فهرست مطالب
در گفتگوی اول کتاب تئوری انتخاب اثر ویلیام گلسر، نویسنده این کتاب، به مفهوم اصلی تئوری انتخاب پرداخته و تأکید کرده که رفتارهای انسانی به شدت به انتخابهای ما وابسته هستند. او معتقد است که از طریق انتخابهای بهتر میتوان رفتارهای بهتری داشت.
در این مسیر، چهار مفهوم اساسی به عنوان ستونهای اصلی تئوری انتخاب معرفی شدند. این مفاهیم شامل نیازها، خواستهها، دنیای ادراکی، و رفتار هستند. این اصول فراهم کننده مبناهایی هستند که منجر به ایجاد درک بهتری از رفتارها و تصمیمات انسانها میشوند.
با توجه به این مختصری از مفاهیم مورد بحث در گفتگوی قبلی، در ادامه به بررسی ابعاد مختلف و تفصیلی این مفاهیم در بخش دوم خواهیم پرداخت. این تحلیل به ما کمک خواهد کرد تا عمق و ژرفای مفاهیم را بهبود داده و درک بهتری از اهمیت آنها در حوزه رشد فردی پیدا کنیم.
User
احساس و تفکر چرخهای ماشین رفتار
یکی دیگر از مفاهیم مهمی که ویلیام گلسر در کتاب تئوری انتخاب خود به آن پرداخته، تئوری ماشین رفتار در انسانها است. این مفهوم واقعیتهای رفتاری انسانها را به مدلی مشابه یک ماشین تشبیه میکند که متشکل است از چهار چرخ اصلی: احساس، فیزیولوژی، عمل و تفکر. گلسر با این تشبیه به برجستهسازی اهمیت و تأثیر این چهار عنصر در تعاملات و رفتارهای ما میپردازد.
ویژگیهای احساس و فیزیولوژی به عنوان چرخهای عقبی این ماشین رفتار معرفی میشوند. احساسات و واکنشهای زیستی که در زمینههای مختلف مانند ترس، خوشحالی، عصبانیت و اضطراب تجربه میشوند، به طور مستقیم بر رفتارها و تصمیمگیریهای ما تأثیر گذار هستند. فیزیولوژی نیز به واکنشهای بدنی مانند واکنشهای عصبی، ترشح هورمونها و تأثیر آنها بر رفتارها اشاره دارد.
دو چرخ جلوی این ماشین رفتار، عمل و تفکر هستند که به طور مستقیم به هم وابسته بوده و تاثیر یکدیگر را میپذیرند. تفکر در اینجا به معنای فرآیندهای ذهنی و فکری است که به تصمیمگیری، برنامهریزی و تفسیر واقعیتها مرتبط میشود. این تفکرها در اصل تعیینکننده مسیر حرکت اصلی عملهای ما هستند. اما به عنوان واکنشهایی که در پی تفکر به وجود میآیند، عمل نیز نقش مهمی در این مدل ایفا میکند. اقدامات و کنشهای ما از جمله تصمیمها و انتخابهایی که از تفکر ناشی میشوند، از طریق این چرخ صورت میگیرند.
با توجه به این تشبیه، ویلیام گلسر به اهمیت و ارتباط مستقیم بین این چهار عنصر میپردازد. او با ارائه این مدل، سعی در تبیین نقش هر یک از این عناصر در تشکیل رفتارها و تصمیمگیریها دارد و به تاکید بر این نکته پرداخته که تمام این عوامل با هم تعامل داشته و در تشکیل آگاهی، تصمیم و اقدامها نقش مهمی بازی میکنند.
با توجه به مفهوم ماشین رفتار ویلیام گلسر، لطفا یک مثال واضح و قابل درک بزنید که در آن توضیح دهید که چگونه هر کدام از این چرخها بر رفتار و عملکرد ما تاثیرگذار هستند؟
ChatGPT
به طور مثال، فرض کنید که میخواهید در یک مصاحبه کاری مهم شرکت کنید. مدل ماشین رفتار شما در این شرایط به شرح زیر است:
- احساس: در طول مصاحبه، ممکن است احساس ترس یا عصبانیت کنید. این احساسات میتوانند به عنوان چرخ احساسات ماشین رفتار عمل کنند. ترس ممکن است باعث شود به سوالات با نگرانی پاسخ دهید یا عصبانیت ممکن است بر رفتار حرفهای شما تاثیر منفی داشته باشد.
- فیزیولوژی: واکنشهای بدنی شما نیز از این شرایط تاثیر میپذیرند. مثلا، احتمالا قلبتان سریعتر میزند، عرق میکنید یا برخی واکنشهای جسمی دیگری تجربه میکنید. این واکنشها ناشی از فعالیت چرخ فیزیولوژی ماشین رفتار هستند.
- تفکر: در حین مصاحبه و حین پاسخ دادن به پرسشها تفکرات و افکاری در ذهن خود دارید. شاید به بهترین راه برای پاسخ دادن به سوالات فکر میکنید یا دارید در مورد چگونگی مدیریت موقعیت مصاحبه تصمیمهای سریع میگیرید. این تفکرات به عنوان چرخ تفکر ماشین رفتار عمل میکنند.
- عمل: در نهایت، عملکرد شما در مصاحبه به تصمیمها و تفکراتی که داشتهاید واکنش نشان میدهد. شما پاسخهای خود را میدهید، رفتار حرفهای نشان میدهید و تصمیماتی میگیرید که به نظرتان مناسب میآید. این عمل به عنوان چرخ عمل ماشین رفتار عمل میکند.
بنابراین، در مثال مصاحبه کاری، میتوانیم تأثیر هر یک از چرخهای ماشین رفتار ویلیام گلسر را بر رفتار و عملکرد فرد در یک وضعیت خاص مشاهده کنیم. این تفکر مدلی مفهومی است که به توضیح و تجزیه و تحلیل رفتارهای انسانی کمک میکند و نشان میدهد که چگونه احساسات، فیزیولوژی، تفکر و عمل به طور همزمان در رفتار ما تأثیر میگذارند.
User
نیازهای اساسی انسان جهتدهنده رفتار
در بخش دیگر کتاب تئوری انتخاب، نویسنده به تبیین ۵ نیاز اساسی انسان و ارتباط آنها با رفتارهای ما میپردازد. با توجه به تئوری انتخاب، پنج نیاز اساسی انسان به شرح زیر میباشند:
- نیاز به بقا: این نیاز جزئی از اولویتهای اساسی انسان برای تأمین نیازهای جسمی است. تضمین غذا، آب، پوشاک و سرپناه جز این نیاز محسوب میشود. به عبارت دیگر، زنده ماندن از این نیاز جدا نیست و همه تصمیمات و اقداماتی که انجام میدهیم، به منظور ارضای این نیاز اساسی است.
- نیاز به عشق و احساس تعلق: این نیاز به تمایل انسان به برقراری ارتباطات اجتماعی و تجربه پیوندهای عاطفی با دیگران اشاره دارد. روابط انسانی اهمیت ویژهای در تأمین سلامت روانی دارند و این نیاز تاثیر قابل ملاحظهای بر رفتارها و تصمیمگیریهای ما دارد.
- نیاز به قدرت (موفقیت، ارزشمندی شخصی، شهرت): این نیاز به تمایل انسان برای دستیابی به موفقیتها، ایجاد ارزش شخصی و تأثیرگذاری در محیط اطراف اشاره دارد. همچنین، احساس خودارزشی و پیشرفت شخصی نیز به این نیاز مرتبط بوده و انسان همواره به دنبال تحقق آن در زندگی است.
- نیاز به آزادی و خودمختاری: این نیاز به تمایل انسان برای انتخاب و تعیین سرنوشت شخصیش اشاره دارد. آزادی در تصمیمگیریها و انتخابها برای افراد اهمیت دارد و این امکان را به آنها میدهد تا به طرز خودمختارانهای زندگی خود را پیش ببرند.
- نیاز به تفریح: تمایل انسان به لذتبردن، تفریح و خوشگذرانی نیاز به تفریح تلقی میشود. تفریح به عنوان نیازی اساسی در زندگی شناخته شده و به عنوان پاداشی برای یادگیری در نظر گرفته میشود. افراد به دنبال تجربه لحظاتی از آرامش و لذت هستند تا بتوانند از زندگی لذت ببرند و میتوان از این تجربهها به عنوان محرکهای انگیزشی برای انجام فعالیتها بهره جست.
در زندگی ما، یادگیری چیزهایی که نیازهایمان را برآورده کنند بسیار لذت بخش است. تفریح یک نیاز اساسی در زندگی ماست و در بسیاری از اقداماتمان به نمایش میگذارد. افراد سالانه مقدار زیادی پول برای سفرهای تفریحی و سرگرمیهای شخصی و گروهی صرف میکنند. یکی از دلایلی که برخی از روابط درازمدت خشک و بیروح میشوند، این است که تفریح به عنوان یک نیاز برای یکی از طرفین نادیده گرفته میشود. در روابط ممکن است تعارض بین نیازها وجود داشته باشد از این تعارضها میتوان به تعارض بین نیاز به بقا و نیاز به پیوند، نیاز به تعلق و نیاز به قدرت، یا نیاز به تعلق و نیاز به آزادی اشاره کرد. در چنین مواقعی، نیاز به مذاکره و تعامل برای رسیدگی به این تعارضات حیاتی است و بدون گفتگو و سازش هیچ نتیجه و راه حل مؤثری وجود نخواهد داشت. همچنین، هر فرد دارای خواستههای خودکار خاصی است که در زندگی با خانواده و فرهنگش توسعه مییابد.
با توجه به این نیازهایی که ویلیام گلسر معرفی میکند، لطفا توضیح دهید که چه تشابه یا تناقضی میان آنها و نیازهای موجود در هرم مازلو وجود دارد؟
ChatGPT
بله، میتوان تشابهها و تفاوتهایی بین نیازهای مطرح شده توسط ویلیام گلسر و نیازهای موجود در هرم مازلو مشاهده کرد. در ادامه، تشابهها و تفاوتهای مهم بین این دو نظریه را بررسی میکنیم:
تشابهها:
1. نیاز به بقا و نیازهای جسمی (فیزیولوژیکی): در هر دو نظریه، نیازهای جسمی مانند غذا، آب، پوشاک و سرپناه به عنوان نیازهای اساسی انسان شناخته شدهاند. در هرم مازلو، این نیازها در پایهی هرم قرار دارند.
2. نیاز به عشق و ارتباط اجتماعی: هر دو نظریه به اهمیت ارتباطات اجتماعی و پیوندهای عاطفی در تأمین سلامت روانی اشاره دارند. در هرم مازلو، این نیاز در سطح ارتباط و تعلق قرار دارد.
تفاوتها:
1. تفاوت ماهیت نیازها: در هرم مازلو، پنج سطح نیاز (فیزیولوژیکی، ایمنی، اجتماعی، احترام و خودتحقیر، خودشناسایی و تحقق) معرفی شده است، در حالی که در تئوری ویلیام گلسر، پنج مورد نیاز مطرح شده (بقا، عشق و احساس تعلق، قدرت، آزادی و خودمختاری، تفریح).
2. ترتیب و اولویت نیازها: هرم مازلو، نیازها را به ترتیب سلسلهمراتبی معرفی میکند، بهطوری که نیازهای پایهایتر باید قبل از نیازهای بالاتر برآورده شوند. اما در تئوری ویلیام گلسر، هیچ ترتیبی برای این نیازها تعیین نشده است و هرکدام میتوانند بهطور همزمان مؤثر باشند.
3. مفهوم خودشناسایی و تحقق: در هرم مازلو، نیاز به خودشناسایی و تحقق بهعنوان نیازهای بالاتر مطرح میشوند و به معنای تلاش برای رشد شخصی، تحقق ظرفیتها و تعالی هستند. اما در تئوری ویلیام گلسر، نیاز به قدرت و ارزشمندی شخصی به مفهوم تحقق موفقیتها و تأثیرگذاری در محیط اطراف مطرح میشود.
در کل، هر دو نظریه تلاش میکنند نیازهای اساسی انسان را شناسایی کرده و ارتباط آنها با رفتار و تصمیمگیریهای انسانی را تبیین کنند، اما به روشها و تاکیدهای متفاوتی این کار را انجام میدهند.
User
برنامهریزی ژنتیکی تعیینکننده رفتارها
خیلی ممنون از توضیحات کاملی که ارائه دادید. در ادامه با توجه به اینکه برخی نیازها در تمامی انسانها مشاهده میشوند، گلسر این نیازها را به عنوان «برنامهریزی ژنتیکی» نامگذاری میکند. او باور دارد که ما از طریق این محرکهای ژنتیکی به دنیا آمدهایم و تمام افراد از صبح تا شب برای تحقق این نیازها تلاش میکنند. با این حال، این نیازها به شکلی منحصر به هر انسان به خوبی برآورده میشوند و به آنها «خواسته» میگوییم. خواستهها به عنوان مجرایی عمل میکنند که ما از طریق آنها نیازهایمان را تشخیص میدهیم. هر انسان به دنبال خواستههای منحصر به خودش است. همچنین، هر فرد در طول رشد و بزرگ شدن در تعامل با خانواده و فرهنگ، خواستههای خود را به منظور برآورده کردن نیازهایش، پرورش میدهد.
این خواستهها میتوانند جنسیتی، اجتماعی، شخصیتی و حتی روحی بوده و از طریق تعامل با محیط و تجربیات شکلگیری و تغییر یابند. برنامهریزی ژنتیکی در اینجا به عنوان یک پایه و اساس وراثتی عمل میکند که تمامی توانمندیها، تمایلات و حتی محدودیتهای ما را شکل میدهد. اما نباید فراموش کنیم که عوامل محیطی نیز نقش مهمی در تعیین شکلگیری خواستهها و تطابق آنها با شرایط جدید دارند.
با توجه به نظریه برنامهریزی ژنتیکی کتاب تئوری انتخاب، چگونه میتوان با آگاهی نسبت به خواستهها، رفتارها و تفکرات خودمان را شکل دهیم؟
ChatGPT
این نظریه باور دارد که انسانها به عنوان افرادی با هویت منحصر به فرد از طریق فرآیند انتخاب و تطبیق با محیط، به شکلی فعال در شکلگیری رفتارها و خواستهها دخیل هستند. عوامل ژنتیکی میتوانند تمایلات و توجههای اولیهای را در فرد ایجاد کنند، اما تعاملات محیطی نقش حیاتی در تعیین نحوه عملکرد این تمایلات دارند.
آگاهی از خواستهها و تمایلات خود میتواند اولین قدم به سوی شکلگیری رفتارها و تصمیمگیریهای آگاهانهتر باشد. با کسب درک عمیقتری درباره خودتان، بهتر میتوانید بفهمید چه چیزهایی برای شما ارزشمند است و باید چه اهدافی را پیگیری کنید. این آگاهی میتواند شما را به سمت تصمیمهای بهتر و هدفمندتر هدایت کند.
همچنین، تجربهها و تعاملات با محیط و افراد اطراف نیز نقش مهمی در تغییر و تطابق خواستهها با شرایط فعلی دارند. این تعاملات میتوانند دیدگاهها و اولویتهای شما را تغییر داده و به شما کمک کنند تا بهترین راهبردها را برای تحقق خواستههایتان پیدا کنید.
در نهایت، برنامهریزی ذاتی ژنتیکی تنها یک عامل از عوامل مختلفی است که در تشکیل شخصیت و رفتار انسانها دخیل هستند. از طریق آگاهی، تفکر، تجربه و تعاملات مثبت، میتوانید به شکلی فعال در تشکیل و بهبود تصمیمها و انتخابهای خودتان مشارکت کنید و به تدریج رفتارها و تصمیمگیریهایی انجام دهید که با هدفها و ارزشهای شخصیتیتان هماهنگ باشند.

