کتاب هوش اجتماعی – گفتگو دوم

کتاب هوش اجتماعی – گفتگو دوم

در گفتگوی اول کتاب هوش اجتماعی اثر دنیل گلمن، مفاهیمی مانند تاثیرات عاطفی از فردی به فرد دیگر مورد بحث قرار گرفتند. در این گفتگو بررسی شد که احساسات، چگونه به سرعت و ناخودآگاه می‌توانند میان افراد منتقل شوند و واکنش‌های عاطفی چگونه از طریق مدارهای چشمی و مغزی به سرعت ایجاد و همچنین پاسخ داده می‌شوند. همچنین درباره مسیرهای سفید و خاکستری مغزی و تاثیر آنها بر پردازش احساسات صحبت کردیم، که مسیر سفید، واکنش‌های سریع عاطفی را فراهم می‌کند، در حالی که مسیر خاکستری مسئول تامل بیشتر در تجربیات عاطفی است. همچنین در ادامه بحث، به تاثیر روانشناختی متقابل این مسیرها بر تصمیم‌گیری‌های ما و نحوه تنظیم واکنش‌هایمان پرداخته شد.

علاوه بر این، با بررسی غریزه طبیعی ما برای همدردی و کمک به دیگران، به شرحی از تحقیقات روی موش‌ها و کودکان پرداخته شد که چگونه این غرایز بدون در نظر گرفتن تعلم یا تجارب پیشین، پایه و اساس روابط و ارتباطات بشری ما را تشکیل می‌دهند. و همچنین در ادامه بر اهمیت تقویت این غرایز بنیادین برای کمک به کاهش درد و رنج دیگران تاکید شد.

در نهایت، نقش کلیدی چشم‌ها به عنوان پنجره‌هایی به احساسات بررسی شد. چگونگی ارتباط چشم‌ها و فرآیندهای عصبی که در تشخیص حالت‌های عاطفی و پیوند زدن آنها با مرکز تفکر مغز و تصمیم‌گیری عاطفی مورد بحث قرار گرفت. در ادامه بحث گفتگوی اول کتاب هوش اجتماعی، به کارکردهای خاص انسانی و عمق تاثیرگذاری احساسات زیرسطحی و توانایی مغز برای هماهنگ‌سازی کنش‌ها و واکنش‌های ما با احساسات جاری نیز اشاره شد.

در نهایت نیز چالش‌های پیش‌آمده در مورد تاثیر فزاینده ارتباطات دیجیتال بر توانایی‌های ارتباطی واقعی و حضوری مطرح شد، و شاید بتوان گفت که این ابزار دیجیتالی نحوه تعامل ما با دیگران و پردازش احساساتمان را دستخوش تغییر کرده و خواهد کرد. با ما در بخش دوم گفتگو در مورد کتاب هوش اجتماعی اثر دنیل گلمن همراه باشید.

User

هوش اجتماعی: قدرت همدلی و ارتباط

آگاهی اجتماعی به مراتب فراتر از دانسته‌های نظری درباره‌ی جامعه است؛ چرا که رفتار مناسب ما در جامعه مستلزم به‌کارگیری هوش اجتماعی و توانایی درک درست احساسات دیگران است. شناخت عمیق مردم و نحوه تعامل با آنها، هماهنگ با همدلی و ارتباطات موثر، می‌تواند پایه و اساس هر رفتار اجتماعی باشد. حتی بدون بیان کلامی، لحن و حرکات ما نشان می‌دهند که تا چه اندازه با دیگران همدل یا نسبت به آنها بی‌تفاوتیم؛ حالت‌ها و رفتارهای ناخودآگاه می‌توانند بسیار گویا باشند.

گوش دادن آگاهانه به دیگران و درک احساسات آنها نیازمند توجه و انرژی خیلی کمی است، اما تاثیر بسیار چشمگیری به همراه دارد؛ چنان‌که یک گفتگوی کوتاه هم می‌تواند دنیایی از تغییرات را در روابط اجتماعی به وجود آورد. در ادامه این بخش از کتاب، نویسنده بحث می‌کند که پس از تقویت آگاهی اجتماعی‌، حال باید از آن برای مثبت عمل کردن و تاثیرگذاری مفید به کار گیریم.

بی‌توجهی به احساسات و نیازهای اطرافیان می‌تواند نشان‌دهنده کاستی در هوش اجتماعی باشد و این اغلب ویژگی افراد ضد اجتماعی است که از درک درستی نسبت به رنج و نیازهای دیگران برخوردار نیستند. در مقابل، درک عمیق از فرهنگ‌ها و واکنش‌های متفاوت افراد به موقعیت‌های گوناگون، نمایانگر یک آگاهی اجتماعی رشد یافته است. بیان این آگاهی به شکل رفتار، به وسیله مهارت‌های اجتماعی که قابلیت اظهار نقطه نظرات و احساسات به شیوه‌ای موثر را ممکن می‌سازند، حیاتی است.

در پایان این بخش بر اهمیت نمایش مهارت‌های اجتماعی مثل خودآگاهی و ابراز وجود تاکید می‌شود، به ویژه در موقعیت‌هایی که باید آدم‌های مختلفی را متقاعد یا تحت تاثیر قرار داد. افراد موفق در این زمینه، مثل بازیگران برجسته و سیاست‌مداران، توانایی تحریک دیگران برای پذیرش افکار و احساساتشان را دارند و به سادگی احساس خود را به دیگران انتقال می‌دهند. اما، برای رسیدن به تعادل در روابط، لازم است بیش از جذب کردن، به درک و همدلی روی بیاوریم، مهارتی که به ویژه وقتی با افراد نگران یا عصبی سروکار داریم، کلیدی می‌شود.

در چنین شرایطی، صبر و خودداری می‌تواند در کنترل واکنش‌های تهاجمی و پیدا کردن راه‌هایی برای آرام کردن موقعیت موثر واقع شود. درک عمیق احساسات افراد و پیدا کردن راه‌های لطیف برای تعامل با آنها بدون فشار اضافی می‌تواند در حفظ روابط سالم و مثبت اثربخش باشد. در نهایت، استفاده ماهرانه از این تکنیک‌های ارتباطی در سطوح مختلف جامعه می‌تواند پیامدهای مثبتی برای فرد و جامعه در برداشته باشد.


در عمل، چه روش‌های مشخصی می‌توانند به افراد کمک کنند تا هوش اجتماعی خود را بهبود ببخشند و چگونه می‌توانند با استفاده از این مهارت‌ها به‌طور موثر در حل تعارضات و مشکلات اجتماعی مشارکت کنند؟

ChatGPT

برای بهبود هوش اجتماعی و مشارکت موثر در حل تعارضات و مشکلات اجتماعی، می‌توان از راهکارهای متنوع دیگری بهره گرفت. برخی از این روش‌ها عبارت‌اند از:

  • تمرین پذیرش: برای درک بهتر احساسات و دیدگاه‌های دیگران، یادگیری و تمرین اصل بی‌قضاوتی نسبت به افکار، عقاید و ارزش‌های دیگران می‌تواند مفید باشد.
  • مشاهده و تحلیل موقعیت‌های اجتماعی: توجه و تفکر در مورد چگونگی تعاملات دیگران در موقعیت‌های گوناگون می‌تواند منجر به شناخت الگوها و بهبود مهارت‌های مربوط به هوش اجتماعی شود.
  • تمرین بیان: تقویت توانایی ابراز افکار و احساسات بطور صادقانه و محترمانه بدون تهدید یا تخریب دیگران، به کاهش سوتفاهم‌ها و حل تعارض کمک می‌کند.
  • تقویت مهارت‌های تعارض‌زدایی: یادگیری و به‌کارگیری روش‌های مختلف حل تعارض، نظیر مذاکره، میانجی‌گری و کنترل خشم می‌تواند به ارتقا هوش اجتماعی کمک کند.
  • تمرکز بر همکاری به‌جای رقابت: کار در پروژه‌های گروهی با هدف همکاری و برقراری ارتباط مثبت می‌تواند به ایجاد حس تفاهم و درک متقابل کمک کند.

User

نقش‌بندی شخصیت: نبرد خاموش ژن‌ها و تجربیات

در این بخش از کتاب نویسنده بحث می‌کند که آیا شخصیت فردی ما بیشتر تحت تاثیر ژنتیک است یا تحت تاثیر تربیتی که دریافت کرده‌ایم؟ این سوال مانند این است که بپرسیم کدام یک از ابعاد مستطیل (طول یا عرض) تاثیر بیشتری روی مساحت آن دارد. پاسخ این است که ترکیب هر دو است که نتیجه نهایی را می‌سازد. مشابه همین مثال، علم به ما می‌گوید که هم ژنتیک و هم محیط، به طور متقابل و همزمان در تعیین هویت و رفتار ما نقش دارند. مثلا، تاثیر مستقیم تجربیات محیطی بر ژن‌ها نشان می‌دهد همانطور که مواد معدنی غذایی می‌توانند برخی ژن‌ها را فعال یا غیرفعال کنند، تعاملات اجتماعی نیز می‌توانند بر ترکیبات شیمیایی مغز و به تبع آن بر رفتار ما اثر بگذارند.

بر اساس مطالعات علمی در زمینه عصب‌شناسی گفته می‌شود که مراحل مهمی از رشد مغز در دومین دهه زندگی فرد اتفاق می‌افتد، و شخصیت‌ها و تجربیاتی که با آنها برخورد می‌کنیم نظیر خانواده، معلمان و همسالان، اثر عمیقی بر توسعه مغز دارند. مغز انسان با انعطاف‌پذیری بسیار، خود را با محیط‌های عاطفی و اجتماعی تطبیق می‌دهد و در حین رشد انواع روابط را شکل داده و آنها را به سمت تکامل و توسعه سوق می‌دهد. درست مانند یک گیاه که با خاک گلدان خود سازگار می‌شود، مغز ما نیز خود را با سبک زندگی و روابطی که تجربه می‌کند وفق می‌دهد.

به عنوان مثال، یکی از تحقیقات دانشگاه مک‌گیل بر موش‌ها نشان داد که رفتار پرورشی مادر در ساعات اولیه زندگی، مانند لیسیدن و توجه دادن به نوزادان، می‌تواند بر ترشحات شیمیایی مغز آنها تاثیر بگذارد و به آنها کمک کند تا بهتر با استرس مواجه شوند. این مطالعه نشان می‌دهد نوزادانی که مراقبت بیشتری دریافت کرده‌اند نه تنها هوشیارتر و جسورتر هستند، بلکه در ناخودآگاه خود نیز توانایی بهتری در حل مسئله و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات دارند. این نتایج نشان‌دهنده گستردگی و قدرت تاثیر روابط اولیه و تربیت بر رشد ذهنی و عاطفی هستند.

تعاملات و تجربیات دوران کودکی، شکل‌دهنده مدارهای عصبی در مغزمان هستند. با هر بار تکرار این تجربیات، مدارهای عصبی قوی‌تر و عمیق‌تر می‌شوند، عملی که به آن «نوروپلاستیسیتی» یا انعطاف‌پذیری عصبی گفته می‌شود. انعطاف‌پذیری عصبی ما را قادر می‌سازد که با برنامه‌ریزی‌های مغز مواجه شده و آنها را تغییر دهیم، به خصوص از طریق تجربیات جدید و روابط معنادار در بزرگسالی. این تجربیات جدید می‌توانند الگوهای قدیمی منفی را که ممکن است از کودکی به دلیل تجربیات زیان‌آور شکل گرفته باشند، شکسته و مدارهای جدید مثبتی بسازند. از این رو، روابط پرورشی و حمایتی که ما در زندگی روزمره تجربه می‌کنیم، می‌توانند ساختار شخصیتی و مغزی ما را بازسازی و بهبود بخشند. این توانایی تغییر و تکامل مغز بیانگر اهمیت بالای توجه و مراقبت عاطفی در همه مراحل زندگی است.


آیا تجربیاتی که در زندگی داریم می‌توانند ژن‌های ما را تغییر دهند و شخصیت ما را به شکلی متفاوت پرورش دهند؟

ChatGPT

از نظر علمی، تجربیاتی که در زندگی داریم نمی‌توانند ساختار DNA موجود در ژن‌های ما را به طور مستقیم تغییر دهند، زیرا ژن‌ها ثابت هستند و در طول زندگی یک فرد تغییرات ژنتیکی عمده‌ای صورت نمی‌گیرد. با این حال، تجربیات می‌توانند از طریق فرایندی به نام «اپی‌ژنتیک» بر فعالیت ژن‌هایمان تاثیر بگذارند.

اپی‌ژنتیک به مطالعه تغییراتی اطلاق می‌شود که می‌توانند بدون ایجاد تغییر در DNA باعث فعال‌سازی یا غیرفعال‌سازی برخی ژن‌ها شوند. این تغییرات ناشی از عوامل محیطی، مانند استرس، تغذیه، سطح فعالیت فیزیکی و تجربیات اجتماعی هستند. این عوامل می‌توانند روی DNA و پروتئین‌های مرتبط به آن (هیستون‌ها) مارک‌های شیمیایی قرار دهند، که این امر می‌تواند نحوه خوانده شدن ژن‌ها را تغییر دهد.

به عنوان مثال، شرایط پر استرس می‌توانند تغییرات اپی‌ژنتیکی ایجاد کنند که منجر به تضعیف فعالیت ژن‌های مرتبط با کنترل استرس می‌شود، در حالی که یک محیط حمایتی و پرورشی می‌تواند تاثیرات مثبت اپی‌ژنتیکی روی همین ژن‌ها داشته باشد. این تغییرات می‌توانند بر شخصیت و رفتار تاثیر بگذارند، اما این تغییرات همیشه موقتی بوده و اگر محیط یا شرایط زندگی فرد تغییر کند، ممکن است برگشت‌پذیر باشند.

User

سفری در شبکه‌های عصبی عشق و وابستگی

عشق از دیدگاه علمی به سه فعالیت اساسی در شبکه‌های عصبی مربوط می‌شود که همزمان در مغز انجام می‌گیرند. اولین شبکه، به حس دلبستگی اختصاص دارد که مسئول امنیت خاطر و پیوند عمیق با دیگران است. شبکه دوم، ایجاد کننده تمرکز و توجه خاص به فرد مورد علاقه ما است که می‌تواند به دلسوزی و همدلی منجر شود. شبکه سومی که شامل غریزه جنسی است، میل به ارتباط فیزیکی را تحریک می‌کند. ترکیب متوازن این شبکه‌ها، موجب تجربه آن لذت واقعی می‌شود که از عشق برمی‌خیزد، عشقی که هم فیزیکی و هم عاطفی است و نیاز به امنیت و محبت ما را برطرف می‌سازد.

جذابیت اولیه و توجه در نگاه‌ها و لبخندهای اولیه آغازگر رابطه‌ای می‌شود که سپس به مراحل عمیق‌تر احساسی وارد می‌شود. اولین تبادل لبخند و نگاه‌ها ممکن است سرآغاز گفتگوهایی باشند که در آنها، ذهن ما با مسیر خاکستری به ارزیابی جنبه‌های شخصیتی دیگری می‌پردازد و بر پایه آن تصمیم می‌گیرد که آیا ادامه ارتباط می‌تواند جالب باشد یا خیر. اگر این تبادلات اولیه جذاب واقع شوند، زمینه برای گسترش یک احساس عمیق‌تر فراهم می‌شود، به طوری که افراد شروع به برقراری ارتباط احساسی نزدیکتر می‌کنند، یکدیگر را با محبت نوازش می‌دهند و در نهایت، حس امنیت و آرامشی که از رابطه خود کسب می‌کنند، زمینه‌ساز یک رابطه قوی و امن می‌شود.

از سوی دیگر، ارتباطات و تعاملات ما تحت تاثیر مدارهای عصبی خاصی قرار دارند که به ما لذت یا درد را منتقل می‌کنند. این مدارها از طریق گیرنده‌هایی که به تجربیات مثبت پاسخ می‌دهند، لذتی شبیه به احساس خوشی ناشی از مصرف مواد مخدر را درون ما ایجاد می‌کنند. اما این فقط میل جنسی نیست که دو نفر را کنار هم نگه می‌دارد، بلکه نیاز به همدلی و ارتباطات مثبت و سازنده نیز اهمیت بسیاری دارد. این موضوع در روابط به دو شکل اصلی نمود پیدا می‌کنند، یا با ایجاد پایگاه امنی که به فرد اجازه می‌دهد در مواجهه با مشکلات زندگی امنیت خاطر داشته باشد، یا برعکس، با کنترل و محدود کردن طرف مقابل، که می‌توانند به رابطه صدمه زده و حس اعتماد و امنیت را از بین ببرد.

رابطه‌های عاطفی می‌توانند به خاطر تعاملات و تجربه‌های منفی به پایان برسند. بروز مکرر احساسات منفی و رفتارهای سمی می‌تواند به تدریج به پیوند انسانی آسیب رسانده و آن از بین ببرد. اما در مقابل، رفتارهای مثبت، مانند توجه و مراقبت متقابل، می‌توانند به تقویت این پیوند کمک کنند. مهم است که زن و شوهر به نیازهای عصبی یکدیگر توجه داشته باشند و در جهت ایجاد ارتباطی سالم و شاد تلاش کنند، زیرا زندگی مشترک موفق به پرورش و ارتقا نیازهای اساسی مثل صمیمیت، دلسوزی و پشتیبانی وابسته است.


به نظر شما چگونه می‌توانیم مرز بین نیازهای عاطفی و بیولوژیکی در یک رابطه عمیق و پایدار را بهتر درک کنیم و تاثیر تعاملات زناشویی بر شبکه‌های عصبی مغز را به نحوی سازنده‌تر مدیریت کنیم؟

ChatGPT

برای درک بهتر مرز بین نیازهای عاطفی و بیولوژیکی در روابط، می‌توانیم از دانش علوم اعصاب بهره ببریم. نیازهای عاطفی مانند نیاز به امنیت، صمیمیت، درک متقابل و دلسوزی، که در شبکه‌های عصبی دلبستگی و توجه مغز ریشه دارند، باید با نیازهای بیولوژیکی مانند تمایلات جنسی که از شبکه‌های عصبی مربوط به غرایز نشأت می‌گیرند، هم‌افزا شوند.

یک رویکرد سازنده برای مدیریت این تعاملات در زندگی زناشویی این است که شناخت کامل‌تر و درک عمیق‌تری از نحوه عملکرد مغز انسان و همچنین از نیازهای احساسی شریک زندگی خود داشته باشیم. با این آگاهی، می‌توانیم ارتباطات عمیق‌تر و معنادارتری برقرار کرده و همزمان به نیازهای اساسی یکدیگر پاسخ دهیم. همچنین باید به این نکته توجه داشت که صرف وقت و تلاش برای بهبود کیفیت ارتباطات، اعم از گفتاری و غیرگفتاری، به تقویت پیوندهای موجود کمک می‌کند و می‌تواند مانع از ایجاد تعاملات منفی و رفتارهای سمی شود.

علاوه بر این، فعالیت‌های مشترک، تجربه‌های مثبت و افزایش همدلی و درک متقابل می‌توانند به تحکیم روابط کمک کنند. این موارد نه تنها به ارضای نیازهای عاطفی و ایجاد حس امنیت و صمیمیت کمک می‌کنند، بلکه باعث برانگیخته شدن پاداش‌های بیولوژیکی و ترشح هورمون‌هایی می‌شوند که احساس خوشایندی را در ما ایجاد می‌کنند. در نتیجه، تعادل بین این نیازها و تجربه‌ها می‌تواند پایه‌ای محکم برای ارتباطی بادوام و شاد فراهم آورد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *