کتاب چگونه عاقل بمانیم (How To Stay Sane) اثر فیلیپا پری (Philippa Perry) تاکید میکند که در مواجهه با شرایط بحرانی، مهمترین عامل برای موفقیت، کنترل احساسات و حفظ دیدگاه خوشبینانه نسبت به زندگی است. نویسنده در این کتاب تکنیکهایی ارائه میدهد تا افراد بتوانند با استفاده از آنها احساسات خود را به خوبی مدیریت کنند و در شرایط بحرانی واکنشهای منطقیتری از خود انتظار داشته باشند.
بسیاری از ما داستانها و تجربیاتی تلخ از گذشته خود داریم که ممکن است بر دیدگاه و نگرش ما به زندگی تاثیر منفی داشته باشند. این کتاب به ما یادآوری میکند که همیشه از روی احساسات تصمیمگیری نکنیم و به ما نشان میدهد خلاف اعتقاد عمیقی که اغلب داریم، اصلا یک فردی منطقی نیستیم. بهجای آن، با استفاده از تکنیکهای ارائه شده در کتاب، میتوانیم احساسات خود را درک کرده و در مواقع بحرانی بهترین تصمیمها را بگیریم.
این کتاب برای افرادی مناسب است که در شرایط بحرانی نمیتوانند کنترل احساسات خود را حفظ کنند و اغلب به دلیل واکنشهای نادرست خود پشیمان میشوند. همچنین، افرادی که تجربیات تلخی در گذشته داشتهاند و از دریچه منفی به زندگی مینگرند نیز میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند. علاوه بر آن، افرادی که در شرایط سخت قرار میگیرند و میخواهند از طریق واکنشهای منطقی بهترین عملکرد خود را بروز دهند نیز میتوانند از مطالب این کتاب استفاده کنند. با ما در گفتگوی اول بررسی مفاهیم کتاب چگونه عاقل بمانیم اثر فیلیپا پری همراه باشید.
حفظ آرامش در شرایط سخت
زمانی که شرایط زندگی پیچیده و دشوار میشود و به نظر میآید که همه چیز آنگونه که باید پیش نمیرود، ممکن است احساس کنیم که دیگر توانایی تحمل وضعیت فعلی را نداریم. این تجربه ممکن است برای همه اتفاق بیفتد و در بطن آن، تحمل و استقامت ما در مواجهه با چالشها مورد آزمون قرار میگیرد.
اکنون سوال پیش میآید که چگونه میتوانیم در طیف طوفانهای زندگی، جان سالم به در ببریم و همچنان کنترل عقل خود را حفظ کنیم؟
ChatGPT
برای انجام این کار، باید به دو عامل اساسی توجه ویژهای داشته باشیم: تعادل و انعطافپذیری.
- تعادل: برقراری تعادل در تمام جنبههای زندگی، از جمله کار، خانواده، سلامتی، علایق شخصی و مدیریت زمان، اهمیت بسیار چشمگیری دارد. برنامهریزی موثر و اختصاص مناسب زمان به هر یک از این جنبهها به ما کمک میکند تا از خستگی و اشباع ذهنی پیشگیری کنیم و به یک زندگی متوازن و رضایتبخش نزدیکتر شویم.
- انعطافپذیری: زندگی همواره با تغییرات و چالشها همراه است و انعطافپذیری برای مواجهه با آنها امری ضروری شمرده میشود. انعطافپذیر بودن به معنای داشتن آمادگی برای تغییرات و چالشهای ناگهانی و همچنین توانایی پیدا کردن راهحلهای خلاقانه برای مسائل متفاوت است. این ویژگی به ما کمک میکند تا در هر شرایطی تصمیمهای بهتری اتخاذ کنیم و به بهبود و پیشرفت در زندگی دست یابیم.
User
نیمکره راست و چپ مغز
همانطور که گفتی، در جوامع پیچیده و مدرن امروزی، تعادل و انعطافپذیری در زندگی انسانی از اهمیت بسزایی برخوردارند. اما آیا واقعا میتوان انتظار داشت که همیشه تصمیمات منطقی و عاقلانه بگیریم؟
وقتی به عملکرد مغز انسان میپردازیم، متوجه میشویم که مغز انسان دارای دو نیمکره مختلف است: نیمکره راست و نیمکره چپ. نیمکره راست مغز به عنوان مرجعی برای احساسات و نیازهای انسان شناخته میشود و از سن دو سالگی شروع به رشد میکند. از طرف دیگر، نیمکره چپ مغز، که مسئول زبان، استدلال و منطق است، از سن سه سالگی شروع به توسعه میکند. این نیمکره به تدریج توانمندیهای منطقی و تفکر تحلیلی انسان را تقویت میکند، اما تا زمانی که نیمکره چپ به طور کامل توسعه و تسلط پیدا نکرده، نیمکره راست به شدت بر تصمیمگیریهای ما اثرگذار است.
یکی از نکات جالب در اینجاست که نیمکره راست مغز به عنوان مرجعی برای تصمیمات احساسی عمل کرده و پس از آن، نیمکره چپ مغز تصمیمات احساسی را به تصمیمات منطقی تبدیل میکند. این فرآیند به نام توجیه یا دلیلتراشی شناخته میشود و به این معنی است که وقتی نیمکره راست مغز تصمیمی احساسی میگیرد، نیمکره چپ مغز استدلالهای منطقی را برای آن تصمیم ارائه میدهد تا تصمیم به نظر منطقی بیاید.
برای توضیح این امر، میتوان به یک آزمایش شناختی اشاره کرد که توسط راجر اسپری، عصبشناس آمریکایی، انجام شد. در این آزمایش، به افراد دستور راه رفتن داده میشد، اما در کنار این دستور هیچ توجیه یا توضیحی ارائه نمیشد. در واقع، اسپری از این طریق به نیمکره راست مغز شرکتکنندگان دستور راه رفتن میداد، بدون آنکه نیمکره چپ مغز نسبت به آن آگاه شود.
نتیجه این آزمایش بسیار جالب بود. همه شرکتکنندگان پس از شنیدن دستور، بدون توجیه منطقی واقعی، اجرای دستور را آغاز کردند و سپس سعی کردند توجیههای منطقی برای انجام این عمل ارائه دهند. این امر نشان میدهد که استدلالهای منطقی برای انجام اعمال اغلب توسط نیمکره راست مغز به انسانها تحمیل میشود و این استدلالها نه تنها از نظر منطقی قابل اعتماد نیستند بلکه به بیان دیگر، نیمکره راست مغز انسانها را به توجیه و توضیح دادن ترغیب میکند.
بنابراین، با توجه به نحوه عملکرد مغز انسان و نقش نیمکره راست در تصمیمگیری، ادعای این که تصمیمات ما همیشه منطقی و عقلانی هستند، چندان هم واقعبینانه نیست. به عبارت دیگر، اغلب تصمیمات احساسی میگیریم و بعد از آن سعی میکنیم تصمیمات خود را توجیه کرده و توضیح دهیم. این واقعیت به ما نشان میدهد که باید تصمیمات خود را با دقت بیشتری بگیریم و درک عمیقتری از خودمان داشته باشیم تا به بهترین تصمیمات برسیم و همچنین از تاثیرات مغز بر تصمیمات خودمان آگاه شویم.
آیا به نظر شما تصمیمگیریهای احساسی برای زندگی ما مضر هستند و همیشه باید منطقی باشیم؟
ChatGPT
تصمیمگیریهای احساسی در زندگی ما بسیار اهمیت دارند و هیچگاه نباید از آنها غفلت کنیم. احساسات ما به عنوان بخشی طبیعی از انسانیت میتوانند به ما کمک کنند تا با مسائل و چالشهای زندگی بهتر برخورد کنیم. احساسات میتوانند برای ما مسیر و راهنمایی فراهم کرده و ما را به سمت تصمیمهای سازگارتر با ارزشها و اهداف شخصیمان سوق دهند. بنابراین، تصمیمات احساسی نه تنها مضر نیستند بلکه نقش مهمی هم در زندگی ما ایفا میکنند.
اما بسیار اهمیت دارد که تصمیمات احساسی ما با توازن منطقی همراه باشند. به عبارت دیگر، تصمیمگیریهای ما نباید به طور کامل بر اساس احساسات باشند و نباید از توجیه منطقی و تفکر منطقی غافل شویم. تصمیمات منطقی به ما کمک میکنند تا از تصمیمات نادرست و تصمیماتی که ممکن است عواقب ناخوشایندی داشته باشند، جلوگیری کنیم.
بنابراین، بهترین رویکرد در تصمیمگیری، ترکیب تصمیمات احساسی و منطقی است. این کار ما را قادر میسازد تا تصمیماتی بگیریم که هم با احساسات و اهداف شخصی ما سازگار هستند و هم با تفکر و استدلال منطقی. این ترکیب توازن میان دو جنبه تصمیمگیری را فراهم کرده و به ما کمک میکند تا به بهترین تصمیمها برای زندگی خود دست یابیم.
User
خیلی ممنون از نظرتان، به نظر شما چطور میتوان احساسات و منطق را در تصمیمگیریها با هم ترکیب کرد؟
ChatGPT
ترکیب احساسات و منطق در تصمیمگیریها یک فرآیند مهم و چالشبرانگیز است. برای این منظور، باید در ابتدا ضمن آگاهی از احساسات خود آغاز کرده و ارزشها و اهداف شخصی خود را مشخص کنیم. سپس موقعیت یا تصمیم مورد نظر را دقیقا تجزیه و تحلیل کرده و اطلاعات منطقی جمعآوری کنیم. در مرحله بعد، میبایست احساسات خود را به دقت شناسایی کرده و به آنها توجه کنیم.
از این طریق و با ترکیب اطلاعات منطقی و احساساتی که داریم، میتوانیم به تصمیمی برسیم که با ارزشها و اهداف ما سازگار باشد. از سویی دیگر، در برخی موارد مشورت با دیگران هم میتواند مفید باشد. بعد از تصمیمگیری، میبایست آن را اجرا کرده و عواقبش را با دقت مشاهده کنیم. این روند ما را قادر میسازد تا توازن مناسبی میان منطق و احساسات در تصمیمگیری داشته باشیم و تصمیمات بهتری بگیریم که با هدفها و ارزشهایمان سازگار باشند.
User
چگونه ذهنی آرام داشته باشیم؟
توانایی کنترل کامل احساسات، اغلب به عنوان یک آرزوی بزرگ در گوشه ذهن همه ما قرار دارد. تصور معمول این است که اگر بتوانیم احساساتمان را به دلخواه فعال یا غیرفعال کنیم، میتوانیم زندگی بهتری مطابق با میلها و آرزوهایمان داشته باشیم. اما در واقعیت، داشتن کنترل کامل بر احساسات امکانپذیر نیست.
مهمترین نکته این است که توانایی کنترل مطلق احساساتمان را نداریم، اما میتوانیم احساسات خودمان را مدیریت کنیم. این بدان معناست که میتوانیم با نظارت بر احساسات و واکنشهایمان، به کنترل بهتری بر سلامت عقلی و روانی خودمان دست یابیم.
یکی از اصولیترین راهکارها برای مدیریت احساسات، خود مراقبتی است. این یعنی که باید با دقت به احساسات خود توجه کنیم و از طریق تشخیص الگوهای رفتاری و احساسی خودمان، توانایی شناسایی و اصلاح رفتارهایی را داشته باشیم که به سلامتمان آسیب میزنند. این مهارت ما را قادر میسازد تا در مواجهه با شرایط مختلف، واکنشهای منطبق با ایدهآلهای خودمان نشان دهیم.
علاوه بر این، نظارت احساسات و واکنشهایمان به ما کمک میکند تا از ورود به شرایط بحرانی دوری کنیم. میتوانیم عواطف و افکارمان را بدون قضاوت نظارت کرده و تلاش کنیم تا واکنشهای بهتری را در مواجهه با آنها از خود بروز دهیم.
به عنوان مثال، تصور کنید یکی از دوستانمان حرف ناراحتکنندهای زده، بهجای اینکه به طور عاطفی و عصبانی واکنش نشان دهیم، میتوانیم دلیل عصبانیت خود را زیر ذرهبین بگذاریم و تا حد ممکن سعی بر بررسی آن داشته باشیم. این کنش باعث میشود که فاصلهای بین ما و احساساتمان ایجاد شود و بتوانیم در مواجهه با این شرایط بهترین واکنش را از خود نشان دهیم.
روشهای دیگری هم برای تمرین خودمراقبتی وجود دارد. به عنوان مثال، نوشتن احساسات و تجربیات خود و تجزیه و تحلیل آنها میتواند به شناسایی الگوهای رفتاری و احساسی کمک کند. آگاهی داشتن از این الگوها به ما کمک میکند تا از تکرار آنها در آینده جلوگیری کنیم.
تمرین توجه متمرکز نیز یک راه موثر دیگر برای مدیریت احساسات است. این تمرینها به افزایش تمرکز و کاهش افسردگی و اضطراب کمک میکنند. به عنوان مثال، تمرین تنفس آگاهانه میتواند مفید باشد. در این تمرین، میتوانید در یک محیط آرام نشسته و به تنفس خود با دقت توجه کنید. این تمرین در ابتدا ممکن است دشوار به نظر بیاید، اما با تمرین مداوم میتوان آن را بهبود داد و از تمرکز بهتری برخوردار شد.
به نظر شما چه روش موثر دیگری برای مدیریت احساسات وجود دارد؟
ChatGPT
ورزش و فعالیتهای بدنی نقش بسیار مهمی در مدیریت احساسات انسان ایفا میکنند. این تاثیر مثبت و مفید ورزش بر احساسات و روانی شخصیت انسانها تحت تاثیر مطالعات علمی متعددی قرار گرفته است. در ادامه به برخی از این تاثیرات اشاره خواهیم کرد:
1. کاهش استرس: ورزش به افراد کمک میکند تا استرس و فشار روزانه را کاهش دهند. هنگام ورزش، هورمونهای استرس کاهش و هورمونهای شادی افزایش مییابند که باعث بهبود مزاج و کاهش احساس استرس میشود.
2. افزایش اعتمادبهنفس: ورزش و توانمندی در آن به افراد اعتماد به نفس بیشتری میدهد. این افزایش اعتماد به نفس میتواند در مدیریت احساسات منفی و پیشرفت در زندگی روزمره کمک کند.
3. ذهنیت مثبت: ورزش به افراد کمک میکند تا ذهنیت مثبتتری داشته باشند. فعالیتهای بدنی میتوانند هورمونهای خوشحالی را افزایش دهند و باعث ایجاد انگیزه و انرژی بیشتری در افراد شوند.
4. کاهش اضطراب: فعالیتهای بدنی به طور مستقیم بر مغز و سیستم عصبی اثر میگذارند و میتوانند احساسات اضطراب را کاهش دهند.
5. بهبود خواب: ورزش بهبود کیفیت خواب را افزایش میدهد. خواب کافی و باکیفیت میتواند مدیریت احساسات و عملکرد افراد را در طول روز را بهبود ببخشد.
بنابراین، ورزش و فعالیتهای بدنی نه تنها برای سلامتی جسمی بلکه برای سلامتی روحی و مدیریت احساسات نیز بسیار مهم هستند. انجام مداوم ورزش و فعالیتهای بدنی به افراد کمک میکند تا با چالشهای روزمره بهتر کنار بیایند و احساسات منفی را مدیریت کنند.