کتاب‌گردی جهانی: کتاب کوچک هوگه

کتاب‌گردی جهانی: کتاب کوچک هوگه

کتاب‌گردی جهانی: کتاب کوچک هوگه

سلام به شنوندگان رادیو کتاب هوش مصنوعی. امروز با هم سفری داریم به دانمارک، همراه کتاب کوچک هوگه (هوگا): رازهای دانمارکی برای زندگی شاد (The Little Book of Hygge: Danish Secrets to Happy Living) نوشتهٔ مایک وایکینگ (Meik Wiking). بیایید وارد دنیایی شویم که مردم آن هنر شادی در سادگی را خوب بلدند.

 

سلام، من آماده‌ام! فقط یک سؤال ساده: این « هوگه» یعنی چی؟ خیلی شنیدم، ولی هیچ‌وقت درست نفهمیدم.

 

واژه‌ی هوگه را هر کس به شکلی تلفظ می‌کند: هووگا ، هییوگه … اما مهم‌تر از تلفظ، احساسی است که پشتش هست. هوگه یعنی فضای امن و صمیمی؛ یعنی لحظه‌ای که آدم حس کند می‌تواند نفسی عمیق بکشد، با دوستان یا خانواده بنشیند، یا حتی تنها، کنار یک فنجان چای داغ.

 

یعنی بیشتر یک حس است تا چیزی مادی؟

 

دقیقاً. مِیك وایکینگ می‌گوید: « هوگه را نمی‌توان نوشت یا شمرد، باید آن را حس کرد.» تصور کن در شبی زمستانی، شمع‌ها روشن‌اند، بخاری آرام می‌سوزد، دوستانت دورت هستند و همه در سکوتی گرم و شیرین کنار هم‌اند. آن لحظه می‌گویی: «این همان هوگه است.»

 

این‌طور که گفتی، نور و شمع نقش بزرگی دارد.

 

بله. دانمارکی‌ها عاشق شمع‌اند. آمار می‌گوید هر دانمارکی سالی چند کیلو موم شمع مصرف می‌کند! نه برای تجمل، بلکه برای حس آرامش. حتی اصطلاحی دارند به کسی که شمع خاموش کند: « لوسه‌سلوکر »، یعنی کسی که حال خوب جمع را کور می‌کند.

 

عجب! پس یک کافه یا خانه در دانمارک حتماً با شمع روشن است.

 

درست است. و نه فقط شمع؛ بلکه نورهای نرم، صندلی‌های راحت، و مهم‌تر از همه، جمعی کوچک از آدم‌هایی که بدون رقابت و نمایش کنار هم‌اند. هوگه یعنی همان لحظه‌ی ساده‌ای که هیچ‌کس نمی‌خواهد بر دیگری غلبه کند، همه شریک‌اند و همه آرام‌اند.

 

حس می‌کنم این همان چیزی است که ما خیلی وقت‌ها فراموش می‌کنیم؛ آرامش در جمع کوچک.

 

بله، و همین راز شادی دانمارکی‌هاست. آن‌ها باور دارند شادی در دستاوردهای بزرگ نیست، بلکه در همین لحظه‌های کوچک است. یک شمع، یک فنجان قهوه، یا حتی فقط بودن کنار هم.

 

دوست دارم یک موسیقی هم همراهش بشنوم تا تصویر کامل شود.

 

حتماً. برای لمس فضای شمال اروپا، می‌توانیم از موسیقی‌های فلكلور نوردیک استفاده کنیم. مثل این قطعه‌ی ملایم به نام “Nordic Folk Song”:

 

با شنیدن این موسیقی، انگار کنار پنجره‌ای نشسته‌ام و نور شمعی کوچک در اتاق می‌رقصد.

 

و این همان چیزی است که نویسنده در پایان کتاب یادآوری می‌کند:

✨ «شادی همیشه در دوردست نیست؛ گاهی در یک فنجان چای داغ یا نوری کم‌سو از شمعی کوچک، درست همین‌جا و همین حالا جریان دارد.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی