در بخش اول گفتگو درباره کتاب گفتگو با غریبهها اثر مالکوم گلدول، به موضوعاتی چون پیچیدگی شناخت افراد غریبه در زندگی روزمره پرداختیم و از آن به عنوان منبعی برای بهبود درک و فهم دیگران بهره بردیم. همچنین، مفاهیم حقیقت و نقش شک در تصمیمگیریهای اخلاقی را مورد بررسی قرار دادیم. مسئله دیگری که مورد بحث قرار گرفت این بود که آیا حقیقت مفهومی مطلق و ثابت دارد یا نسبی و متغیر است. همچنین، در مورد عواملی که باعث اشتباه در تشخیص حقیقت و دروغ میشوند و چگونگی جلوگیری از تسلیم ترس و شکها شدن در مواجهه با تقابل حقیقت و دروغ برای حفظ اصول اخلاقی و ارزشهای انسانی بحث و گفتگو داشتیم. در بخش دوم گفتگو این کتاب هم با ما همراه باشید.
User
هر کسی میتواند مجرم باشد
دکتر ناسار متخصص درمان مشکلات استخوانی در بخش پایین تنه بود. او گاهی اوقات معاینات خود را بدون استفاده از دستکش و در شرایط غیرضروری انجام میداد و از مهارتهای پزشکی خود برای پوشاندن رفتار نادرست اخلاقی خود استفاده میکرد. در سال ۲۰۱۷، پس از مدتها سواستفاده از بیمارانش، دکتر ناسار محکوم به حبس شد و باید باقی عمر خود را در زندان بگذراند. پرونده دکتر ناسار کاملا واضح بود، اما سوالی که پیش میآید این است که چرا مدتها طول کشید تا او برای محاکمه به دادگاه آورده شود؟
بسیاری از قربانیان این تجاوزها را به معلمان یا والدین خود گزارش داده بودند. اما چه اتفاقی رخ داد؟ هیچ چیز! ادعای آنها باعث شک و تردید شده بود، اما نه به اندازهای که منجر به اقدام موثری شود و به همین دلیل، سواستفادههای دکتر ناسار ادامه یافت. حتی بعد از انتشار مقالهای متاثرکننده از سوابق دکتر ناسار، خیلی از افراد از دور و نزدیک از او دفاع کردند. این وضعیت تنها زمانی تغییر کرد که تصاویر پورنوگرافی کودکان در کامپیوتر او کشف شدند.
در لحظهای که فساد و سواستفاده آشکار میشوند، اولین افرادی که متهم میشوند، کسانی هستند که تلاش کردهاند این جرمها را پوشش دهند. افرادی که از متهم محافظت کرده و به طور عمدی یا غیرعمدی کارهای او را پوشش دادهاند.
اما پرونده دکتر ناسار به وضوح نشان میدهد که این تفسیرها برای توجیه اتفاقات کافی نیستند. بسیاری از مدافعان اصلی دکتر ناسار والدین بیمارانش بودند. آنها برای حفظ منافع مالی یا حرفهای خود سکوت نکرده بودند، بلکه دغدغه آنها فرزندانشان بودند.
یکی از والدین پس از کشف تصاویر پورنوگرافی در کامپیوتر دکتر ناسار اظهار کرد: «من به شما اعتماد داشتم تا زمانی که دیگر نتوانستم به شما اعتماد کنم.»
این جمله نمونهای کامل از اشکال تفسیر پیشفرض حقیقت است. حقیقت پیشفرض حتی در مورد دکتری که در کامپیوتر خود ۳۷,۰۰۰ تصویر پورنوگرافی کودکان داشت و به شدت از افراد مختلف سواستفاده کرده بود، نیز همچنان صادق است. پرونده دکتر ناسار کاملا واضح بود، اما عموم هنوز در مورد او شک و تردید داشتند. این موضوع نشان میدهد که تطابق حقیقت با تفسیرها و برداشت گاها بسیار دشوار است.
اگر فرض بر این بود که تمام پزشکان منفور و متجاوز هستند، دیگر هیچکس اجازه نمیدهد که فرزندش به مطب پزشک برود و هیچ فرد عاقلی حتی به انتخاب حرفه پزشکی فکر نمیکند. ما به حقیقت به عنوان یک پیشفرض ایمان میآوریم، حتی اگر به معنی قرار گرفتن در معرض خطراتی باشد؛ زیرا جایگزین دیگری وجود ندارد. جامعه نمیتواند به جور دیگری عمل کند. علاوه بر آن، باید آگاه باشیم که قربانیان خیانت و فریب، شایسته همدردی هستند و نباید به هیچ وجه متهم شوند.
به نظر شما چرا تا زمانی که دلایل و شواهد مشخصی مبنی بر نادرستی اعمال دکتر ناسار کشف شود، افراد واکنش موکدی نشان ندادند یا اقدام موثری برای متوقف کردن سواستفادههای او انجام ندادند؟ آیا عواملی مثل تاثیر وضوح حقیقت و تفسیرها، فراموش شدن قدرت شک و تردید در مواجهه با نقصهای اخلاقی موجب این تأخیر و ناتوانی در اعمال عدالت شدند؟
ChatGPT
تا زمانی که دلایل و شواهد مشخصی مبنی بر نادرستی اعمال دکتر ناسار وجود نداشت، افراد واکنش موکدی نشان ندادند یا اقدام موثری برای متوقف کردن سواستفادههای او انجام ندادند که احتمالا به علل متعددی باز میگردد. این عوامل میتوانند شامل موارد زیر باشند:
- شک و تردید در اعتبار قربانیان: یکی از عوامل مهم میتواند شک و تردید در اظهارات قربانیان باشد. ممکن است بعضی افراد در صحت اتهامات تردید کنند به خصوص اگر مدارک قانعکنندهای از نقصان اخلاقی ارائه نشده باشد.
- نبود شواهد قاطع: تا زمانی که شواهد قاطع و مشخصی وجود نداشته باشد، انجام اقدامات قانونی برای اعمال نادرست افراد میتوان دشوارتر باشد. اجرای عادلانه قانون نیازمند شواهد و مدارک قوی است.
- فشارهای اجتماعی و فرهنگی: در برخی جوامع، فشارهای اجتماعی و فرهنگی میتوانند مانع از اعلام اعمال غیراخلاقی و نادرست شوند. قرارگیری در معرض فشارهای اجتماعی و ترس از عواقب اجتماعی و حرفهای ممکن است افراد را از اعلام اقدامات نادرست دیگران باز دارد.
- تطابق حقیقت با تفسیرها: تطابق حقیقت با تفسیرها و اعتقادات مردم ممکن است در مواردی موجب تاخیر در اعمال عدالت شود. ترس از قهر جامعه یا انتقادها میتواند مانع انجام اقدامات سریعتر مقابل افراد نادرست باشد.
در نهایت، مسائل مرتبط با نادرستی و سواستفاده نیازمند توجه به موارد خاص هر مورد و محیط اجتماعی خاص آن هستند. افزون بر افزایش آگاهی و آموزش در مورد تشخیص نادرستیها و نیز ایجاد فرآیندهای قانونی که افراد بتوانند بدون ترس و شک اعمال نادرست را گزارش دهند از اهمیت ویژهای برخوردار است.
User
چهره افراد گویای شخصیت آنها نیست
در تحلیل چهره شخصیتهای سریال Friends در یک پروژه روانشناسی، اظهار شده که حالات و احساسات شخصیتهای این سریال در صورتشان مشهود است. از این رو، تماشاچیان میتوانند داستان را به وضوح از برخی جزئیات چهرهها و رفتارهای بازیگران و بدون نیاز به شنیدن صدا متوجه شوند.
یکی از جذابیتهای این مطالعه تاکید بر اهمیت ارتباط کلامی به صورت مستقل نسبت به ارتباطات بدنی و چهرهای در انتقال احساسات و اطلاعات است. این امر نشان میدهد که حتی در صورت عدم وجود صدا، تماشاچیان میتوانند به دقت به رفتار شخصیتها در سریال دقت کنند و داستان را متوجه شوند. به عبارت دیگر، درک تصویری شخصیتها (بهجای کلمات) میتواند تا حدی ممکن باشد.
آزمایشهای روانشناسی نشان میدهند که برداشتها و تشخیصهای ما از حالات چهره یک عمل موشکافانه کلیشهای بوده که در بسیاری از موارد غلط است. به عنوان مثال، تصور ما از حالتهایی مانند شوک و خشم در چهره افراد معمولا با واقعیت مطابق نیست. این امر نشان میدهد که میتوانیم در برخورد با غریبهها و تعامل با افراد ناشناخته، بر اساس برداشتهای غلط از حالات چهره آنها، تصمیمهای اساسی بگیریم.
همچنین در زمینههایی مانند قضاوت در دادگاه و استخدام پرستار بچه، اعتماد به رویکردهای روانشناسی یا تشخیصهای بر پایه ویژگیهای ظاهری ممکن است به خطاها و اشتباهها منجر شود. از این رو، مطالعهای چون این نشان میدهد که برای تعامل موثر با دیگران، نه تنها به تامل در ویژگیهای ظاهری آنها نیازمندیم، بلکه باید نسبت به ابهامات این تصاویر و درکها دقت و آگاهی داشته باشیم.
به طور کلی، این موضوع یک پارادوکس اساسی در تعامل با غریبهها را برجسته میکند؛ ما از یک سو نیازمند برداشتها و تشخیصهایی بر اساس ویژگیهای ظاهری هستیم تا بتوانیم افراد را تشخیص دهیم، و از سوی دیگر باید به اشتباهها و نقصهای ممکن در این روش پاسخ دهیم و رویکردی منعطف داشته باشیم.
به نظر شما چگونه فرهنگ و محیطهای اجتماعی مختلف میتوانند در تفسیر چهره و برداشت از حالات چهره افراد تفاوتهایی ایجاد کنند؟
ChatGPT
فرهنگ و محیط اجتماعی نقش مهمی در تفسیر چهره و برداشت از حالات چهره افراد ایفا میکند. همانطور که مطالب مذکور در مورد مطالعه شخصیتهای سریال Friends نشان داده شد، تماشاچیان با توجه به تجربیات فرهنگی و اجتماعی خود به دقت به حالات چهره نگاه میکنند. این بدان معناست که افراد در یک جامعه خاص به تشخیص و تفسیر مشابهتری از حالات چهره تمایل دارند.
به عنوان مثال، در برخی فرهنگها، حالتی که ما ممکن است به عنوان «شوکه شدن» تشخیص دهیم، میتواند حالت «خشم» یا «خوشحالی» تفسیر شود. این تفاوتها نشاندهنده تاثیر فرهنگ و محیط اجتماعی بر شکلگیری برداشتهای افراد از حالات چهره است.
علاوه بر این، افراد یک جامعه خاص به ویژگیهای ظاهری افراد دیگر همان جامعه توجه بیشتری دارند. این توجه به جزئیات و ویژگیهایی که در فرهنگ مشترک آن جامعه بر آنها تأکید شده، میتواند در تفسیر صحیح حالات چهره موثر باشد.
در مورد افرادی که در محیطهای فرهنگی مختلف زندگی میکنند، ممکن است تفاوتهای قابل توجهی در تفسیر حالات چهره وجود داشته باشد. این موضوع میتواند به مشکلات در تفاهمات و تعاملات میانفرهنگی منجر شود. از این رو، آگاهی از تاثیرات فرهنگی بر تفسیر حالات چهره افراد و توانایی درک و تعامل با افراد از فرهنگهای مختلف بسیار مهم است.
User
حقیقت بسیار شکننده است
در داستان دیگری از کتاب به ماجرای خالد شیخ محمد میرسیم. او که یکی از مهمترین اعضای سازمان القاعده بود که در حملات وحشتناک ۱۱ سپتامبر دست داشت، توسط سازمان سیا دستگیر و به گروه بازجویی سپرده میشود. این دستگیری، گروه بازجویی را با فرصتی ارزشمند برای استخراج اطلاعات مهم از او ایجاد میکند. آنها باید تکنیکهایی برای متقاعد کردن و دریافت اطلاعات از او انتخاب کرده و آنها را به کار میبستند.
میچل و یسن، دو بازجوی ماهر سازمان سیا، در تلاش برای بدست آوردن اعترافها و اطلاعات مهم از خالد شیخ محمد از تکنیکهای متنوعی استفاده کردند. آنها از تکنیکهای فیزیکی چون بیخوابی، دیوارکوبی و حتی غرق مصنوعی بهره بردند تا خالد را برای اقرار و تخلیه اطلاعاتی تحت فشار قرار دهند. هدف آنها این بود که او را تحریک کرده و تا حد امکان اطلاعات ارزشمندی را از او استخراج کنند.
در نهایت خالد شیخ محمد اقرار میکند. او توضیحات دقیقی از اهداف و عملیاتهای سازمان القاعده را به بازجویان ارائه میدهد. خالد تمام عملیاتهایی را که در آنها به عنوان مسئول برنامهریزی، تعلیمدهنده، تامینکننده مالی، اجراکننده و شرکتکننده حضور داشته، به طور باورپذیری و با جزئیات تکاندهنده شرح میدهد. این همکاری نادر برای میچل و یسن یک موفقیت بزرگ محسوب میشد؛ مردی که در سال ۲۰۰۳ به طرزی خشونتبار و منفور نزد آنها آمده بود، حالا دارد به اختیار خودش تاریخچهای از جزئیات جنایات را برایشان روایت میکند.
با این حال، یک موضوع اساسی باقی میماند: آیا اعترافهای خالد شیخ محمد واقعیت داشتند؟ او بعدا ادعا میکند که تحت فشار و شکنجه اقرار کرده و هیچ واقعیتی پشت این اقرارها نیست. این مسئله موجب مطرح شدن مسائل حقوقی و اخلاقی پیچیدهای میشود و سوالاتی را مطرح میکند:
- آیا تکنیکهای بازجویی اخلاقی و مشروع هستند؟
- آیا با خالد به نحو مشروع برای تخلیه اطلاعاتی استفاده شده است؟
داستان خالد بر این واقعیت تاکید میکند که در تعامل با افراد غریبه، باید با توجه و احترام نسبت حقوق انسانی عمل کنیم. برقراری ارتباط با پیش شرط احترام و پایبندی به اصول اخلاقی در تمام مراحل این فرآیند ضروری است. این اصول نه تنها به ما کمک میکنند تا به تعاملهای موفقتری برسیم، بلکه همچنین مانع تخطی از حقوق انسانی دیگران میشود. از این رو، تعهد به اصول اخلاقی در تعامل با افراد غریبه بسیار اهمیت دارد و نباید آن را نادیده گرفت.
از دید شما، چطور میتوانیم در تعامل با افراد غریبه با تدبیر و احترام نسبت به حقوق انسانی عمل کنیم؟
ChatGPT
در تعامل با افراد ناشناخته، رعایت حقوق انسانی و احترام به شخصیت آنها امری بسیار حیاتی است. برای این منظور، میتوانیم اقدامات زیر را انجام دهیم:
- شفافیت: در تعامل با افراد غریبه، میتوانیم با فراهم کردن اطلاعات و همچنین شفافیت، هدفها، نقشهها و قوانین مرتبط با تعاملها را به طرف مقابل توضیح دهیم. این شفافیت باعث افزایش اعتماد و پایبندی به اصول اخلاقی میشود.
- احترام به حقوق انسانی: حتما باید به حقوق انسانی طرف مقابل احترام گذاشته و وی را مورد احترام قرار دهیم. احترام به حقوق مدنی و سیاسی مانند حق حیات، آزادی و دسترسی به دادگاه اهمیت بسیاری دارد.
- استفاده از تکنیکهای بازجویی اخلاقی: در صورت نیاز به انجام بازجویی، باید تکنیکهای اخلاقی و مشروع به کار برده شوند. میتوان برای بدست آوردن اطلاعات، از تکنیکهایی مانند مصاحبه مستند، پرسشهای محترمانه و استفاده از روشهای موثر برقراری ارتباط و بدون استفاده از خشونت استفاده کرد.
- تعهد به اصول اخلاقی: باید به اصول اخلاقی پایبند باشیم و در تمام مراحل تعاملات به این اصول عمل کنیم. این اصول شامل صداقت، انصاف و پایبندی به اصول انسانی و اخلاقی میشوند.
با رعایت این اصول و اقدامات، میتوانیم در تعامل با افراد غریبه با تدبیر و احترام نسبت به حقوق انسانی عمل کرده و از مشکلات حقوقی و اخلاقی جلوگیری کنیم.