فهرست مطالب
- 1 استفاده از قدرت اولینها
- 2 چندحسی کردن تجربهها
- 3 توجه کردن به جزئیات
- 4 ایجاد لحظات معنادار
- 5 استفاده از قلمرواننویس عاطفی
- 6 ثبت اوجها و چالشها
- 7 استفاده از اثر اوج و پایان
- 8 استفاده از داستانها برای پیشگیری از فراموشی
- 9 برونسپاری حافظه
- 10 حافظه – هنرمند
- 11 نگاهی به آینده
- 12 چگونه خاطرات شاد بسازیم
- 13 سخن پایانی
کتاب هنر ساختن خاطرات (The Art of Making Memories) نوشته مایک وایکینگ (Meik Wiking)، به بررسی عمیق چگونگی شکلگیری خاطرات خوش و اهمیت آنها در زندگی انسان میپردازد. مایک وایکینگ که محقق ارشد در زمینهی شادی است، در این کتاب تلاش میکند تا رازهای پنهان در پس خاطرات خوش را کشف کرده و نشان دهد چگونه میتوانیم در طول زندگی خود، لحظاتی به یادماندنی و شاد را خلق کنیم. او با استفاده از یافتههای علمی و تجربیات شخصی، به ما میآموزد که چگونه میتوانیم لحظات معنادار و ماندگاری را در زندگی خود ثبت کنیم و با آنها آیندهی روشنی برای خود رقم بزنیم.
وایکینگ در کتاب هنر ساختن خاطرات، به اهمیت نوستالژی و قدرت یادآوری خاطرات خوش اشاره میکند و تأکید دارد که این خاطرات نه تنها زندگی حال ما را بهبود میبخشند، بلکه باعث میشوند حس قویتری از هویت و خوشبختی در زندگی داشته باشیم. اگر شما نیز به دنبال یافتن راههایی برای ساختن خاطرات به یادماندنی و ماندگار هستید، این کتاب میتواند راهنمایی عالی برای شما باشد.
استفاده از قدرت اولینها
اولین تجربیات زندگی تأثیر عمیقی بر حافظه انسان دارند. هر چه یک تجربه جدیدتر و ناشناختهتر باشد، احتمال بیشتری دارد که در ذهن بماند. برای مثال، اولین باری که با شخص خاصی ملاقات میکنید یا اولین سفری که به یک مکان جدید انجام میدهید، لحظاتی هستند که به خاطر تازگی و هیجان آنها به شدت در ذهن جای میگیرند. این تجربهها به ما احساسی قوی از اولینها میدهند و باعث میشوند که آن لحظهها برجستهتر شوند.
به همین دلیل است که روزهای ابتدایی سال تحصیلی، اولین سفر به یک کشور خارجی، یا حتی اولین باری که یک غذای خاص را امتحان میکنیم، در ذهن ما به یادگار میمانند. انسانها با تکیه بر این اولینها، میتوانند خاطراتی خوشایند و معنادار بسازند. این اولینها باعث میشوند که روزهای عادی به لحظات ویژه تبدیل شوند و حس ماجراجویی و کشف را در ما بیدار کنند.
افزودن عناصر حسی به اولینها میتواند آنها را ماندگارتر کند. زمانی که شما نه تنها به یک مکان جدید سفر میکنید، بلکه صدای محیط، بوی هوا، و لمس اجسام پیرامون خود را نیز به طور دقیق حس میکنید، آن تجربه تبدیل به یک خاطره چندحسی و قدرتمند میشود. این تجربهها نه تنها در ذهن ما باقی میمانند، بلکه به ما کمک میکنند تا لحظات شادی را با شدت بیشتری احساس کنیم و بهتر به یاد آوریم.
تجربیات نخستین میتوانند به ما انرژی بدهند و زندگی ما را بامعنیتر کند. هر لحظهای که اولین بار رخ میدهد، فرصتی برای یادگیری و کشف است.
چندحسی کردن تجربهها
تجربههای ما زمانی که تنها یک حس را درگیر میکنند، به طور کامل در حافظه ثبت نمیشوند. برای ایجاد خاطراتی ماندگار و به یادماندنی، باید تجربهها را چندحسی کنیم. یعنی باید از تمام حواس خود شامل بویایی، شنوایی، چشایی و لامسه بهره ببریم تا خاطراتمان را غنیتر کنیم. تجربههای چندحسی باعث میشوند که خاطرات، ملموستر و واضحتر در ذهن ما باقی بمانند.
فرض کنید که در یک غروب زیبا در کنار دریا قدم میزنید. صدای امواج دریا، بوی نمک در هوا، حس گرمای شنهای زیر پا، و نور غروب خورشید که همه چیز را درخشان کرده است؛ این ترکیب حسها باعث میشود که تجربهای چندوجهی و ماندگار داشته باشید. اگر تنها یکی از این حواس فعال بود، احتمالاً این خاطره به این اندازه قوی در ذهن شما جای نمیگرفت.
افزودن حواس بیشتر به لحظات خاص زندگی، نه تنها آن لحظات را برای شما به یاد ماندنی میکند، بلکه احساسات عمیقتری را در شما بیدار میکند. برای مثال، مزه اولین بار که یک غذای خاص را امتحان میکنید، یا حس لمس یک پارچه نرم، میتواند به خاطرهای تبدیل شود که همیشه با شما میماند.
همچنین وقتی لحظات مهم زندگی خود را به داستان تبدیل میکنیم و آنها را به دیگران بازگو میکنیم، میتوانیم از حواس مختلف برای غنی کردن این داستانها استفاده کنیم و به این ترتیب، این لحظات را برای خود و دیگران ماندگارتر کنیم.
یادگیری اینکه چگونه تجربههای روزمره را چندحسی کنیم، میتواند کلید ایجاد خاطرات ماندگار و پر از جزئیات باشد.
توجه کردن به جزئیات
جزئیات نقش کلیدی در ثبت خاطرات ماندگار دارند. خاطراتی که در ذهن ما باقی میمانند، معمولاً آنهایی هستند که دارای لحظات خاص و برجستهاند. یک جزء متفاوت و متمایز از یک رویداد میتواند آن را بهیادماندنیتر کند. این پدیده به “اثر ایزوله” معروف است؛ یعنی زمانی که چیزی متفاوت و غیرمنتظره در یک جمع قرار میگیرد، به طور خاص در ذهن ما ماندگار میشود.
افزودن جزئیات خاص به تجربهها میتواند به شما کمک کند تا لحظات بهیادماندنی خلق کنید. به عنوان مثال، اگر در یک سخنرانی میخواهید تأثیرگذار باشید، یک شیء غیرعادی مانند یک آناناس همراه خود ببرید تا مخاطبان شما را به خاطر بسپارند. این نوع جزئیات نه تنها باعث میشود که رویداد بیشتر در ذهن مخاطب حک شود، بلکه شما را به فردی متفاوت و برجسته تبدیل میکند.
توجه کردن به جزئیات اطراف، مثل صداها، بوها و حتی طعمها، میتواند تجربهها را تقویت کند. یک طعم، صدا یا بو میتواند خاطرهای را بلافاصله در ذهن زنده کند و شما را به گذشته بازگرداند. تجربههای چندحسی، همانطور که در فصلهای پیشین نیز اشاره شد، خاطرات قویتری ایجاد میکنند و به یادماندنیتر هستند.
توجه به این جزئیات نه تنها به شما کمک میکند لحظات خاص را بهتر به خاطر بسپارید، بلکه میتواند به ایجاد تجربههای شاد و لذتبخش کمک کند که سالها بعد همچنان در ذهن شما زنده خواهند بود.
ایجاد لحظات معنادار
ما به خاطر میآوریم زمانی که توجه میکنیم و توجه میکنیم زمانی که در لحظه حضور داریم، مشارکت میکنیم و ارتباط برقرار میکنیم. این لحظات زمانی معنادار میشوند که به آنها ارزش دهیم و برای ما مهم باشند. فقط مواجه شدن با چیزی به معنای به یاد ماندن آن نیست؛ اگر چیزی برای ما مهم نباشد، احتمال کمتری دارد که به آن توجه کنیم، آن را پردازش کنیم و در ذهن خود ذخیره کنیم.
زندگی روزمره ممکن است به سرعت بگذرد و بسیاری از روزها در خاطرههای ما گم شوند. اما آنچه که در ذهن باقی میماند، لحظات بزرگ و مهم زندگی است. این لحظات معنادار شامل ازدواج، تولد فرزند یا حتی یک پیادهروی ساده در ساحل با یک عزیز هستند. این لحظات معنایی عمیقتر به زندگی ما میبخشند و به ما احساس ارتباط با دیگران و جهان پیرامونمان میدهند.
بیشتر خاطرات مردم حول محور روزهای مهم زندگیشان و ارتباط با عزیزانشان شکل میگیرد. این ارتباطات، چه در روزهای بزرگ مثل ازدواج و چه در لحظات سادهتر روزمره، به ما احساس رضایت و معناداری میدهند. لحظات کوچک اما پرمعنا، مثل لحظهای که فرزندتان برای اولین بار به شما میگوید «خیلی خوشحالم»، یا تجربههای روزمرهای مانند پیادهروی در ساحل، میتوانند به خاطراتی ماندگار تبدیل شوند که همیشه با ما باقی بمانند.
برای ایجاد چنین لحظات معناداری، حضور در لحظه و توجه به جزئیات بسیار مهم است. این ارتباطات ما با عزیزانمان است که به زندگیمان معنا میبخشد و خاطراتی ارزشمند برای ما ایجاد میکند.
استفاده از قلمرواننویس عاطفی
احساسات مانند یک قلمرواننویس هستند که تجربیات ما را برجستهتر و به یادماندنیتر میکنند. زمانی که تجربهای با احساسات شدید همراه باشد، آن تجربه به طور موثرتری در ذهن ما ثبت میشود. احساساتی مانند عشق، شادی، ترس یا حتی خجالت، باعث میشوند که لحظات خاصی در ذهن ما برجستهتر شوند و به سختی فراموش شوند. به همین دلیل، خاطراتی مانند اولین بوسه یا ازدواج معمولاً واضحتر و ماندگارتر از سایر لحظات هستند.
بسیاری از خاطرات خوش زندگی حول محور احساسات عاطفی استوارند. برای مثال، روزی که شما با فرد مورد علاقهتان ازدواج میکنید، ممکن است به خاطر حس عشق و هیجان آن روز، یکی از بهیادماندنیترین روزهای زندگیتان باشد. همچنین، اولین بوسه، اولین فرزند، و یا حتی لحظاتی از ارتباطات صمیمانه با عزیزان از جمله خاطراتی هستند که به دلیل بار عاطفیشان در ذهن حک میشوند.
ثبت اوجها و چالشها
احساسات قوی و رویدادهای مهمی که ما را از منطقه راحتی خود خارج میکنند، بخشهایی از زندگی هستند که بیشترین خاطرات ماندگار را در ذهن ما ایجاد میکنند. هرگاه از منطقه راحتی خود خارج شده و با چالشی روبهرو میشویم، آن تجربه بیشتر در ذهنمان حک میشود. حتی لحظات سخت، مانند اولین روز کاری یا تجربههای ناشی از اشتباهات، میتوانند به خاطراتی ماندگار تبدیل شوند که به مرور زمان ارزشمند میشوند.
از سوی دیگر، اوجها نیز نقشی اساسی در ثبت خاطرات دارند. اوجهای زندگی مانند دستاوردها، لحظات شادیآور یا تجربیات شگفتانگیز، به دلیل احساسات مثبت و تأثیر عمیقی که بر روی ما میگذارند، بیشتر در خاطر ما باقی میمانند. وقتی لحظهای همواره با یک حس خاص همراه باشد، چه این حس شادی باشد و چه چالش، آن لحظه به بخش مهمی از حافظه ما تبدیل میشود.
استفاده از اثر اوج و پایان
وقتی به تجربههای خود نگاه میکنیم، معمولاً به دو بخش توجه بیشتری داریم: لحظات اوج و پایان. این دو لحظه میتوانند تجربههای ما را به یادماندنیتر و تأثیرگذارتر کنند. برای مثال، اگر سفری داشته باشیم که در ابتدا خوب باشد اما در نهایت با مشکلات مواجه شود، آن تجربه کمتر مثبت به یادمان میماند. اثر اوج و پایان بر نحوه یادآوری ما از رویدادها تأثیر میگذارد و خاطرات ما را شکل میدهد.
در تحقیقات انجام شده توسط دانیل کانمن، مشخص شد که احساسات ما در زمان اوج یک تجربه و همچنین در پایان آن، بیشتر از مدت زمان کلی تجربه تأثیرگذار است. این پدیده به “اثر اوج و پایان” معروف است. این یعنی ممکن است یک تجربه طولانیتر با پایان بهتر، حتی اگر دردناک باشد، در ذهن ما به عنوان تجربهای بهتر ثبت شود.
این قانون در بسیاری از موارد از جمله نحوه ارزیابی لحظات خوب یا بد در زندگی، بازخوردهای دریافتی، و حتی در مورد چیزهایی مانند هدایا و تعاملات روزمره کاربرد دارد. برای مثال، اگر به فرزندانتان چند هدیه بدهید، بهتر است بهترین هدیه را برای آخر بگذارید تا خاطره مثبتی از آن تجربه داشته باشند.
استفاده از داستانها برای پیشگیری از فراموشی
داستانها یکی از مهمترین ابزارهای حفظ خاطرات هستند. زمانی که لحظهای را به یک داستان تبدیل میکنیم، آن را در حافظه خود تقویت میکنیم. خاطراتی که به داستانهای جذاب تبدیل میشوند، در ذهن ما ماندگارتر خواهند بود. این داستانها نه تنها به ما کمک میکنند تا لحظات خاص زندگی خود را به یاد داشته باشیم، بلکه ارتباطات ما با دیگران را نیز تقویت میکنند.
تبدیل لحظات به داستان باعث میشود که آنها را بارها مرور کنیم، که این مرور کردن خاطرات را تقویت میکند. هر بار که داستانی از گذشته تعریف میشود، حافظه آن لحظه قویتر میشود. این تکرار باعث میشود که جزئیات بیشتری از آن خاطره در ذهن ما حک شود و خاطرهای قویتر و ماندگارتر بسازیم.
تحقیقات نشان میدهد که توانایی ساختن داستانهایی از تجربیات شخصی میتواند با سطوح بالاتری از سلامت روان و شادی مرتبط باشد. داستانهای ما تلاش ما برای درک جهان هستند و به ما کمک میکنند تا خاطراتمان را سازماندهی کرده و آنها را حفظ کنیم.
برونسپاری حافظه
در دنیای امروز، بسیاری از ما از ابزارهای دیجیتالی برای ذخیره و نگهداری خاطراتمان استفاده میکنیم. عکسها و فیلمهایی که ثبت میکنیم، بخش مهمی از حافظه و تاریخچه زندگیمان را تشکیل میدهند. این عکسها و ویدیوها به عنوان کلیدی برای باز کردن گنجینه خاطرات عمل میکنند. اگر این کلید را گم کنیم، ممکن است دسترسی به این خاطرات برای همیشه از بین برود.
بسیاری از افراد، هنگام فکر کردن به آنچه که در مواقع اضطراری مانند آتشسوزی از خانه خود نجات میدهند، ابتدا به عکسها و آلبومهای خود فکر میکنند. این امر نشاندهنده اهمیت بالای این اقلام در نگهداری خاطرات ماست. عکسها توانایی فوقالعادهای در ایجاد ارتباط بین لحظات خاص و احساسات دارند و به ما کمک میکنند تا خاطرات خود را زنده نگه داریم.
در عین حال، با وجود اینکه ذخیرهسازی دیجیتالی به ما اجازه میدهد که حجم عظیمی از اطلاعات را حفظ کنیم، خطر فراموشی دیجیتالی نیز وجود دارد. از دست دادن اطلاعات دیجیتالی به دلیل خرابی دستگاهها یا گم شدن فایلها، یکی از چالشهای اصلی در دنیای دیجیتال امروز است. برای جلوگیری از این خطر، بهتر است برخی از خاطرات مهم و ارزشمند خود را به شکل فیزیکی، مثل چاپ کردن عکسها، حفظ کنیم.
حافظه – هنرمند
حافظه انسانی به یک آرشیو تصویری یا یک فایل کابینت شباهت ندارد. خاطرات ما همیشه ثابت و بدون تغییر نمیمانند. آنها در واقع فرآیندی پویا هستند که بر اساس نیازهای ما در لحظه حال بازسازی میشوند. زمانی که خاطرهای را به یاد میآوریم، برخی از جزئیات ممکن است متعلق به خود آن رویداد باشند، اما برخی دیگر ممکن است بعداً اضافه شده باشند. هیچ یوتیوب ذهنی وجود ندارد که تجربیات ما را با وضوح کامل ذخیره کند و همان نسخه اولیه را بازپخش کند. هر بار که خاطرهای را مرور میکنیم، آن را اندکی تغییر میدهیم.
مثالی از این تغییرات حافظه زمانی رخ داد که نویسنده در حال مرور آلبوم عکسهای قدیمیاش بود. او همیشه به یاد داشت که در کودکی در سفر به یوگسلاوی با یک الاغ سواری کرده است. اما در آلبوم عکسها متوجه شد که آن “الاغ” در واقع یک اسب کوچک سفید بوده است. حافظهاش به مرور زمان این تغییر را اعمال کرده بود، زیرا در فرهنگهای بسیاری از جمله فرهنگ دانمارکی، الاغ با ویژگیهایی مانند لجاجت و تنبلی شناخته میشود. این خطای حافظه نشان میدهد که چگونه ذهن ما، بهطور ناخودآگاه، خاطرات را برای هماهنگی با برداشتها یا مفاهیم فرهنگی تغییر میدهد.
حافظه بهعنوان یک هنرمند عمل میکند، نه تنها به انتخاب تجربیات میپردازد، بلکه آنها را تغییر داده و دوباره رنگآمیزی میکند. گاهی این بازسازیها به شکل امپرسیونیستی یا اکسپرسیونیستی ظاهر میشوند، و گاهی بهشکلی فراواقعگرایانه مانند آثار سالوادور دالی در ذهن شکل میگیرند.
خاطرات همچنین میتوانند از طریق داستانها بین افراد به اشتراک گذاشته شوند و حتی گاهی در این فرآیند بهطور قابلتوجهی تغییر کنند. زمانی که ما خاطرات خود را برای دیگران بازگو میکنیم یا آنها خاطراتشان را با ما به اشتراک میگذارند، این خاطرات به مرور زمان دچار تغییراتی میشوند. خاطرات جمعی ما اغلب تحت تأثیر این داستانگوییهای متقابل قرار میگیرند و در نهایت به شکل جدیدی بازسازی میشوند.
خاطرات نه تنها ذخیره میشوند، بلکه در هر بار مرور و بازگویی، جزئیاتی به آنها افزوده یا از آنها کاسته میشود. به همین دلیل، حافظه همواره در حال تکامل است و تجربیات ما را نه به صورت یک نسخه ثابت، بلکه بهعنوان یک فرآیند تغییرپذیر حفظ میکند.
نگاهی به آینده
تصور کنید یک نردبان با پلههایی از 0 تا 10 دارید. بالای نردبان، نشاندهنده بهترین زندگی ممکن برای شما است و پایینترین پله، بدترین زندگی ممکن را نشان میدهد. اگر از شما بپرسند که اکنون روی کدام پله ایستادهاید و پنج سال بعد روی کدام پله خواهید بود، احتمالاً برای آینده عدد بالاتری را در نظر خواهید گرفت. بیشتر مردم خوشبین هستند و انتظار دارند که در آینده شادتر باشند.
در سال 2018، آنگوس دیتون، برنده جایزه نوبل اقتصاد، مطالعهای انجام داد که در آن پاسخهای 1.7 میلیون نفر از 166 کشور در بازه زمانی 2006 تا 2016 را مورد بررسی قرار داد. او به این نتیجه رسید که مردم در سراسر جهان خوشبین هستند، اما این میزان خوشبینی در برخی مناطق بیشتر از مناطق دیگر است. به عنوان مثال، در شهرهای بزرگی مانند کپنهاگ و آرهوس در دانمارک، مردم به آینده خوشبینتر هستند و باور دارند که زندگی پنج سال بعدشان بسیار بهتر از اکنون خواهد بود. این خوشبینی بیشتر در بین جوانترها مشاهده میشود؛ افراد 15 تا 24 ساله انتظار دارند که سطح شادی آنها از 5.5 به 7.2 برسد، که این نشاندهنده افزایش 31 درصدی است.
خوشبینی بسیار ارزشمند است و انتظار یا امید به شادتر بودن در آینده یک نکته مثبت است. با این حال، سؤال مهم این است که چگونه میتوان به این آینده شادتر رسید؟ حافظه اپیزودیک ما به ما اجازه میدهد که در زمان سفر کنیم. ما میتوانیم نه تنها به گذشته برگردیم، بلکه به آینده نیز سفر کنیم. مطالعات fMRI نشان میدهند که فکر کردن به گذشته و آینده، همان مناطق از لوبهای فرونتال و تمپورال مغز را فعال میکند. دانیل شاکتر، روانشناس دانشگاه هاروارد، معتقد است که مغز به عنوان یک ارگان پیشبینیکننده طراحی شده است تا از اطلاعات گذشته و حال برای ایجاد شبیهسازیهایی از رویدادهای آینده استفاده کند. به این ترتیب، ما میتوانیم از خاطرات شاد گذشته برای برنامهریزی تجربیات شاد در آینده بهره ببریم.
حال اگر بخواهیم در بانک خاطرات شاد سپردهگذاری کنیم، چگونه میتوانیم روزهایی را خلق کنیم که برای همیشه در ذهن ما باقی بمانند؟ برنامهریزی برای آینده، مانند ایجاد لحظات خاطرهانگیز، از جمله فعالیتهایی است که میتواند به ما کمک کند تا آیندهای پر از شادی و خاطرات زیبا داشته باشیم.
چگونه خاطرات شاد بسازیم
در این فصل، نویسنده به ما یاد میدهد که چطور میتوانیم در طول سال خاطراتی به یادماندنی خلق کنیم. هر ماه فرصتی است تا با کمی برنامهریزی و خلاقیت، لحظات شاد و خاصی بسازیم که تا همیشه در ذهنمان بمانند. در اینجا به چند روش جذاب برای هر ماه از سال اشاره شده است:
ژانویه: ماه شروع سال است، پس میتوانید با برنامهریزی برای رویدادهای خاص، خاطراتی شیرین بسازید. مثلاً یک روز ویژه مثل روز جهانی شادی یا روز جهانی آب را انتخاب کنید و به همراه خانواده یا دوستان جشن کوچکی بگیرید یا فعالیتی خاص انجام دهید. این کار نه تنها بهانهای برای شادی خواهد بود، بلکه به خاطراتتان ارزش بیشتری میدهد.
فوریه: این ماه فرصتی برای روبرو شدن با ترسهایتان است. کارهایی که همیشه از آنها میترسیدید، مثل صحبت در جمع یا امتحان کردن یک فعالیت جدید، میتواند به خلق خاطراتی قوی و ماندگار کمک کند. وقتی ترسهایتان را کنار میگذارید، احساس پیروزی و شادی بیشتری خواهید داشت که این احساس تا همیشه در ذهن شما باقی میماند.
مارس: ماه مارس زمانی است که میتوانید به روابط و ارتباطات خود با دیگران توجه بیشتری کنید. کارهای کوچکی مثل نوشتن نامه قدردانی به کسی که به شما کمک کرده، میتواند لحظات زیبایی بسازد. این خاطرات نه تنها برای شما بلکه برای دیگران نیز ارزشمند خواهند بود.
آوریل: این ماه، حسهایتان را به کار بگیرید. با توجه به چیزهایی که بو، طعم، صدا یا دیدشان برای شما لذتبخش است، میتوانید لحظات عمیقتری بسازید. برای مثال، بوی یک گل خاص یا صدای خنده یک دوست، میتواند تجربههای شما را قویتر کند و آنها را به خاطرات ماندگاری تبدیل کند.
مه: این ماه برای برنامهریزی به آینده مناسب است. چه آرزویی دارید که میخواهید به آن برسید؟ این ماه را برای برنامهریزی و برداشتن اولین گامها به سمت تحقق آن آرزوها اختصاص دهید. رویاهایتان را به واقعیت تبدیل کنید و از هر قدمی که برمیدارید لذت ببرید.
ژوئن: زمان بازگشت به گذشته و مرور خاطرات خوش است. به مکانهایی که در آنها لحظات خوبی داشتهاید بازگردید و خاطراتتان را زنده کنید. این کار میتواند یک تور خاطرهبازی با خانواده یا دوستان باشد که در آن تجربیات گذشته را دوباره مرور کنید.
جولای: پیکنیک تابستانی! این ماه بهترین زمان برای یک پیکنیک با دوستان و خانواده است. پیشنهاد جذاب این است که هر کس یک غذای جدید که قبلاً امتحان نکرده است بیاورد. با امتحان کردن چیزهای جدید و تازه، خاطرات خوش بیشتری خلق کنید.
آگوست: این ماه فرصتی است تا روال روزمرهتان را کمی تغییر دهید. مسیر جدیدی برای رفتن به محل کار انتخاب کنید یا غذایی جدید امتحان کنید. این تغییرات کوچک باعث میشوند لحظات خاصتری را تجربه کنید و زمان برایتان کمی آهستهتر بگذرد.
سپتامبر: این ماه میتوانید یک چالش جدید را امتحان کنید. مثلاً به یک کوه یا تپه صعود کنید، یا پیادهروی طولانی انجام دهید. این نوع تجربیات، بهخاطر تلاش و انرژیای که صرف آنها میکنید، به خاطراتی ماندگار تبدیل میشوند.
اکتبر: ماه اکتبر فرصت خوبی برای امتحان کردن چیزهای هیجانانگیز است. مثلاً به یک میدان تیراندازی بروید و با دوستانتان یک تجربه جدید و پرهیجان داشته باشید. همچنین میتوانید با اضافه کردن داستان یا بازی به تجربههایتان، آنها را جذابتر کنید.
نوامبر: در این ماه، لیستی از چیزهای جدیدی که میخواهید برای اولین بار امتحان کنید، تهیه کنید. اولینها همیشه در ذهن ماندگار میشوند و حس تازگی و هیجان خاصی دارند.
دسامبر: پایان سال فرصتی است برای مرور عکسهای سال گذشته و انتخاب 100 تا از شادترین لحظات. عکسهایتان را چاپ کنید و از آنها برای مرور خاطرات زیبا استفاده کنید. این کار به شما کمک میکند تا خاطرات دیجیتالی خود را حفظ کنید و از فراموشی آنها جلوگیری کنید.
در نهایت میتوانید هر ماه از سال را به یک فرصت برای ساختن خاطرات شاد و ماندگار تبدیل کنید. هر ماه با کمی خلاقیت و توجه، میتواند پر از لحظاتی باشد که تا آخر عمر در ذهن شما باقی میمانند.
سخن پایانی
در واپسین سطرهای کتاب، نویسنده ما را به سفری عاطفی و پر از خاطره میبرد؛ سفری به زادگاهش، جایی که هر گوشهاش بوی گذشته را میدهد. او به کوچههایی قدم میگذارد که روزگاری با هیجان نوجوانی در آنها دویده بود، به خانهای بازمیگردد که زمانی پناهگاه کودکیهایش بود. هر گوشه از این شهر کوچک، قطعهای از پازل خاطرات اوست؛ پازلی که وقتی کامل میشود، تصویری زنده از گذشته را پیش چشمش میآورد.
او به یاد میآورد که چگونه در جوانی عکسی از طلوع آفتاب در اولورو گرفته بود و با اشتیاق آن را به فروشگاهی در شهر برد، با این امید که آنها بخواهند این عکس را بفروشند. اگرچه عکس هرگز به فروش نرسید، اما چیزی بزرگتر از موفقیت مالی به او هدیه داده شد: خاطرهای از لحظهای که مادرش با ایمان کامل به تواناییهای او گفت: «بله، حتماً موفق خواهی شد.»
خاطرات این چنینی، هرچند کوچک و شاید فراموششده، زمانی که دوباره به زندگی بازمیگردند، قدرتی شگفتانگیز دارند. آنها نشان میدهند که چگونه لحظات کوچک زندگی ما، گاهی ارزشمندترین داراییهای ما هستند. نویسنده با تأمل در نیمه گذشته زندگیاش، به این فکر فرو میرود که نیمه باقیمانده را چگونه میتواند با خاطراتی پر از شادی و معنا پر کند.
او به ما یادآوری میکند که زندگی، نه تنها سفری به جلو، بلکه سفری به عقب نیز هست؛ سفری در زمان که به ما اجازه میدهد به لحظات خوش گذشته بازگردیم و از آنها الهام بگیریم. و همین خاطرات هستند که مسیر آینده ما را شکل میدهند. سنکا، فیلسوف بزرگ رومی، میگوید: «تا زمانی که زندهای، یاد بگیر چگونه زندگی کنی.» نویسنده از این جمله الهام میگیرد تا نه تنها در زمان حال زندگی کند، بلکه برای آیندهای شادتر برنامهریزی کند.
پیام نهایی کتاب پر از احساس است: روزی خواهد آمد که زندگی ما مانند یک فیلم از مقابل چشمانمان عبور میکند. وظیفه ما این است که اطمینان حاصل کنیم این فیلم ارزش تماشا کردن را دارد. پر از خنده، پر از عشق، و پر از لحظاتی که هر بار به یادشان میافتیم، قلبمان را گرم میکند.
کتابهای پیشنهادی:
کتاب کوچک لوکا: راز شادترین افراد جهان
کتاب کوچک هوگه: رازهای دانمارکی برای زندگی شاد