فهرست مطالب
- 1 پیشگفتار
- 2 زنی که دائماً در حال سقوط بود…
- 3 ساختن مغزی بهتر برای خود
- 4 طراحی مجدد مغز
- 5 بهدست آوردن میلها و عشقها
- 6 قیامهای نیمهشب
- 7 قفل مغز گشوده شد
- 8 درد
- 9 تخیل
- 10 تبدیل ارواح ما به اجداد
- 11 تجدید حیات
- 12 بیشتر از مجموع اجزای آن
- 13 فصل ضمینه کتاب: مغز تغییر یافته فرهنگی
- 14 فصل ضمینه کتاب: پلاستیسیته و ایده پیشرفت
- 15 🧩 فصل ویژه: آموزش مغز؛ تمرینهایی برای بازسازی ذهن
- 16 منابع
کتاب مغزی که خود را تغییر میدهد (The Brain That Changes Itself) نوشتهی نورمن دویج (Norman Doidge)، یک سفر علمی شگفتانگیز به دنیای مغز انسان است. این کتاب داستانهای واقعی از افرادی را روایت میکند که توانستهاند با بهرهگیری از قدرت پلاستیسیته عصبی، مغز خود را تغییر داده و مشکلاتی که پیشتر غیرقابلحل به نظر میرسیدند را حل کنند. دویج با بهرهگیری از تجربیات بیماران و پزشکان، دنیای جدیدی را پیش روی ما میگذارد؛ دنیای مغزی که نه تنها آسیبپذیر است، بلکه قادر است خود را ترمیم و حتی بهبود دهد.
در این کتاب، شما با داستانهای افرادی آشنا میشوید که از مشکلات جدی مانند سکته، اضطراب، و حتی نابینایی رهایی پیدا کردهاند. این افراد از روشهای نوین درمانی استفاده کردهاند که به مغز کمک میکند تا خود را بازسازی کند و عملکردهای از دست رفته را بازیابد. این کتاب به ما میآموزد که مغز نه تنها ثابت و غیرقابل تغییر نیست، بلکه میتواند با تغییرات و تجربیات جدید، خود را به شکلی متفاوت و کارآمدتر بازسازی کند.
در نهایت، مغزی که خود را تغییر میدهد نه تنها ما را با قدرت شگفتانگیز پلاستیسیته مغزی آشنا میکند، بلکه به ما این امید را میدهد که حتی در شرایط دشوار، میتوانیم برای بهبود وضعیت خود و رسیدن به توانمندیهای بیشتر، از قدرت مغز خود بهرهبرداری کنیم.
پیشگفتار
(Preface)
🧠 کتاب مغزی که خود را تغییر میدهد داستانهای افراد مختلفی را بیان میکند که توانستهاند با استفاده از ویژگی شگفتانگیز پلاستیسیته مغزی، تغییرات بزرگی در زندگی خود ایجاد کنند. پیش از این، باور عمومی این بود که مغز انسان از کودکی به بعد دیگر تغییر نمیکند و فقط در مسیر زوال قرار دارد. اما امروزه میدانیم که مغز انسان توانایی شگفتانگیزی برای بازسازی و بهبود خود دارد. این کشف به کمک پزشکان و دانشمندانی همچون پل باخ ریتا انجام شد که از اواخر دههی ۱۹۶۰ در آزمایشات خود نشان دادند که مغز میتواند خود را بازآرایی کند، حتی زمانی که قسمتی از آن آسیب دیده باشد.
🔬 این کتاب به بررسی انواع مختلف این تحولات میپردازد؛ از بهبود تواناییهای شناختی گرفته تا درمان بیماریهای عصبی و حتی بهبود عملکرد حواس. داستانهای انسانهایی که با استفاده از روشهای نوین درمانی، با تکیه بر تواناییهای مغز خود، مشکلات جسمی و روانی را پشت سر گذاشتهاند، خواننده را شگفتزده میکند. مغز ما هیچگاه به اندازهی امروز قادر به تغییر و بازسازی نبوده است.
زنی که دائماً در حال سقوط بود…
(A Woman Perpetually Falling)
⚖️ چریل شیلز حس میکند که همیشه در حال سقوط است. زمانی که او ایستاده است، تنها چند لحظه پس از اینکه از حمایت دستها یا یک جسم دیگر فاصله میگیرد، احساس میکند که در آستانهی سقوط قرار دارد. سرش به یک طرف خم میشود و بدنش بهطور غیر ارادی تکان میخورد، همانطور که شخصی که در حال راه رفتن روی یک طناب است و سعی دارد تعادل خود را حفظ کند، با حرکات تصادفی و بیهدف به یک طرف میرود. برای چریل، این وضعیت دائمی است. حتی زمانی که روی زمین میافتد، احساس میکند که همچنان در حال سقوط است.
🧠 این وضعیت بهدلیل مشکلی در سیستم تعادلی او، که بخش اساسی دستگاه حسی مغز است، اتفاق میافتد. چریل متوجه شده است که مغز او قادر به پردازش اطلاعات مربوط به وضعیت بدنی او نیست. وقتی او حرکت میکند، مغز او نمیتواند ارتباط بین حرکت بدن و وضعیت فضا را به درستی پردازش کند. در نتیجه، حتی زمانی که دو پا بر روی زمین قرار دارند، او احساس میکند که در حال سقوط است. این مشکل چنان شدید است که چریل حتی در انجام سادهترین کارهای روزمره، مانند ایستادن یا راه رفتن، به شدت مشکل دارد.
💉 این بیماری که بهدلیل آسیب به بخشهای خاصی از مغز یا سیستم عصبی به وجود میآید، بهطور معمول در اثر آسیب به سیستم تعادلی مغز ایجاد میشود. برای چریل، این اختلال زمانی آغاز شد که او پس از یک عمل جراحی، داروی آنتیبیوتیک گنتامایسین را دریافت کرد. این دارو میتواند به بخشهای داخلی گوش آسیب بزند و منجر به اختلالات شنوایی و تعادلی شود. بهویژه در دوزهای بالا، گنتامایسین میتواند تأثیرات منفی شدیدی بر روی سیستم تعادلی مغز بگذارد.
🔄 با اینکه او ابتدا فکر میکرد که این مشکل به طور دائمی خواهد ماند، اما طی آزمایشاتی که توسط دکتر باخ ریتا و تیمش انجام شد، موفقیتهای شگفتانگیزی به دست آمد. با استفاده از دستگاههای خاصی که برای تحریک مجدد سیستم تعادلی طراحی شده بود، چریل شروع به بازگشت به حالت طبیعی خود کرد. بهطور خاص، این دستگاه سیگنالهایی را به مغز ارسال میکرد که مشابه اطلاعات دریافتی از سیستم تعادلی سالم بود. این فناوری جدید به مغز او کمک کرد تا مسیرهای جدیدی برای پردازش اطلاعات پیدا کند و عملکرد سیستم تعادلی او تا حد زیادی بهبود یابد.
🌟 این تجربه نه تنها برای چریل، بلکه برای دکتر باخ ریتا نیز یک دستاورد علمی بزرگ بود. او توانست با استفاده از علم پلاستیسیته مغزی، به افرادی کمک کند که مشکلات جدی مشابه چریل داشتند، و ثابت کند که مغز انسان میتواند خود را بازسازی کند.
ساختن مغزی بهتر برای خود
(Building Herself a Better Brain)
📚 باربارا آروماسمیت، زن جوانی که دچار مشکلات شدید یادگیری و مشکلات شناختی بود، بهدنبال راهی برای درمان و بهبود مغز خود میگشت. در دوران کودکی، او با مشکلات جدی در یادگیری دست و پنجه نرم میکرد. مشکل اصلی او عدم توانایی در درک روابط میان نشانهها و مفاهیم مختلف بود. او نمیتوانست مفاهیم سادهی ریاضی را درک کند و با مشکلاتی همچون نوشتن معکوس حروف و خواندن نادرست مواجه بود.
💡 اما باربارا تصمیم گرفت که خود را درمان کند. او شروع به جستجو برای یافتن راههایی برای درمان مغز خود کرد و از روشهای مختلفی برای تقویت تواناییهای شناختیاش استفاده کرد. یکی از مهمترین نکات این بود که او به جای استفاده از روشهای مرسوم که تنها به “جبران” مشکلات مغزی میپرداختند، بهدنبال راههایی برای درمان ریشهای مشکلات خود بود.
🧩 باربارا در این مسیر به مطالعه و تحقیق دربارهی مغز و پلاستیسیته مغزی پرداخت و متوجه شد که مغز حتی در سنین بزرگسالی قادر است به تغییرات جدید پاسخ دهد. او متوجه شد که مغز میتواند از تجربیات و تمرینات مداوم، خود را بازسازی کرده و بهبود یابد. این تغییرات میتوانند به مغز کمک کنند تا مسیرهای جدیدی برای پردازش اطلاعات پیدا کند و حتی مشکلات شناختی مانند خواندن و نوشتن را بهبود بخشد.
🌱 این کشف برای باربارا بهطور شگفتانگیزی موثر بود. با استفاده از تمرینات ویژه و تقویت تواناییهای شناختیاش، او توانست بسیاری از مشکلات خود را حل کند و به فردی موفق در زمینههای مختلف تبدیل شود. این داستان نشاندهندهی قدرت شگفتانگیز پلاستیسیته مغزی است و به ما نشان میدهد که با تمرین و تلاش میتوانیم مغز خود را بهطور قابلتوجهی تغییر دهیم.
طراحی مجدد مغز
(Redesigning the Brain)
🧠 دکتر مارک راشید یکی از کسانی است که بهطور جدی به مطالعهی پلاستیسیته مغزی پرداخته است. او در تحقیقاتی که انجام داده، توانسته است با تغییرات در نحوهی عملکرد مغز، به افراد کمک کند تا تواناییهای شناختی خود را بهبود بخشند. این تحقیق شامل افرادی میشود که به دلایل مختلف مانند سکته مغزی یا آسیبهای مغزی به مشکلات یادگیری و حافظه دچار شدهاند. دکتر راشید به این نتیجه رسید که مغز میتواند با تمرینات مناسب، خود را بازسازی کرده و حتی کارکردهای از دست رفته را دوباره پیدا کند.
🛠️ یکی از روشهایی که در این تحقیقات مورد استفاده قرار گرفت، تغییر در نحوهی فعالیتهای شناختی و تمرینهای مغزی بود. این تمرینها به گونهای طراحی شده بودند که به مغز این امکان را میدادند تا با استفاده از مسیرهای جدید، اطلاعات را پردازش کند. با انجام این تمرینات، مغز توانست خود را مجدداً سازماندهی کند و عملکرد بهتری در پردازش اطلاعات از خود نشان دهد.
⚡ این فرآیند در واقع نوعی بازآرایی مغزی است که موجب میشود افراد قادر شوند مشکلات شناختی خود را بهبود دهند. این روشها توانستهاند بهطور موثری حافظه، توجه، و سرعت پردازش اطلاعات را در افرادی که به مشکلات مغزی مبتلا بودند، بهبود بخشند. تحقیقاتی از این دست نه تنها نشاندهندهی توانایی مغز در تغییر خود است، بلکه به ما یادآوری میکند که مغز انسان برخلاف آنچه که سالها تصور میشد، از قابلیتهای شگفتانگیزی برخوردار است.
بهدست آوردن میلها و عشقها
(Acquiring Tastes and Loves)
💓 پلاستیسیته مغزی نه تنها میتواند در بهبود تواناییهای شناختی و فیزیکی موثر باشد، بلکه در زمینههایی همچون میلها و روابط انسانی نیز نقش مهمی ایفا میکند. تحقیقات نشان دادهاند که مغز میتواند بهطور فعال و با استفاده از تجربیات، میلها و تمایلات جدید را ایجاد کند. این فرآیند بهویژه در زمینهی روابط انسانی و جنسی بسیار مهم است.
💖 در این فصل، دکتر باخ ریتا به بررسی چگونگی تأثیر پلاستیسیته مغزی بر روابط انسانها و نحوهی جذب دیگران میپردازد. او نشان میدهد که مغز میتواند بهطور فعال تغییر کند تا ارتباطات و روابط جدیدی ایجاد کند. این تغییرات ممکن است از طریق تجربیات جدید، مثل آشنایی با فردی جدید یا مواجهه با یک موقعیت احساسی، رخ دهند.
💬 یکی از جالبترین جنبههای این تغییرات این است که مغز نه تنها میتواند احساسات جدیدی را ایجاد کند، بلکه میتواند حتی ترجیحات جنسی را تحت تأثیر قرار دهد. این پدیده نشان میدهد که مغز برخلاف آنچه که تصور میشد، قادر است در طول زندگی بهطور مستمر تغییر کرده و به تجربیات جدید واکنش نشان دهد.
🌟 بنابراین، تغییرات پلاستیسیته مغزی در این زمینهها بهویژه در ایجاد میلها و روابط جدید، نشان میدهد که مغز نه تنها در تواناییهای شناختی بلکه در ابعاد عاطفی و اجتماعی نیز میتواند خود را بازسازی کند و به انسانها کمک کند تا روابط بهتری برقرار کنند.
(دکتر پل باخ ریتا (Paul Bach-y-Rita) یکی از پیشگامان علم پلاستیسیته مغزی است. او یک متخصص در زمینهی روانپزشکی و بازتوانی عصبی بود که در نیمهی دوم قرن بیستم تحقیقات و پروژههای مهمی در زمینهی بازآرایی مغز و درمانهای نوین مغزی انجام داد. او با توسعهی دستگاههای نوآورانه برای تحریک مغز، توانست به بسیاری از بیمارانی که به مشکلات عصبی دچار بودند، کمک کند تا از آسیبهای مغزی خود بهبود یابند.
یکی از دستاوردهای بزرگ دکتر باخ ریتا، ابداع “حسگرهای جایگزین” (sensory substitution) بود. این تکنولوژی به افراد با مشکلات شنوایی، بینایی، یا تعادلی کمک میکند تا از دیگر حواس خود برای جایگزینی اطلاعات مورد نیاز استفاده کنند. برای مثال، در برخی از پروژههای وی، افراد نابینا از حس لامسه برای دیدن محیط اطراف خود استفاده میکردند، بهطوریکه دستگاههای خاص به تحریک پوست آنها میپرداختند و مغز آنها این تحریکات را بهعنوان اطلاعات بصری پردازش میکرد.
دکتر باخ ریتا با استفاده از علم پلاستیسیته مغزی به این نتیجه رسید که مغز بهطور فعال میتواند خود را بازسازی کرده و عملکردهای از دست رفته را با تمرین و تحریک مناسب بازسازی کند. این دستاوردهای علمی تأثیرات بسیار بزرگی در زمینههای مختلف درمانی و بهویژه در بازتوانی عصبی داشت.)
قیامهای نیمهشب
(Midnight Resurrections)
🧠 سکته مغزی یکی از علل اصلی ناتوانیهای جسمی است که در افراد مختلف تأثیرات متفاوتی دارد. این بیماری میتواند باعث فلج شدن قسمتی از بدن، اختلال در گفتار و مشکلات حافظه شود. اما چه اتفاقی میافتد زمانی که مغز شروع به تغییر و بازسازی خود میکند؟ در این فصل، داستانهای افرادی را بررسی میکنیم که به رغم آسیبهای شدید مغزی، با استفاده از پلاستیسیته مغزی توانستند به تدریج حرکت کنند و سخن بگویند.
💡 یکی از جالبترین داستانها مربوط به “رِناتا” است. او زنی بود که پس از حملهای در پارک مرکزی نیویورک، به شدت آسیب دید و مغزش از اکسیژن محروم شد. آسیب به مغز او به قدری شدید بود که پزشکان دیگر امیدی به بهبود او نداشتند. با این حال، تیم درمانی او تصمیم گرفتند که به رغم پیشبینیهای منفی، او را تحت درمانهای فیزیکی و شناختی قرار دهند. در نتیجه، رِناتا شروع به حرکت کرد، تمرکز خود را بازیافت و توانست روز به روز بهبود یابد.
⚡ این درمانها شامل تمرینات فیزیکی و شناختی بودند که هدف آنها فعال کردن بخشهای مختلف مغز و کمک به بازیابی تواناییهای از دست رفته بود. رِناتا توانست با گذشت زمان به زندگی عادی خود بازگردد، به مدرسه برود، کار پیدا کند و در نهایت به یک زندگی جدید و شاد بازگردد.
قفل مغز گشوده شد
(Brain Lock Unlocked)
🧠 در این فصل، به بررسی نحوه استفاده از پلاستیسیته مغزی برای غلبه بر مشکلات روانشناختی مانند نگرانیها، وسواسها و عادات بد میپردازیم. این مشکلات اغلب ریشه در نحوه پردازش اطلاعات در مغز دارند، اما با استفاده از تکنیکهای خاص میتوان این مدارهای غیرکاربردی را تغییر داد و مغز را به سمت رفتارهای مثبت هدایت کرد.
🔄 یکی از مثالهای برجسته در این زمینه، درمانهای مبتنی بر پلاستیسیته مغزی برای کاهش اضطراب و وسواس است. این درمانها نه تنها به افراد کمک میکنند تا الگوهای فکری خود را تغییر دهند، بلکه به آنها این امکان را میدهند که رفتارهای خود را نیز اصلاح کنند. این فرآیند میتواند در بهبود مشکلات مختلفی مانند اضطراب اجتماعی، افسردگی و حتی عادات اعتیادآور مؤثر باشد.
💡 در یکی از مطالعات، از افراد خواسته شد که در معرض تکنیکهای تحریک مغزی قرار بگیرند تا مدارهای مغزی مربوط به اضطراب و وسواس تغییر کند. نتایج نشان داد که با تمرینات مناسب، مغز میتواند بهطور موثری به سمت بهبود حرکت کند و به افراد کمک کند تا از مشکلات روانی خود رهایی یابند.
درد
(Pain)
💥 در این فصل، به بررسی یکی از جنبههای تاریک پلاستیسیته مغزی پرداخته میشود: درد مزمن. تحقیقات نشان دادهاند که پلاستیسیته مغزی نه تنها میتواند به بهبود عملکرد مغز کمک کند، بلکه گاهی اوقات میتواند به ایجاد و تشدید درد مزمن نیز منجر شود. وقتی مغز در پردازش سیگنالهای درد دچار اختلال میشود، این درد بهطور مداوم و بدون دلیل جسمی واضح ادامه مییابد.
🔬 این مشکل معمولاً به دلیل تغییرات در نحوهی پردازش اطلاعات درد در مغز به وجود میآید. بهعبارت دیگر، مغز بهطور مداوم سیگنالهای درد را بهطور نادرست ارسال میکند. این تغییرات در سیستم عصبی میتواند منجر به یک چرخهی معیوب شود که در آن فرد از احساس درد رهایی نمییابد.
🛠️ با این حال، درمانهای نوین بر اساس پلاستیسیته مغزی نشان میدهند که با استفاده از تمرینات و تکنیکهای خاص میتوان این فرآیند را معکوس کرد. این درمانها میتوانند به مغز کمک کنند تا مسیرهای جدیدی برای پردازش اطلاعات درد پیدا کند و در نتیجه، درد مزمن کاهش یابد. این فصل نشان میدهد که پلاستیسیته مغزی میتواند هم به نفع و هم به ضرر فرد عمل کند، و چگونگی استفاده از این توانایی برای درمان درد مزمن را توضیح میدهد.
تخیل
(Imagination)
✨ تخیل نه تنها بهعنوان یک ابزار برای ساختن تصاویر ذهنی و تجربهی احساسات جدید شناخته میشود، بلکه میتواند بهطور فعال بر ساختار مغز و عملکرد آن تأثیر بگذارد. تحقیقات نشان دادهاند که حتی زمانی که مغز در حال انجام یک فعالیت فیزیکی نیست، میتوان از تخیل برای فعال کردن مناطق مختلف مغز استفاده کرد.
💭 وقتی فردی چیزی را تصور میکند، مغز او بهطور مشابه با زمانی که واقعاً آن کار را انجام میدهد، فعالیت میکند. این فرآیند، که به آن «تصور فعال» گفته میشود، میتواند بهطور قابلتوجهی به بهبود مهارتهای شناختی و فیزیکی کمک کند. بهعنوان مثال، ورزشکارانی که تنها تخیل انجام فعالیتهای ورزشی را میکنند، میتوانند به بهبود عملکرد جسمی خود کمک کنند، زیرا مغز آنها در حال تمرین مسیرهای عصبی مربوط به آن فعالیتها است.
🧘 تخیل و تصورات ذهنی میتوانند همچنین به افراد کمک کنند تا با استفاده از تمرینات ذهنی، مشکلات روانی خود را برطرف کنند و به مغز خود کمک کنند تا عملکرد بهتری در پردازش اطلاعات و احساسات داشته باشد. این فصل بهطور خاص بر این موضوع تمرکز دارد که چگونه استفاده از تخیل میتواند در بازسازی مغز و بهبود عملکردهای مختلف آن مؤثر باشد.
تبدیل ارواح ما به اجداد
(Turning Our Ghosts into Ancestors)
🧠 روانکاوی بهعنوان یک روش درمانی سنتی، تاکنون توجهات زیادی را به خود جلب کرده است. اما آیا این روش میتواند با پلاستیسیته مغزی ترکیب شود؟ در این فصل، به بررسی این سوال پرداخته میشود که آیا روانکاوی میتواند به بهبود و بازسازی مغز کمک کند. دکتر باخ ریتا معتقد است که پلاستیسیته مغزی میتواند در فرآیند درمان روانی نقش مهمی ایفا کند، زیرا مغز قادر است که خاطرات و تجربیات قدیمی را بازآرایی کند و بهطور فعال با آنها مواجه شود.
🔄 در درمانهای روانکاوی، گاهی اوقات افراد به مشکلات و خاطرات ناخوشایند خود بازمیگردند تا آنها را حل و فصل کنند. با استفاده از تکنیکهای جدید در روانکاوی، که با علم پلاستیسیته مغزی ترکیب شدهاند، میتوان مغز را از خاطرات دردناک رها ساخت و به فرد این امکان را داد که بهطور فعال مغز خود را برای بهبود و بازسازی احساسات و رفتارهایش تغییر دهد.
🔍 این فرآیند نه تنها به افراد کمک میکند تا از مشکلات روانی خود رهایی یابند، بلکه به آنها این امکان را میدهد که الگوهای رفتاری جدید و مفیدتری ایجاد کنند. در نتیجه، افراد قادر خواهند بود تا از گذشتههای سخت و خاطرات دردناک خود عبور کرده و به یک زندگی جدید و سالم دست یابند.
تجدید حیات
(Rejuvenation)
🌱 کشف سلولهای بنیادی عصبی یکی از بزرگترین پیشرفتها در علم مغز بوده است. این کشف نشان میدهد که مغز میتواند سلولهای جدید تولید کند و حتی به بازسازی و تجدید حیات سلولهای قدیمی بپردازد. در این فصل، دکتر باخ ریتا و همکارانش به بررسی این مسئله پرداختهاند که چگونه مغز میتواند به کمک سلولهای بنیادی خود را بازسازی کند.
🧬 سلولهای بنیادی عصبی این توانایی را دارند که به سلولهای خاص مغز تبدیل شوند و آسیبهای وارد شده به مغز را ترمیم کنند. این کشف به معنای آن است که مغز، حتی در سنین بالا، قادر به بازسازی خود است و میتواند عملکردهای از دست رفته را بازگرداند.
🔬 تحقیقات اخیر نشان دادهاند که با تحریک مغز و استفاده از روشهای خاص، میتوان این سلولهای بنیادی را فعال کرد تا به بازسازی قسمتهای مختلف مغز بپردازند. این تکنیکها نه تنها میتوانند به درمان بیماریهای عصبی کمک کنند، بلکه به افراد این امکان را میدهند که از پیری مغز جلوگیری کنند و تواناییهای شناختی خود را در سنین بالا حفظ نمایند.
بیشتر از مجموع اجزای آن
(More than the Sum of Her Parts)
🧠 این فصل به داستان یک زن میپردازد که نشان میدهد مغز چقدر میتواند انعطافپذیر و توانمند باشد. داستان او، که زندگیاش بهطور معجزهآسا تغییر کرده است، دلیلی است بر قدرت پلاستیسیته مغزی و اینکه حتی مغزهای آسیبدیده یا با نقص عملکردی میتوانند بهطور چشمگیری بهبود یابند.
💪 داستان این زن از آنجا شروع میشود که او از مشکلات شدیدی در یادگیری و مسائل مغزی رنج میبرد. نام او “باربارا” است. باربارا در دوران کودکی بهشدت با مشکلات یادگیری روبهرو بود و از همان ابتدا تفاوتهای قابل توجهی نسبت به همکلاسیهای خود داشت. او نمیتوانست درک درستی از مفاهیم مختلف داشته باشد و مشکلاتی جدی در روابط اجتماعی داشت. این مشکلات موجب شد تا احساس کند که «من هیچوقت درک نمیکنم و زندگیام همچون یک مه است.»
🔄 اما آنچه باربارا را از دیگران متمایز کرد، تلاش بیوقفهاش برای تغییر و بهبود بود. زمانی که باربارا متوجه شد که مغزش در حال انجام عملکردهای مختلف است، اما نمیتواند ارتباط درست بین اطلاعات ایجاد کند، تصمیم گرفت که به مغز خود کمک کند تا مسیرهای جدیدی برای پردازش اطلاعات پیدا کند. در این مسیر، او به سراغ تکنیکهای مختلف درمانی و تمرینات مغزی رفت که در آن زمان هنوز در حال آزمایش بودند.
🌱 این درمانها که بیشتر بر بازآرایی مغز و تقویت تواناییهای شناختی تمرکز داشتند، باعث شدند که باربارا توانست به زندگی جدیدی دست یابد. از طریق تمرینات مداوم و تأکید بر قدرت پلاستیسیته مغزی، او توانست با مشکلات خود مبارزه کرده و بهطور قابلتوجهی بهبود یابد.
🧩 این داستان نه تنها الهامبخش است، بلکه نشاندهندهی قدرت بیپایان مغز انسان در برابر مشکلات مختلف است. باربارا از یک وضعیت سخت بهطور کامل بازسازی شد و اکنون قادر است مهارتهایی را که پیشتر غیرممکن میدانست، با موفقیت انجام دهد. او ثابت کرد که مغز انسان میتواند در برابر چالشهای بزرگ مقاومت کرده و خود را تغییر دهد..
(پلاستیسیته مغزی یا همان نرونال پلاستیسیته (Neuroplasticity) ، به توانایی مغز برای تغییر، سازگاری و بازسازی خود در پاسخ به تجربیات جدید، آسیبها یا یادگیری اشاره دارد. این توانایی نشان میدهد که مغز نهتنها ثابت نیست، بلکه میتواند خود را بهطور فیزیکی و عملکردی تغییر دهد.
به زبان سادهتر:
مغز ما مانند یک عضله است که میتواند بهطور مداوم خود را تقویت یا تغییر دهد. این تغییرات میتوانند در دو شکل رخ دهند:
1. تغییرات ساختاری: به این معنی که تعداد و نحوه ارتباط نرونها (سلولهای مغزی) میتواند تغییر کند.
2. تغییرات عملکردی: به این معنی که مغز میتواند عملکرد بخشهای مختلف خود را در پاسخ به تجربیات یا آسیبها تغییر دهد.
مثالهای ساده از پلاستیسیته مغزی:
- یادگیری زبان جدید: وقتی زبان جدیدی یاد میگیرید، مغز شما شروع به ایجاد مسیرهای عصبی جدید میکند تا بتواند زبان جدید را بهتر یاد بگیرد. این یک مثال از تغییرات پلاستیسیته مغزی است.
- یادگیری یک مهارت جدید: اگر شما تصمیم بگیرید که یک ساز موسیقی بنوازید یا دوچرخه سواری کنید، مغز شما با تمرین مداوم، ارتباطات جدیدی در نواحی خاص مغز ایجاد میکند تا این مهارتها را بهتر یاد بگیرد.
- درمان آسیب مغزی: پس از یک آسیب مغزی، بخشهایی از مغز ممکن است آسیب ببینند. پلاستیسیته مغزی این امکان را میدهد که بخشهای سالم مغز بهطور موقت یا دائم وظایف آسیبدیده را بر عهده بگیرند. برای مثال، پس از سکته مغزی، مغز ممکن است تواناییهای از دست رفته را با استفاده از بخشهای دیگر مغز بازسازی کند.
چرا پلاستیسیته مغزی مهم است؟
پلاستیسیته مغزی به ما این امکان را میدهد که در برابر چالشها، بیماریها یا آسیبها مقاومت کنیم و حتی بهبود یابیم. مغز انسان قادر است خود را در هر مرحله از زندگی تغییر دهد و مهارتهای جدیدی بیاموزد. این ویژگی بهویژه در دوران پیری و یا در شرایط بیماریهای عصبی (مثل سکته مغزی یا آلزایمر) بسیار حائز اهمیت است.
و به طور خلاصه، پلاستیسیته مغزی یعنی مغز ما میتواند بهطور فعال خود را تغییر دهد، یاد بگیرد، و حتی خود را ترمیم کند. این ویژگی به مغز اجازه میدهد تا همیشه به یادگیری و رشد ادامه دهد، حتی در مواقعی که به نظر میرسد وضعیت نهایی ثابت و غیرقابل تغییر است.)
فصل ضمینه کتاب: مغز تغییر یافته فرهنگی
(The Culturally Modified Brain)
🌍 رابطه بین مغز و فرهنگ یکی از مسائلی است که توجه زیادی را جلب کرده است. پیش از این، معمولاً چنین تصور میشد که مغز انسان فرهنگ را تولید میکند. اما با کشفیات جدید در زمینه پلاستیسیته مغزی، این دیدگاه تغییر کرده است. اکنون میدانیم که فرهنگ نه تنها توسط مغز تولید میشود، بلکه مغز نیز توسط فرهنگ شکل میگیرد.
🎨 فعالیتهای فرهنگی میتوانند تأثیرات عمیقی بر ساختار مغز بگذارند. به عنوان مثال، مطالعه بر روی موسیقی و نقاشی نشان داده که این فعالیتها نه تنها به مهارتهای خاصی در فرد کمک میکنند بلکه میتوانند تغییرات ساختاری در مغز ایجاد کنند. این تغییرات میتواند شامل تقویت یا کاهش فعالیت در نواحی خاص مغز باشد که برای پردازش اطلاعات فرهنگی مورد نیاز است.
🌊 یکی از جالبترین مثالها در این زمینه، توانایی مردم دریانورد “Sea Gypsies” است که در اعماق دریا بهطور طبیعی قادر به دیدن هستند، در حالی که اکثر انسانها به دلیل انکسار نور در زیر آب نمیتوانند بهوضوح ببینند. این ویژگی یک مثال برجسته از تأثیرات فرهنگی بر مغز است که نشان میدهد چگونه فعالیتهای خاص میتوانند مغز را به گونهای تغییر دهند که قابلیتهای جدیدی را به وجود آورند.
فصل ضمینه کتاب: پلاستیسیته و ایده پیشرفت
(Plasticity and the Idea of Progress)
🔄 یکی از مفاهیم مهمی که در این فصل بررسی میشود، ایده پیشرفت و ارتباط آن با پلاستیسیته مغزی است. ایده پیشرفت به این باور اشاره دارد که انسانها میتوانند خود را از نظر فکری، اخلاقی و اجتماعی بهبود دهند و همیشه به سمت تکامل و کمال پیش بروند. این ایده بهویژه از زمان عصر روشنگری و بهویژه از سوی فیلسوفانی مانند روسو و کوندورسه مطرح شده است.
🌱 این ایده در دورههای مختلف تاریخ از جمله انقلاب فرانسه و در طول توسعه علمی و فرهنگی تمدنهای مختلف تأثیرگذار بوده است. به باور این فیلسوفان، انسانها توانایی پیشرفت بیپایانی دارند و باید محدودیتهای خود را کنار بگذارند.
⚡ اما با آگاهی جدیدی که از پلاستیسیته مغزی داریم، این ایده در حال تحول است. بهطور خاص، در حالی که پلاستیسیته مغزی امکان تغییرات شگرف و تطبیق با شرایط جدید را فراهم میآورد، این تغییرات میتوانند هم بهعنوان یک قدرت و هم بهعنوان یک ضعف عمل کنند. به همین دلیل، بهجای فرض اینکه انسانها قادر به رسیدن به کمال بیپایان هستند، باید بهطور متوازن به این امر نگاه کنیم که پلاستیسیته مغزی میتواند در برخی شرایط موجب ایجاد پایداری و مقاومت در برابر تغییرات شود.
🧩 فصل ویژه: آموزش مغز؛ تمرینهایی برای بازسازی ذهن
(Train Your Brain: Practical Exercises for Mental Renewal)
🧠 مغز، همانند عضلهای است که هرچه بیشتر از آن استفاده شود، قویتر و چابکتر میشود. در کتاب مغزی که خود را تغییر میدهد، نویسنده نشان میدهد که چگونه میتوان با تمرینهای ساده و مداوم، مسیرهای عصبی جدیدی در مغز ساخت و عملکردهای شناختی را بهبود داد. تمرینهای زیر، برگرفته از مطالعات واقعی و پژوهشهای علمی در کتاب هستند:
💬 ۱. تمرین تمرکز و بازآموزی توجه
نویسنده توضیح میدهد که تمرکز مداوم بر یک فعالیت خاص، باعث فعال شدن نواحی مرتبط مغز و ایجاد ارتباطات عصبی جدید میشود.
📍 روش اجرا:
روزانه ۲۰ دقیقه صرف یک فعالیت فکری عمیق کنید (مثل حل جدول، خواندن متون پیچیده، یا یادگیری زبان جدید).
هنگام انجام کار، از حواسپرتیهای بیرونی اجتناب کنید.
🎯 هدف: تقویت توجه، تمرکز و افزایش مقاومت مغز در برابر حواسپرتی.
🧩 ۲. تمرین تغییر مسیر ذهنی
در فصلهای مربوط به اختلال وسواس، نویسنده اشاره میکند که مغز را میتوان از مسیرهای فکری ناسالم دور کرد و مسیرهای سالم را جایگزین کرد.
📍 روش اجرا:
وقتی ذهن درگیر فکر یا عادت منفی است، آگاهانه فعالیتی دیگر را جایگزین کنید (مثلاً پیادهروی، گوش دادن به موسیقی، یا حل مسئله).
🎯 هدف: ایجاد مسیرهای عصبی جدید برای کنترل وسواس، اضطراب و رفتارهای تکراری.
🧠 ۳. تمرین «بازسازی حسی»
الهامگرفته از کارهای دکتر پل باخ ریتا (Paul Bach-y-Rita)، که به بیماران کمک کرد تا از طریق تحریک حواس دیگر، عملکردهای ازدسترفته مغز را بازیابند.
📍 روش اجرا:
سعی کنید از یک حس به جای حس دیگر استفاده کنید. مثلاً با چشمان بسته شیئی را لمس کرده و شکل آن را حدس بزنید.
🎯 هدف: فعالسازی نواحی خاموش مغز و افزایش هماهنگی حسی.
🧮 ۴. تمرینهای شناختی و عددی
در کتاب اشاره میشود که تمرینهای شناختی منظم (مثل تمرینهای کامپیوتری طراحیشده توسط مایکل مرزنیش) میتوانند عملکرد مغز را بهطور واقعی تغییر دهند.
📍 روش اجرا:
از اپلیکیشنها یا بازیهای فکری استفاده کنید که به حافظه، دقت و سرعت واکنش کمک میکنند.
🎯 هدف: تقویت حافظه کاری و انعطاف ذهنی.
🗣️ ۵. تمرین گفتاری و خواندن با صدای بلند
در بازتوانی بیماران سکته مغزی، تمرین گفتار و بیان فعالانه یکی از ابزارهای موثر برای بازسازی نواحی زبانی مغز معرفی شده است.
📍 روش اجرا:
هر روز ۱۰ تا ۱۵ دقیقه یک متن را با صدای بلند بخوانید.
سعی کنید کلمات را واضحتر، شمردهتر و با احساس تلفظ کنید.
🎯 هدف: تقویت ارتباط بین نواحی حرکتی و زبانی مغز.
🚶 ۶. تمرین هماهنگی ذهن و بدن
در داستانهای بیماران فلج یا آسیبدیده، فیزیوتراپی و تمرینات تکراری نقش مهمی در بازآموزی مغز دارند.
📍 روش اجرا:
حرکات ساده (مثل باز و بسته کردن دستها یا چرخاندن سر) را با تمرکز کامل بر حرکت انجام دهید.
🎯 هدف: بازسازی ارتباط بین مغز و اندامها.
🌿 ۷. تمرین آرامسازی ذهن و مدیتیشن
نویسنده اشاره میکند که مدیتیشن موجب تغییرات قابل اندازهگیری در ساختار مغز میشود و بخشهایی از مغز که با تمرکز و آرامش در ارتباطاند را تقویت میکند.
📍 روش اجرا:
روزانه ۱۵ دقیقه در محیطی آرام بنشینید، بر تنفس خود تمرکز کنید و اجازه دهید ذهن آرام شود.
🎯 هدف: کاهش استرس و افزایش خودآگاهی ذهنی.
🧩 ۸. تمرین «یادگیری چیزهای جدید»
نورمن دویج بارها تأکید میکند که یادگیری مهارتهای تازه، یکی از قدرتمندترین راههای تحریک مغز است.
📍 روش اجرا:
هر هفته یک فعالیت جدید انجام دهید: نقاشی، آشپزی، نواختن ساز یا یادگیری زبان جدید.
🎯 هدف: افزایش انعطاف مغزی و گسترش شبکههای عصبی.
🧠 جمعبندی
پلاستیسیته مغزی به ما میآموزد که ذهن هیچگاه ثابت نمیماند. با تمرینهای هدفمند، میتوان مغز را در مسیر رشد، شادابی و بازسازی قرار داد. مغز ما «قابل تغییر» است، فقط باید یاد بگیریم چگونه آن را آموزش دهیم.
منابع
(References)
برخی از منابع اصلی که دکتر نورمن دویج به آنها ارجاع داده، شامل مطالعات علمی، مقالات تحقیقاتی، و کتابهای علمی میباشند که تأثیرات پلاستیسیته مغزی و تغییرات مغز را بهطور دقیق بررسی کردهاند.
همچنین به کتابها و مقالات مربوط به تکامل مغز و تأثیرات فرهنگی اشاره میشود که بررسی میکنند چگونه فرهنگ و فعالیتهای انسانی میتوانند مغز را تغییر دهند. (وقتی در سایت قرار دادی از 1 تا 8 شماره گذاری کن)
1. Bach-y-Rita, P., Collins, C. C., Saunders, F. A., White, B., & Scadden, L.
“Vision substitution by tactile image projection.” Nature, 1969, 221(5184): 963–64.
باک-ریتا، پ.، کالینز، سی. سی.، ساندرز، ف. آ.، وایت، ب.، و اسکادن، ل.
“جایگزینی بینایی از طریق پروجکشن تصویر لمسی.” طبیعت، 1969، 221(5184): 963–64.
2. Freud, S. (1937/1964). “Analysis terminable and interminable.” In The Standard Edition of the Complete Psychological Works, Vol. 23, 241–242.
فروید، س. (1937/1964). “تحلیل قابل پایان و غیرقابل پایان.” در ویرایش استاندارد آثار کامل روانشناختی، جلد 23، صفحات 241–242.
3. Springer, S. P., & Deutsch, G. (1999). Left Brain, Right Brain: Perspectives from Cognitive Neuroscience. New York: W. H. Freeman and Company.
اسپرینگر، اس. پ. و دوتش، گ. (1999). مغز چپ، مغز راست: دیدگاههایی از علم اعصاب شناختی. نیویورک: W. H. فریمن و شرکت.
4. Jacobs, B. L., van Praag, H., & Gage, F. H. (2000). “This paper cites a report by Premal Shah and colleagues, at the Royal Edinburgh Hospital, showing that hippocampal volume is smaller in chronically depressed patients but not in those who have recovered.” Science.
جاکوبس، ب. ال.، فان پراگ، ه.، و گیج، اف. ه. (2000). “این مقاله به گزارشی از پرمال شاه و همکارانش در بیمارستان رویال ادینبرو اشاره میکند که نشان میدهد حجم هیپوکامپ در بیماران دچار افسردگی مزمن کوچکتر است، اما در کسانی که بهبود یافتهاند اینطور نیست.” علم.
5. Squire, L. R., & Kandel, E. R. (1999). “Memory: From molecules to memory.” Scientific American Library.
اسکوایر، ال. آر. و کندل، ای. آر. (1999). “حافظه: از مولکولها تا حافظه.” کتابخانه علمی آمریکایی.
6. McEwen, B. S., & Sapolsky, R. M. (1995). “Stress and cognitive function.” Current Opinion in Neurobiology, 5: 205–16.
مکاوان، ب. اس. و ساپولسکی، ر. م. (1995). “استرس و عملکرد شناختی.” نظر فعلی در نوروبیولوژی، 5: 205–16.
7. Vaillant, G. E. (2002). Aging Well: Surprising Guideposts to a Happier Life from the Landmark Harvard Study of Adult Development. Boston: Little, Brown, & Co.
ویلان، جی. ای. (2002). پیری خوب: راهنماییهای شگفتانگیز برای یک زندگی شادتر از مطالعه برجسته هاروارد در مورد رشد بزرگسالی. بوستون: لیل، براون و شرکت.
8. Kempe, G., Kuhn, H. G., & Gage, F. H. (1997). “More hippocampal neurons in adult mice living in an enriched environment.” Nature, 386(6624): 493–95.
کمپ، جی.، کوهن، ه. جی. و گیج، اف. ه. (1997). “سلولهای بیشتر هیپوکامپ در موشهای بالغی که در یک محیط غنی زندگی میکنند.” طبیعت، 386(6624): 493–95.
کتاب پیشنهادی:

