امروز در مورد کتاب صبح جادویی (The miracle morning) اثر هال الرود (Hal Elrod) با یکدیگر گفتگو میکنیم. هال الرود در سن بیست سالگی تصادف کرد و در صحنه تصادف برای لحظاتی از دنیا رفت، او با وجود اینکه دچار آسیب شدید مغزی شده بود و دکترها امیدی به راه رفتن دوباره او نداشتند، اما توانست به راهش در زندگی ادامه دهد همچنین موفقیتهای زیادی کسب کند. حتی اگر جزو آن دسته از افرادی هستید که با مشکلات بیشمار دست و پنجه نرم میکنید، این کتاب بارها ثابت کرده است که میتواند در زمانی بسیار کوتاه به افراد کمک کند تا انرژی خود را به دست آورند. هال الرود معتقد است که اگر بتوانیم صبحها قبل از اینکه دنیای بیرون، ما را تحت تأثیر قرار دهد، بر روی خودمان و اهدافمان تمرکز کنیم، میتوانیم زندگی خود را به طور کامل تغییر دهیم.
هال الرود میگوید: در سالی که شکسته بودم اما شکست نخورده بودم، اگر تنها یک چیز از تصادفم آموخته باشم این بود که تاسف خوردن به اموری از زندگی که توانایی تغییر آنها را نداریم، هیچ سودی ندارد. چه اهمیتی دارد که مقصر کیست؟ آنچه که اهمیت دارد این است که شما و من همین حالا متعهد شویم که گذشته را به دست فراموشی بسپاریم و زندگیمان را دقیقا همان گونه که همیشه میخواستیم بسازیم. در طول همواره تاریخ را قهرمانان رقم زدهاند و با شجاعت مشکلات را از پیش رو برداشتهاند. چرا قهرمان تاریخ زندگی خودمان نباشیم؟ در واقع هرچه مشکل بزرگتر باشد داستان هم جذابتر خواهد بود از آنجایی که برای شما هیچ مانع و قید و بندی وجود ندارد دوست دارید در صفحه بعدی زندگیتان چه چیزی بنویسید؟
تواناییهای خود را کشف کنید
از کودکی به ما این اطمینان داده شده است که وقتی بزرگ شویم میتوانیم هر آنچه بخواهیم انجام دهیم یا هرچه که بخواهیم داشته باشیم. آیا همه آنچه را که میخواهیم داریم؟ یا همانی هستیم که همیشه آرزویش را داشتیم؟ این موضوع تا حد زیادی به خود ما بستگی دارد. در واقع، هیچ محدودیتی برای آنچه میتوانیم در زندگی به دست آوریم وجود ندارد. اگر بخواهیم، میتوانیم هر کاری را انجام دهیم و هر چیزی را داشته باشیم اما واقعیت این است که زندگی آسان نیست. در مسیر با چالشها و موانع زیادی روبرو خواهیم شد و گاهی اوقات، ما مجبوریم که انتخابهایی انجام دهیم که باعث میشود از برخی اهداف خود صرف نظر کنیم. در طول مسیر، ممکن است تعاریف ما از هر چیزی تغییر کند، ممکن است آنچه را که زمانی میخواستیم دیگر نخواهیم، یا شاید بفهمیم که آنچه واقعاً میخواهیم چیزی متفاوت است. در نهایت، مهم نیست که چه چیزی داریم یا چه کسی باشیم، مهم این است که در هر شرایطی از زندگی خود لذت ببریم، قدردانی کنیم و به دنبال اهدافی باشیم که برای ما مهم هستند.
آیا شما معتقدید که موفقیت یک امر نسبی است؟
ChatGPT
بله، من معتقدم که موفقیت یک امر نسبی است. موفقیت به معنای دستیابی به اهدافی است که برای ما مهم هستند. این اهداف میتوانند برای هر فرد متفاوت باشند. برای برخی، موفقیت ممکن است به معنای دستیابی به موقعیتهای شغلی بالا یا کسب ثروت زیاد باشد و برای برخی دیگر، موفقیت ممکن است به معنای داشتن روابط سالم، کمک به دیگران یا تأثیرگذاری بر جهان باشد. آنچه که مهم است رضایت درونی و البته سلامت اجتماعی است.
User
برخی گمان میکنند به خاطر موقعیتها، موفقیت در آینده آنها تضمین شده است. تعریف شما از موفقیت چیست؟
ChatGPT
من معتقدم که موفقیت تضمین شده نیست. موفقیت به تلاش و پشتکار فرد، استعداد و موقعیت فرد و همچنین شانس بستگی دارد. با این حال، اگر فرد برای رسیدن به اهداف خود تلاش کند و از استعدادها و موقعیت خود به بهترین شکل استفاده کند، احتمال موفقیت او بیشتر خواهد بود. یک فرد با استعداد موسیقی امکان بیشتری دارد تا در زمینه موسیقی موفق شود و یا فردی از خانوادهای ثروتمند ممکن است فرصتهای بیشتری برای تحصیل و شغل داشته باشد و در نتیجه، موفقتر شود. در نهایت، موفقیت یک امر نسبی است که به عوامل مختلفی بستگی دارد. با این حال، همواره مسیرهای متنوعی وجود دارند، تلاش و پشتکار از مهمترین عوامل مهم موفقیت هستند چون در هر موقعیت و شرایطی باید پتانسیل تلاش و بهرهوری در شخص وجود داشته باشد تا موفق شود.
User
صبح جادویی از اوج ناامیدی شروع شد
هال الرود در کتاب میگوید: زمانی که در بیمارستان بستری بودم، کاملا تنهایی را حس میکردم، هر کس گرفتار مشکلات خودش بود. زنجیرهای از حوادث و مشکلات در تمام جوانب زندگیام وجود داشت هر چه که فکرش را بکنید به دلیل مشکلات جسمانی، ذهنی، روحی و مالی کاملا به هم ریخته بودم. آنقدر در ترسها و نگرانیهایم فرو رفته بودم که تنها پناهگاهم تختخوابم بود، تنها چیزی که باعث میشد روزهایم را سپری کنم فکر خزیدن دوباره در تختم شده بود. فکر خودکشی دائم در سرم میپیچید نه اینکه واقعا میخواستم فکرم را عملی کنم، چون به نظرم خودکشی نه تنها تصمیمی بسیار خودخواهانه است چرا که سبب رنجش دیگران میشود بلکه در اعماق وجودم حس میکردم هرچقدر هم اوضاع به هم ریخته باشد، همیشه یک راه بهتر برای تغییر آن وجود دارد. پس دفتر برنامهریزیام را برداشتم و روی تخت نشستم با خودم عهد بستم تا زمانبندی و مسیری را برای رشد فردیام پیدا کنم. هوا هنوز تاریک بود اما این تاریکی به من احساس قدرت و توانمندی میداد فهرستی از کارهایی را که باید انجام میدادم نوشتم، تمریناتی که سالها بود یاد گرفته بودم اما هرگز انجام نداده بودم پس یکی یکی آنها را مرور کردم، در سکوت نشستم و عبادت کردم به مراقبه پرداختم و بر روی نفسهایم تمرکز کردم، هر لحظه نگرانیهایم کمرنگتر میشدند، آرامشی حس و روحم را در بر میگرفت حتی با وجود اینکه هنوز مشکلات و درد پابرجا بودند برای اولین بار بعد از مدتها آرامش داشتم. آنچه را که به خاطرش شکرگزار بودم نوشتم، تقریبا بلافاصله احساس کردم افسردگی که مانند ابری ضخیم بر تنم سنگینی میکرد کمرنگتر شده و حس میکردم که هنوز کاملا از بین نرفته اما سبکتر شده بودم تنها با نوشتن درباره آنچه شکرگزارش بودم، احساس سبکی بیشتری میکردم بعد تا جایی که میتوانستم شنای سوئدی رفتم، کم کم احساس خلاقیت و ایدهها در ذهنم شکل میگرفت افسردگی هم حالا دیگر به خاطرهای کمرنگ تبدیل شده بود دوباره همان آدم پر نشاط قبلی بودم با ذهنیتی شکستناپذیر و البته در عین حال با مشکلات فراوان.
اولین ساعات روز، هدایتگر ادامه روز هستند. اگر با تنبلی یا آشفتگی اولین ساعات روز را شروع کنیم، مطمئنا روزی کسالت بار و بیهدف خواهیم داشت اما اگر تلاش کنیم تا از اولین ساعات روز نهایت بهره را ببریم باقی روز نیز همینگونه پیش خواهد رفت. دنیای بیرون ما همواره انعکاسی از دنیای درون ما است. این بدان معناست که افکار و احساسات ما تأثیر مستقیمی بر زندگی ما دارند. اگر افکار و احساسات مثبت داشته باشیم، دنیای اطراف ما نیز مثبت خواهد بود. اما اگر افکار و احساسات منفی داشته باشیم، دنیای اطراف ما نیز منفی میشود. همواره در هر لحظه مواردی برای لذت بردن وجود دارند و در همان لحظه مواردی برای ناامید شدن، این انتخاب خودمان است که به کدام یک انرژی دهیم و کدام را با توجه به اینکه همچنان وجود دارند، بیتوجه باشیم. اگر ما افکار مثبتی مانند عشق، شادی، امید و قدردانی داشته باشیم، بیشتر احتمال دارد که روابط سالمی داشته باشیم، در کار خود موفق باشیم و در زندگی خود احساس رضایت کنیم. اما اگر افکار منفی مانند خشم، غم، ناامیدی و ترس داشته باشیم، بیشتر احتمال دارد که با مشکلاتی در روابط، کار و زندگی خود روبرو شویم.
متیو کلی (Matthew Kelly) در کتاب خود، رازهای موفقیت میگوید: از یک طرف همه ما میخواهیم خوشبخت باشیم، از طرف دیگر میدانیم چه چیزهایی سبب خوشبختی ما است ولی به آنها کاملاً عمل نمیکنیم. اگر نوع نگرش و نحوه اندیشیدن و زندگی کردنمان به گونهای متفاوت از اکثر افراد جامعه نباشد، محکوم به داشتن یک زندگی پیشپاافتاده، توام با شکست و حسرت و تلاشهای مکرر بیفایده میشویم. کاملاً واضح است که میتواند سطح زندگی آدمها خیلی پایینتر از سطح توانمندیهایشان باشد. او معتقد است که ما باید نوع نگرش و نحوه اندیشیدن خود را تغییر دهیم تا بتوانیم به زندگی شادتر و موفقتری دست یابیم.
برای تغییر نوع نگرش و نحوه اندیشیدن خود برای زندگی شادتر و موفقتر، بهتر است چه مواردی را توجه داشته باشیم؟
ChatGPT
برای تغییر نوع نگرش و نحوه اندیشیدن خود برای این امر، بهتر است به موارد زیر توجه کنید:
- روی افکار و احساسات مثبت خود تمرکز کنیم. هر زمان که افکاری منفی به ذهنمان خطور کرد، باید بدانیم این موارد موانعی در مسیر هستند، کافی است به آنها توجه نکنیم همچنین آنها را با افکار و احساسات مثبت جایگزین کنیم. مسیر پیشرفت همواره جنگ بین وسوسههای درون خودمان با اراده و تمرکز خودمان است و این خودمان هستیم که نتیجه را با انتخاب خود، رقم میزنیم.
- از زندگی خود لذت ببریم و به دنبال اهدافی باشیم که برای ما مهم هستند. زمانی که در زندگی خود هدف داشته باشیم و از آن لذت ببریم، بیشتر احتمال دارد که افکار و احساسات مثبت خود را حفظ و تقویت کنیم.
User
آیا شما نیز معتقدید که افکار و احساسات ما بر زندگی تأثیر مستقیم دارند؟
ChatGPT
من معتقدم که افکار و احساسات ما بر زندگی، تأثیر مستقیم دارند. افکار ما میتوانند به احساسات ما شکل دهند و احساسات میتوانند بر رفتار ما تأثیر بگذارند و در طول زمان تبدیل به عادت شوند. به عنوان مثال، اگر فکر میکنیم که نمیتوانیم یک کار را انجام دهیم، احتمال اینکه آن کار را انجام دهیم کمتر است. یا اگر ما احساس ناامیدی یا ترس میکنیم، ممکن است از انجام کارهایی که میخواهیم انجام دهیم اجتناب کنیم. اگر ما احساس شادی یا امیدواری میکنیم، بیشتر احتمال دارد که با دیگران مهربان و بخشنده باشیم. یا اگر ما احساس اعتماد به نفس داریم، بیشتر احتمال دارد که به اهداف خود دست یابیم.
User
به نظر شما، چه عواملی میتواند بر افکار و احساسات ما تأثیر بگذارد؟ اگر میخواهیم افکار و احساسات خود را تغییر دهیم، چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
ChatGPT
عوامل زیادی از جمله: تجارب گذشته، شرایط مقطعی فعلی، شخصیت انتخابی، سلامت روانی و… میتوانند بر افکار و احساسات ما تأثیر بگذارند، حال اگر میخواهیم افکار و احساسات خود را تغییر دهیم، باید به عواملی که بر آنها تاثیر میگذارند توجه کنیم. برای مثال، اگر افکار و احساسات ما منفی هستند، میتوانیم سعی کنیم افکار و باورهای خود را به صورت اصولی و با جایگزینی تغییر دهیم.
در اینجا چند نکته برای تغییر افکار و احساسات آورده شده است:
- اولین قدم برای تغییر افکار و احساسات، این است که آنها را به طور آگاهانه درک کنید.
- افکار و باورهای خود را به چالش بکشید و باورهای مثبت جایگزین برای آنها پیدا کنید.
- رفتارهای شما میتوانند بر افکار و احساسات شما تأثیر بگذارد. اگر میخواهید افکار و احساسات خود را تغییر دهید، سعی کنید تا آگاهانه رفتارهای خود را نیز تغییر دهید. تغییر افکار و احساسات میتواند چالشبرانگیز باشد، اما ممکن است. با تلاش و تعهد، میتوانید زندگی شادتر و موفقتری تجربه کنید و حتی به دیگران هدیه کنید.

