال‌هایی از افراد موفق آورده شده است که نشان می‌دهد چگونه می‌توان با رویکردهای خلاقانه و استفاده از شبکه‌های اجتماعی شانس خود را افزایش داد.

مسیرهای معمول را دنبال نکنید

یکی از مهم‌ترین نکات این فصل این است که برای دستیابی به شغل دلخواه، نباید همیشه از مسیرهای معمول و استاندارد پیروی کنید. بارنابی داستانی از متقاضیان شغلی در گلدمن ساکس نقل می‌کند. مدیر استخدام گلدمن ساکس رزومه‌ها را به دو دسته تقسیم کرد و یکی از دسته‌ها را دور انداخت و گفت: “شما باید در این کسب‌وکار خوش‌شانس باشید.” شانس نقش مهمی در فرآیند استخدام دارد و همه چیز همیشه به مهارت‌ها و تجربه‌های شما بستگی ندارد.

استفاده از ارتباطات ضعیف

برای افزایش شانس خود، باید به قدرت ارتباطات ضعیف توجه کنید. این نوع ارتباطات شامل آشنایان دور، مربیان شخصی، آرایشگران و حتی دوستان دوستانتان است. بارنابی به یک مثال از مربی اجرایی، دان اشر، اشاره می‌کند که به یکی از مراجعین خود توصیه کرد از هر کسی که ملاقات می‌کند بپرسد آیا کسی را در صنعت مورد علاقه‌اش می‌شناسد یا خیر. او در باشگاه ورزشی خود با مربی شخصی‌اش صحبت کرد و متوجه شد که یکی از مشتریان مربی، معاون مالی یک طراح مشهور است. این ارتباط باعث شد که او بتواند به شغل دلخواهش دست یابد.

خلاقیت و شبکه‌سازی

داستان تایلر نیز در این فصل آورده شده است. او با استفاده از شبکه‌های اجتماعی و ارتباط با فارغ‌التحصیلان دانشگاهی که قبلاً در همان موقعیت ورزشی او بودند، توانست شغلی در یک شرکت بیمه پیدا کند. او نامه‌ای به یکی از این فارغ‌التحصیلان ارسال کرد و توضیح داد که چگونه تجربیات ورزشی مشترکشان می‌تواند به او در شغل جدید کمک کند. این روش خلاقانه و استفاده از ارتباطات ضعیف به تایلر کمک کرد تا به شغلی که می‌خواست دست یابد.

نقش شبکه‌های اجتماعی

نویسندگان تأکید می‌کنند که شبکه‌های اجتماعی نقش مهمی در ایجاد شانس و فرصت‌های شغلی دارند. آن‌ها به اهمیت عضویت در شبکه‌های اجتماعی حرفه‌ای مانند LinkedIn و استفاده از ارتباطات دانشگاهی برای ایجاد فرصت‌های شغلی اشاره می‌کنند. به عنوان مثال، اگر شما به دنبال شغلی در گلدمن ساکس هستید، می‌توانید از فارغ‌التحصیلان دانشگاه خود که در این شرکت کار می‌کنند، کمک بگیرید.

شانس در عشق

نویسندگان کتاب (برنابی و جنیس) به مناسبت سالگرد ازدواج خود، به سفری رویایی به آفریقای جنوبی می‌روند. در طول این سفر، آن‌ها به این فکر می‌کنند که چگونه در عشق اینقدر خوش‌شانس بوده‌اند. آن‌ها به این نتیجه می‌رسد که شانس آن‌ها در عشق بیشتر به تلاش و توجه به نیازهای یکدیگر بستگی دارد تا تصادف و شانس محض.

نتایج یک نظرسنجی

در یک نظرسنجی ملی که برنابی و جنیس انجام دادند، تنها 7 درصد از افراد معتقد بودند که باید فرد کاملاً مناسبی را پیدا کنند تا در عشق خوش‌شانس باشند. در مقابل، 80 درصد از افراد گفتند که راز خوش‌شانسی در عشق، توجه به نیازهای طرف مقابل به همان اندازه توجه به نیازهای خود است.

اهمیت توجه به نیازهای یکدیگر

یکی از نکات کلیدی در این فصل، اهمیت توجه به نیازهای یکدیگر در رابطه است. نویسنده با شوهرش صحبت می‌کند و او توضیح می‌دهد که چگونه تماشای فیلم‌های مورد علاقه یکدیگر در نتفلیکس به آن‌ها کمک کرده است تا احساس خوش‌شانسی و حمایت کنند.

نقش تلاش و تعهد

نویسندگان به داستان یک زن و شوهر در آیووا اشاره می‌کنند که بیش از چهل سال با هم ازدواج کرده‌اند. این زوج با وجود مشکلات مالی و چالش‌های زندگی، با تلاش و تعهد به یکدیگر، موفق شده‌اند احساس خوش‌شانسی و رضایت کنند. این داستان نشان می‌دهد که چگونه توجه به نقاط مثبت و حمایت از یکدیگر می‌تواند شانس در عشق را افزایش دهد.

توصیه‌های دکتر هلن فیشر

دکتر هلن فیشر، انسان‌شناس بیولوژیک و مشاور علمی ارشد سایت Match.com، معتقد است که تکنولوژی نمی‌تواند عشق را تغییر دهد و مغز انسان به طور طبیعی برای پیدا کردن عشق طراحی شده است. او توصیه می‌کند که افراد برای یافتن عشق، باید در مکان‌های واقعی با دیگران ارتباط برقرار کنند و نباید تنها به سایت‌های دوست‌یابی آنلاین متکی باشند.

پرورش کودکان خوش‌شانس

در این فصل، نویسندگان به اهمیت تربیت کودکان و آموزش آن‌ها برای ایجاد شانس و موفقیت در زندگی می‌پردازند. والدین می‌توانند با استفاده از روش‌های خاصی، شانس و موفقیت کودکان خود را افزایش دهند.

اهمیت ذهنیت رشد

یکی از اصول کلیدی در پرورش کودکان خوش‌شانس، آموزش ذهنیت رشد به آن‌هاست. نویسندگان توضیح می‌دهند که کودکان باید باور داشته باشند که توانایی‌هایشان قابل توسعه و بهبود است. این نگرش به آن‌ها کمک می‌کند تا از شکست‌ها و چالش‌ها نترسند و به جای آن، به عنوان فرصت‌هایی برای یادگیری و رشد به آن‌ها نگاه کنند.

داستان میندی و سام

نویسندگان داستان میندی و پسرش سام را نقل می‌کنند. سام در مدرسه با مشکلاتی مواجه بود و میندی نگران آینده او بود. او تصمیم گرفت به جای تمرکز بر مشکلات سام، به او کمک کند تا مهارت‌های جدیدی یاد بگیرد و اعتماد به نفسش را افزایش دهد. این تغییر نگرش به سام کمک کرد تا در مدرسه موفق‌تر شود و احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد.

تشویق به کشف و تجربه

والدین باید کودکان خود را تشویق کنند تا چیزهای جدید را کشف کنند و تجربه‌های مختلفی داشته باشند. این کار به آن‌ها کمک می‌کند تا شانس‌های بیشتری در زندگی پیدا کنند و از فرصت‌های جدید بهره‌برداری کنند. برای مثال، نویسندگان توصیه می‌کنند که والدین کودکان خود را به فعالیت‌های مختلف مانند ورزش، هنر و علوم تشویق کنند تا بتوانند علایق و استعدادهای خود را کشف کنند.

الگوی مثبت بودن

والدین باید خود نیز الگوی مثبتی برای کودکانشان باشند. اگر والدین نشان دهند که چگونه با چالش‌ها و شکست‌ها مواجه می‌شوند و از آن‌ها یاد می‌گیرند، کودکان نیز این رفتارها را تقلید خواهند کرد. نویسندگان به اهمیت نقش والدین در شکل‌گیری نگرش‌های مثبت و سازنده در کودکان اشاره می‌کنند.

حمایت و تقویت

یکی دیگر از اصول مهم در پرورش کودکان خوش‌شانس، حمایت و تقویت آن‌هاست. والدین باید به کودکان خود نشان دهند که به آن‌ها ایمان دارند و از تلاش‌هایشان حمایت می‌کنند. این حمایت به کودکان اعتماد به نفس می‌دهد و آن‌ها را تشویق می‌کند تا به دنبال اهداف خود بروند و شانس‌های بیشتری برای موفقیت پیدا کنند.

ایجاد ارتباطات اجتماعی

والدین باید به کودکان بیاموزند که چگونه ارتباطات اجتماعی قوی برقرار کنند. ارتباطات اجتماعی به کودکان کمک می‌کند تا شبکه‌های حمایتی قوی‌تری داشته باشند و از فرصت‌های جدید بهره‌برداری کنند. این ارتباطات می‌تواند شامل دوستان، معلمان، مربیان و اعضای خانواده باشد.

آموزش مهارت‌های حل مسئله

یکی دیگر از نکات مهم در این فصل، آموزش مهارت‌های حل مسئله به کودکان است. نویسندگان تأکید می‌کنند که والدین باید به کودکان خود بیاموزند که چگونه به طور مستقل و خلاقانه مسائل و مشکلات خود را حل کنند. این مهارت‌ها به کودکان کمک می‌کند تا در مواجهه با چالش‌های زندگی، راه‌حل‌های موثری پیدا کنند و به موفقیت دست یابند.

بدشانسی – چرا بدترین لحظه شما می‌تواند خوش‌شانسی‌ترین باشد

یکی از نکات کلیدی، اهمیت تغییر نگرش نسبت به شکست‌ها و بدشانسی‌ها است. نویسندگان معتقدند که بسیاری از افراد موفق توانسته‌اند با تغییر نگرش خود نسبت به شکست‌ها، آن‌ها را به فرصت‌های یادگیری و رشد تبدیل کنند. این نگرش مثبت به آن‌ها کمک کرده است تا از تجربیات منفی عبور کنند و به موفقیت‌های بزرگ‌تری دست یابند.

بهره‌برداری از بدترین لحظات زندگی

جیمز دایسون، مخترع جاروبرقی بدون کیسه، است. دایسون پس از 5126 بار تلاش ناموفق برای ساخت یک جاروبرقی بدون کیسه، در نهایت موفق به اختراع جاروبرقی دایسون شد که به یک موفقیت بزرگ در بازار تبدیل شد. دایسون معتقد است که هر شکست او را به یک قدم به موفقیت نزدیک‌تر کرده است.

استفاده از تجربیات منفی

تجربیات منفی می‌توانند به عنوان منابع ارزشمندی برای یادگیری و رشد استفاده شوند. با تحلیل و بررسی این تجربیات، می‌توانیم از اشتباهات گذشته درس بگیریم و در آینده بهتر عمل کنیم. این رویکرد به ما کمک می‌کند تا از هر شکست به عنوان فرصتی برای بهبود و پیشرفت استفاده کنیم.

با تغییر نگرش و استفاده از تجربیات منفی، می‌توانیم به دستاوردهای مثبت دست یابیم و به موفقیت برسیم. شکست‌ها نباید ما را متوقف کنند، بلکه باید از آن‌ها به عنوان سکوی پرتاب به سوی موفقیت استفاده کنیم.

آمبولانس در حیاط خلوت شما

یکی از داستان‌های اصلی کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد ، ماجرای برخورد یک آمبولانس با خانه‌ای در حیاط خلوت است. این حادثه غیرمنتظره باعث شد تا خانواده‌ای که در آن خانه زندگی می‌کردند، به فکر بیفتند که چگونه می‌توانند در مواجهه با بحران‌های مشابه آماده باشند و بهترین واکنش را نشان دهند. درست متوجه شدید، حتی در مواقع بحرانی و غیرمنتظره نیز می‌توان با داشتن آمادگی و برنامه‌ریزی مناسب، از موقعیت‌ها به نحو احسن بهره‌برداری کرد.

آمادگی برای بحران‌ها

نویسندگان تأکید می‌کنند که برای مواجهه با بحران‌ها و چالش‌های غیرمنتظره، باید همیشه آمادگی داشته باشیم. این آمادگی می‌تواند شامل داشتن برنامه‌های اضطراری، آموزش‌های لازم برای مواجهه با موقعیت‌های مختلف و تقویت مهارت‌های مدیریت بحران باشد. آن‌ها معتقدند که این آمادگی‌ها می‌تواند به ما کمک کند تا در مواقع بحرانی بهترین تصمیم‌ها را بگیریم و از این موقعیت‌ها به عنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت استفاده کنیم.

چگونه در یک فاجعه (طبیعی یا غیره) خوش‌شانس شویم

در این فصل از کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد ، نویسندگان به بررسی چگونگی مدیریت و استفاده از شانس در مواقع فاجعه‌بار و بحرانی می‌پردازند. با ارائه داستان‌های واقعی و مثال‌هایی از افراد و جوامعی که توانسته‌اند در مواجهه با بحران‌ها و فجایع به موفقیت دست یابند، این فصل به خوانندگان نشان می‌دهد که چگونه می‌توان در چنین شرایطی نه تنها بقا یافت بلکه به موفقیت رسید.

داستان‌های واقعی از مواجهه با بحران

یکی از داستان‌های مطرح شده در این فصل، داستان زنی به نام «ماریا» است که در جریان طوفان کاترینا خانه‌اش را از دست داد. ماریا که همه چیزش را از دست داده بود، تصمیم گرفت که به جای ناامیدی و تسلیم، از این فرصت برای شروعی دوباره استفاده کند. او با کمک دوستان و خانواده‌اش توانست کسب‌وکاری جدید راه‌اندازی کند و زندگی بهتری برای خود بسازد. ماریا معتقد بود که طوفان کاترینا، علی‌رغم همه خساراتش، فرصتی برای تجدید حیات و آغاز دوباره بود.

استفاده از فرصت‌ها در دل بحران

داستان دیگری که در این فصل آورده شده، مربوط به فردی به نام «جان» است که در زمان رکود اقتصادی بزرگ آمریکا، شغلش را از دست داد. جان با وجود از دست دادن کار و درآمدش، از این فرصت برای تحصیل و کسب مهارت‌های جدید استفاده کرد. او پس از پایان تحصیلاتش، شغل بهتری پیدا کرد و در نهایت موفقیت‌های بیشتری کسب کرد. جان معتقد است که رکود اقتصادی، فرصتی برای یادگیری و رشد شخصی بود.

اهمیت نگرش مثبت و تلاش مستمر

این فصل تأکید زیادی بر اهمیت نگرش مثبت و تلاش مستمر در مواجهه با بحران‌ها دارد. داستان‌های افراد مختلف نشان می‌دهد که چگونه نگرش مثبت و استفاده از فرصت‌های پنهان در دل بحران‌ها می‌تواند به موفقیت‌های بزرگ منجر شود.

مسیر خوش‌شانس – قطب‌نمای خود را پیدا کنید

این فصل به اهمیت داشتن یک هدف و جهت‌گیری کلی در زندگی می‌پردازد. نویسندگان با اشاره به ایده‌ای از جویی ایتو (Joi Ito)، کارآفرین و رئیس آزمایشگاه رسانه‌ای MIT بیان می‌کنند که بهتر است با قطب‌نما زندگی کنیم تا نقشه. قطب‌نما به شما نشان می‌دهد که به کدام سمت بروید و به شما این امکان را می‌دهد که در مسیر خود انعطاف‌پذیر باشید و بتوانید از فرصت‌های پیش‌رو استفاده کنید. این ایده به این معنی است که باید جهت کلی را بدانیم و سپس با توجه به شرایط و تغییرات مسیر خود را تنظیم کنیم. ایتو بر اهمیت انعطاف‌پذیری و توانایی تغییر مسیر در دنیای سریع و متغیر امروزی تأکید دارد.

یکی از داستان‌های این فصل درباره‌ی یک پیاده‌روی در جنگل است که نویسنده به همراه همسرش انجام می‌دهد. در حالی که نویسنده مشغول نگاه کردن به قدم‌هایش بود، همسرش سرش را بالا نگه می‌داشت و به اطراف نگاه می‌کرد. همسرش یک شاهین زیبا را دید، اما نویسنده به دلیل تمرکز بر روی زمین آن را از دست داد. این داستان به این نکته اشاره دارد که اگر همیشه سرمان را پایین بگیریم، فرصت‌های خوش‌شانسی را از دست خواهیم داد.

نگرش خوش‌شانس – باور کنید که می‌توانید شانس بسازید

نگرش مثبت، امیدواری و باور به توانایی خود، می‌تواند تأثیر زیادی در ایجاد شانس و موفقیت داشته باشد.

داستان امیلی دیکنسون

امیلی دیکنسون، شاعر آمریکایی، در یکی از شعرهایش نوشته است که شانس تنها به تصادف نیست، بلکه به تلاش و پشتکار بستگی دارد. او معتقد بود که “لبخند گران‌قیمت شانس” به کسانی می‌رسد که برای آن تلاش می‌کنند. این نگرش به ما نشان می‌دهد که باید به تلاش‌های خود ایمان داشته باشیم و از فرصت‌های کوچک و بزرگ استفاده کنیم.

نقش روان‌شناسی مثبت‌گرا

دکتر مارتین سلیگمن، بنیان‌گذار روان‌شناسی مثبت‌گرا، به اهمیت نگرش مثبت و خوش‌بینی در ایجاد شانس اشاره می‌کند. او توضیح می‌دهد که افراد خوش‌بین به دلیل نگرش مثبت‌شان، فرصت‌های بیشتری را می‌بینند و از آن‌ها بهره‌برداری می‌کنند. خوش‌بینی و اعتماد به نفس می‌تواند به ما کمک کند تا در مواجهه با چالش‌ها و ناکامی‌ها، تسلیم نشویم و به تلاش خود ادامه دهیم.

افرادی که به شانس خود باور دارند و با نگرش مثبت به دنیا نگاه می‌کنند، بیشتر احتمال دارد که فرصت‌های جدید را ببینند و از آن‌ها بهره‌برداری کنند. این نگرش می‌تواند به ما کمک کند تا در مواجهه با مشکلات و چالش‌ها، راه‌حل‌های خلاقانه‌ای پیدا کنیم و به موفقیت برسیم.

سخن پایانی

زندگی پر از لحظاتی است که در نگاه اول بی‌اهمیت به نظر می‌رسند، اما هر یک از این لحظات می‌تواند جرقه‌ای برای خوش‌شانسی و موفقیت باشد. در این کتاب، یاد گرفتیم که شانس تصادفی نیست؛ بلکه نتیجه آمادگی، تلاش و دیدگاهی مثبت است. با پذیرش چالش‌ها، یادگیری از شکست‌ها و جستجوی فرصت‌های تازه، می‌توانیم مسیری روشن و پر از موفقیت برای خود بسازیم.

شاید همه چیز از یک برخورد کوچک، یک تصمیم جسورانه یا حتی یک نگاه متفاوت آغاز شود. مهم این است که هر لحظه را دریابیم و باور داشته باشیم که خوش‌شانسی در دستان ماست. با داشتن نگرشی مثبت و قلبی پر از امید، می‌توانیم به هر مقصدی که آرزویش را داریم، برسیم.

بیایید با همدیگر تلاش کنیم، به یکدیگر ایمان داشته باشیم و از هر فرصتی که زندگی به ما می‌دهد، بهترین استفاده را ببریم. خوش‌شانسی نه تنها به معنای دستیابی به اهداف، بلکه به معنای لذت بردن از مسیر و ساختن زندگی‌ای است که به آن افتخار می‌کنیم.

نقشه ذهنی کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد

نقشه ذهنی کتاب اقبال چگونه اتفاق می‌افتد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *