کتاب آیین دوست‌یابی – گفتگو دوم

کتاب آیین دوست‌یابی – گفتگو دوم

در گفتگوی اول کتاب آیین دوست‌یابی اثر دیل کارنگی، چگونگی ایجاد ارتباط موثر و دوستانه با استفاده از زبان بدن و به خصوص قدرت لبخند، به عنوان زبان جهانی دوستی و نشاط، را مورد بررسی قرار دادیم. دیل کارنگی بر این باور است که لبخند می‌تواند در شکل‌گیری ارتباطات اولیه نقش کلیدی بازی کند. در این گفتگو همچنین بیان شد پرهیز از انتقاد و تمرکز بر ساخت گفتگوهای مثبت، به ما کمک می‌کند تا روابطی سازنده‌تر داشته باشیم. در ادامه به بررسی انگیزاننده‌ها و تاثیر آنها در صنایع مختلف، به خصوص گیمیفیکیشن (Gamification) و چگونگی گسترش تشویق و قدردانی به عنوان ابزاری برای ارتقای کیفیت عملکرد پرداختیم. این مباحث نشان دادند که تشویق مثبت چطور می‌تواند بر روابط و دوام آنها تاثیر بگذارد و به ما کمک کند تا روابط حرفه‌ای یا عاشقانه پایدار و صمیمی بسازیم. در گفتگوی دوم، با ما همراه باشید تا به طور عمیق‌تری به این مفاهیم و کاربرد آنها در دنیای واقعی بپردازیم.

User

بذرهای احترام: تحسین با طعم صمیمیت

استفاده از کلمات ساده و رایج مانند «ممنونم» یا «ببخشید» یک روش موثق و موثر برای بیان قدردانی است که باید از سر صداقت به‌کار برده شوند. تاکید بر صادقانه بودن این عبارات اهمیت دارد، چرا که تنها در این صورت است که حسن نیت ما به درستی منتقل می‌شود. این گونه قدرشناسی، فارغ از سادگی ظاهریش، بسیار عمیق و پرمعنا است.

نگاهی به دیدگاه‌های رالف والدو امرسون، می‌تواند به ما کمک کند تا زمینه‌های صادقانه‌تری برای ابراز تحسین و قدردانی پیدا کنیم. او باور داشت که هر شخصی از جنبه‌هایی برتر از ماست و ما می‌توانیم از آنها چیزهایی یاد بگیریم و به همین خاطر، باید همیشه آماده قدردانی باشیم. این نگرش موجب شکوفایی فرصت‌هایی برای انتقال حس احترام و قدردانی به دیگری می‌شود.

این فلسفه‌ تاکید می‌کند که هر فرد دارای نکته‌ای ارزشمند است که می‌تواند مورد توجه و تحسین قرار بگیرد. وقتی با چنین دیدگاهی به دیگران نگاه می‌کنیم، امکان ایجاد پیوندهای معنادار و مثبتی را در ارتباطات خودمان فراهم می‌آوریم. بدین ترتیب قدردانی تبدیل به یک ارزش مشترک می‌شود که به روابط ما عمق می‌بخشد.

داشتن چنین ذهنیتی منجر به ایجاد ارتباطات صمیمانه‌تر و تحسین واقعی دیگران می‌شود، که شالوده‌ای برای برقراری ارتباط‌های محکم و دوستانه‌تر است. این رویکرد به ما کمک می‌کند تا قدرشناسی خود را از دیگران به طور موثرتری نشان دهیم و ارتباطات بادوام‌تری بسازیم. علاوه بر این، ترغیب دیگران به پرورش همین ذهنیت، می‌تواند یک زنجیره مثبت از تحسین و قدردانی را ایجاد کند.


آیا می‌توانید تکنیک‌هایی معرفی کنید که با استفاده از آنها بتوانیم حس قدردانی و تحسین خود از دیگران را گسترش داده و همچنین بتوانیم از بدبینی خودمان نسبت به دیگران کاهش دهیم؟

ChatGPT

البته، تکنیک‌هایی وجود دارند که می‌توانند به شما کمک کنند تا حس قدردانی و تحسین خود را نسبت به دیگران گسترش دهید و در عین حال، بدبینی خود را نسبت به آنها کاهش دهید:

1. نوشتن دفترچه سپاسگزاری: هر روز زمانی را صرف نوشتن چیزهایی کنید که بابت آنها سپاسگزار هستید. این کار می‌تواند شامل اعمال کوچک و بزرگ دیگران باشد و به شما کمک می‌کند تا تمرکزتان را روی خوبی‌ها بیشتر کنید.

2. عمل کردن به قدردانی: وقتی کسی کار مثبتی انجام می‌دهد، فقط فکر نکنید که ممنون هستید، بلکه این حس را با یک اقدام مثبت نشان دهید. مثلا با یک تشکر کتبی یا هدیه‌ای کوچک تشکر شما را بیان کند.

3. تمرین مدیتیشن متا: مدیتیشن متا یا مدیتیشن مهربانی محبت‌آمیز، تمرینی است که در آن برای خود، دیگران و حتی دشمنان‌تان آرزوی خیر و شادی می‌کنید. این کار سبب می‌شود نگرش مثبت‌تری به دیگران پیدا کنید.

4. استفاده از زبان مثبت: به‌جای تمرکز بر نکات منفی، سعی کنید در صحبت‌هایتان بیشتر از کلمات مثبت استفاده کنید. این کار به تغییر دیدگاه شما نسبت به دیگران و موقعیت‌ها کمک می‌کند.

5. تمرین همدلی: تلاش کنید خودتان را جای دیگران بگذارید و دنیا را از دیدگاه آنها ببینید. درک بهتر احساسات و انگیزه‌های دیگران می‌تواند به کاهش بدبینی شما کمک کند.

6. پرهیز از قضاوت فوری: قبل از قضاوت در مورد کسی، تامل کنید. سعی کنید اطلاعات بیشتری جمع‌آوری کنید و از زدن برچسب‌های منفی خودداری نمایید.

با ممارست و تکرار این تمرین‌ها، می‌توانید ذهنیت خود را تغییر دهید و به‌جای بدبینی، رویکردی مثبت و سپاسگزارانه در پیش بگیرید.

User

گوش دادن فعال: آینه احترام و اعتماد

نیاز به شنیده شدن یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان است که در اکثر مواقع نادیده گرفته یا کم اهمیت تلقی می‌شود. برای اثبات اهمیت این مسئله کافی است نگاهی به هر کلاس آموزش مهارت‌های ارتباطی انداخت که معمولا در آنها تمرکز زیادی بر هنر گوش دادن وجود دارد. گوش دادن موثر نه تنها به ما کمک می‌کند تا دیگران را بهتر درک کنیم، بلکه به عنوان نشانه‌ای حیاتی از اهمیت دادن به فرد مقابل نیز عمل می‌کند.

در واقع همه ما از داشتن یک شنونده خوب قدردان هستیم، کسی که تمام توجه خود را به ما معطوف دارد و به ما اجازه می‌دهد تا خود را بدون نگرانی از قضاوت دیگران ابراز کنیم. بسیاری از ما به دنبال فردی هستیم که بتواند به دیگران حس اعتماد و احترام بدهد و به همین دلیل است که صرف وقت برای گوش دادن به دیگران می‌تواند عمیقا پاداش‌دهنده باشد و تبدیل به موقعیت‌هایی برای ایجاد ارتباطی قوی‌تر و معنادارتر شود.

در این رابطه، می‌توان به اثر گوش دادن یا عدم آن را در روابط کاری نیز اشاره کرد. به عنوان مثال، مدیری که به نیازها و خواسته‌های پرسنلش گوش نمی‌دهد، نمی‌تواند انتظار داشته باشد که کارکنانش به خواسته‌های او با همان میزان اهمیت و دقت رسیدگی کنند. این بی‌توجهی می‌تواند منجر به یک محیط کاری سمی و ناکارآمد شود که در آن همکاری و انگیزه برای پیشرفت وجود ندارد.

و در نهایت، به نظر می‌رسد بعضی افراد تخصص خاصی در عدم گوش دادن دارند. آنها چه به طور آگاهانه و چه ناخودآگاه، نشانه‌هایی حاکی از آنکه نیتی برای درک واقعی حرف‌هایمان ندارند، به ما نشان می‌دهند. این نوع از تعامل، حس ناامیدی و بی‌اهمیتی را در ما برانگیخته و بر روابط ما تاثیر منفی می‌گذارد. توجه واقعی به آنچه افراد در اطراف ما می‌گویند، نه تنها موجب بهبود ارتباطات می‌شود بلکه عمیقا به ما کمک می‌کند تا در درک و رسیدن به بهترین نسخه‌های خود و دیگران پیشرفت کنیم.


معمولا چه علائمی وجود دارد که نشان می‌دهد شخصی واقعا به حرف‌های ما توجه می‌کند و چگونه می‌توانیم این توانایی را در خود پرورش دهیم؟

ChatGPT

نشانه‌های متعددی وجود دارد که می‌توان از آنها به عنوان معیاری برای سنجش توجه واقعی شخص به حرف‌های ما استفاده کرد. از جمله این نشانه‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. تماس چشمی: هنگام گفتگو، شخص تماس چشمی برقرار می‌کند و حواسش پرت نخواهد شد که نشان دهنده توجه وی به شما است.

2. حالت بدن و زبان بدن: آنها به سمت شما خم می‌شوند یا بدنشان را به گونه‌ای تنظیم می‌کنند که نشانگر توجه آنها به صحبت‌هایتان باشد.

3. برخوردها و واکنش‌های لحظه‌ای: نشان دادن توجه با استفاده از میمیک صورت، سر تکان دادن یا استفاده از کلمات تاییدی («آهان»، «درسته»، «مفهومه»).

4. پرسیدن سوالات پیگیری: شرکت کنندگان فعال در گفتگو سوالاتی می‌پرسند که نشان‌دهنده علاقه آنها به عمق گفتگو و نشانه‌ای از توجه واقعی است.

5. خلاصه کردن یا تکرار کلام: گاهی ممکن است افراد نکاتی از صحبت‌های شما را تکرار کنند یا خلاصه‌ای از آن ارائه دهند تا نشان دهند که دقیقا شنیده‌اند چه گفته‌اید.

6. عدم حواس‌پرتی: موبایل‌ها و دیگر ابزارها کنار گذاشته می‌شوند و تمرکز کامل بر شما است.

7. پاسخ‌های احساسی و همدلانه: نشان دادن درک و همدلی احساسی در واکنش به آنچه گفته‌اید.

برای اینکه شما نیز این توانایی را در خود پرورش دهید، می‌توانید نکات زیر را امتحان کنید:

  • گوش‌دادن فعال: تمرکز کنید، به‌جای اینکه فقط به فکر پاسخ بعدی‌تان باشید، واقعا به آنچه فرد می‌گوید گوش دهید.
  • اجتناب از قضاوت زودهنگام: فرضیات خود را کنار بگذارید و با ذهن باز به صحبت‌های طرف مقابل گوش کنید.
  • استفاده از مهارت‌های زبان بدن: استفاده از تماس چشمی و سایر حالات بدنی که نشان‌دهنده توجه شماست.
  • بازخورد بدهید: با خلاصه کردن یا پرسیدن سوال، نشان دهید که به دقت گوش می‌کنید.
  • هوشیاری ذهنی: تمرین کنید که در لحظه حضور داشته باشید و حواس‌پرتی‌ها را به حداقل برسانید.

با تمرین این مهارت‌ها، نه تنها خود شما به یک شنونده بهتر تبدیل می‌شوید، بلکه این امر به شما کمک می‌کند تا ارتباطات بهتری با دیگران برقرار کرده و باعث ایجاد یک فضای احترام‌آمیز و درک متقابل شوید.

User

گفتار هنرمندانه: اسرار جذب شنونده

موقعیت‌هایی زیادی وجود دارند که در آنها ما در نقش گوینده قرار می‌گیریم و هدفمان جذب شنونده و تاثیرگذاری بر اوست. بنابراین، لازم است که راه‌های ارتباطی موثر را بشناسیم تا بتوانیم پیام‌های خود را به درستی منتقل کنیم. نویسنده در این بخش، به مهارت‌های لازم برای صحبت کردن موثر و جذب کننده شنونده اشاره می‌کند که اساس آن شناخت علایق مخاطب است.

وقتی می‌خواهیم در مورد موضوعاتی صحبت کنیم که برای خودمان مهم هستند، اغلب دوست داریم که شنونده نیز به این موضوعات علاقه‌مند باشد. این امر لزوم آگاهی از علاقه‌مندی‌های مخاطب را دوچندان می‌کند؛ زیرا برقراری ارتباط موفقیت‌آمیز تا حد زیادی به فهمیدن و درک کردن آنچه که برای شنونده اهمیت دارد بستگی دارد.

نویسنده بیان می‌کند یک گوینده خوب باید پیش از هر چیز به دنبال راه‌هایی برای شناخت بهتر مخاطب خود و علایق او باشد. مذاکره‌کنندگان حرفه‌ای با جمع‌آوری اطلاعات کافی درباره طرف مقابل، این شناخت را عمیق‌تر می‌کنند. با این اقدام، آنها در موقعیتی قرار می‌گیرند که می‌توانند در زمان مذاکره به صورت هدفمند صحبت کنند و از این طریق، اعتماد طرف مقابل را جلب نمایند.

اصل پیام این بخش از کتاب شاید این باشد که موفقیت در نقش گوینده به این بستگی دارد که علایق و نیازهای شنونده را بشناسیم و با صحبت درباره آنچه که او دوست دارد بشنود، به او احساس خوبی بدهیم. این کار به گوینده اجازه می‌دهد که رابطه‌ای متقابل و اعتمادساز با شنونده ایجاد کند، که در نهایت به ارتباطات قوی‌تر و معنادارتر منجر می‌شود.


آیا می‌توانید مثالی واقعی از موقعیتی بزنید که در آن فرد برای برقراری ارتباط موثر و عمیق‌تر با طرف مقابل خود، به شناخت علایق وی توجه کرده و آنها را به خاطر سپرده باشد؟

ChatGPT

بله، موقعیت‌های واقعی زیادی وجود دارند که در آنها توجه به شناخت علایق و به خاطر سپردن آنها تاثیر چشمگیری در برقراری ارتباطات موثر و عمیق داشته است. به عنوان مثال، داستان استیو جابز هنگام استخدام جان اسکالی از شرکت پپسی در اپل، معروف است.

در اوایل دهه ۱۹۸۰، استیو جابز به دنبال رئیسی برای اپل بود تا شرکت را در مسیری جدید هدایت کند. جان اسکالی در آن زمان مدیر عامل پپسی بود. جابز دریافت که اسکالی برای چالش‌های بزرگ و تحولات اساسی در کاری که انجام می‌دهد، ارزش و اشتیاق زیادی قائل است. استیو جابز با مطلع شدن از این علایق و با تکیه بر آنها، جان اسکالی را به یکی از معروف‌ترین تغییر مسیرهای شغلی تشویق کرد با این سوال برانگیز: «آیا می‌خواهی بقیه زندگیت را صرف فروختن آب قند بکنی، یا می‌خواهی با من بیایی و دنیا را تغییر دهی؟»

این ماجرا نه تنها نشان دهنده اهمیت به خاطر سپردن علایق و اولویت‌های فردی طرف مقابل است، بلکه همچنین تاکید می‌کند که چگونه استفاده از این اطلاعات می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های مهم و تغییر مسیر حرفه‌ای نقش بسزایی داشته باشد. جابز با شناختی که از علایق اسکالی داشت، توانست او را برای اتخاذ یک تصمیم بزرگ و ریسک‌پذیر ترغیب کند، که این امر نه تنها برای اسکالی بلکه برای اپل نیز تبدیل به یک نقطه عطف شد.

این اتفاق نشان می‌دهد که توجه به جزئیات و علایق شخصی طرف مقابل در عرصه کسب‌وکار می‌تواند به ایجاد روابط قدرتمند بینجامد. استیو جابز با درک عمیق از دغدغه‌ها و اهداف جان اسکالی، و همچنین با ارائه یک چشم‌انداز هیجان‌انگیز و معنادار که مطابق با آن علایق بود، توانست یک تیم اجرایی قوی برای اپل شکل دهد. این نه تنها بر آینده شخصی جان اسکالی تاثیر گذاشت، بلکه بر ترسیم مسیر رشد و نوآوری در اپل نیز اثرگذار بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *