نامه‌ای به نويسنده: کتاب عادت‌های ساده برای شرايط دشوار

نامه‌ای به نويسنده: کتاب عادت‌های ساده برای شرايط دشوار

نامه‌ای به نويسنده: کتاب عادت‌های ساده برای شرايط دشوار

🎧 جنیفر عزیز،

گاهی از خودم می‌پرسم در این دنیای پر از آشوب، چطور می‌شود هم رهبر بود و هم انسان ماند؟

در روزگاری که تصمیم‌ها لحظه‌ای گرفته می‌شوند، و هر اتفاقی می‌تواند همه‌چیز را تغییر دهد، کتاب تو «کتاب «عادت‌های ساده برای شرایط دشوار» (Simple Habits for Complex Times)» برایم مثل نوری بود در میان مه.

تو گفتی رهبری یعنی پرسیدن پرسش‌های تازه، نه جست‌وجوی پاسخ‌های تکراری.

یاد گرفتم که لازم نیست همه‌چیز را بدانم تا بتوانم حرکت کنم. کافی‌ست بتوانم بپرسم:

«چه چیزی ممکن است؟» نه فقط «چه چیزی محتمل است؟»

و همین تفاوتِ کوچک، در زندگی من معجزه کرد.

در کار و زندگی، اغلب می‌خواهیم کنترل همه‌چیز را در دست بگیریم.

اما تو، جنیفر، یادآوری کردی که دنیا دیگر قابل پیش‌بینی نیست.

پیچیدگی، دشمن ما نیست؛ معلم ماست.

و اگر بتوانیم با آن درگیر شویم، اما ذهن خود را ساده و باز نگه داریم،

می‌توانیم در میانه‌ی طوفان هم راهی روشن پیدا کنیم.

💬 من در تیم کوچکم هر روز می‌بینم آدم‌ها چقدر متفاوت می‌اندیشند.

قبلاً این تفاوت‌ها مرا خسته می‌کرد، اما حالا، با ایده‌ی تو، یاد گرفته‌ام گوش بدهم؛

نه برای این‌که پاسخ بدهم، بلکه برای این‌که بفهمم.

فهمیدم رهبری یعنی گفتنِ آن‌چه فکر می‌کنم، و در همان حال، گوش دادن به‌جایی که شاید در اشتباه باشم.

چه حسِ رهایی‌بخشی دارد وقتی بفهمی حقیقت فقط در درونِ خودت نیست،

بلکه در گفت‌وگو با دیگران شکل می‌گیرد.

دنیایی که تو درباره‌اش حرف می‌زنی، همان دنیایی‌ست که امروز همه در آن زندگی می‌کنیم:

پر از تغییر، پر از اضطراب و بی‌قطعیت.

اما کتاب تو نشان داد می‌توان در میان این بی‌ثباتی، ثباتی درونی ساخت.

می‌توان به‌جای تظاهر به دانایی، صداقت داشت و گفت:

«من همه‌ی پاسخ‌ها را نمی‌دانم، اما می‌دانم چه چیزهایی برایمان مهم است.»

و آن‌جا بود که فهمیدم رهبری فقط برای مدیران یا سیاست‌مداران نیست؛

هر کسی که در مسیر زندگی‌اش دیگران را همراهی می‌کند، رهبر است.

مادر، معلم، همکار، دوست…

هر کدام می‌توانند از سه عادت ساده‌ی تو استفاده کنند:

پرسش، دیدن چند دیدگاه، و نگاه سیستمی.

در جهانی که هر روز دگرگون می‌شود، کتاب تو مثل قطب‌نمایی است که راه را نشان می‌دهد،

نه برای بازگشت به گذشته، بلکه برای حرکت شجاعانه به‌سوی آینده.

در پایان، می‌خواهم با جمله‌ای از خودت، نامه را تمام کنم:

«وقتی به جای دانستن، به فهمیدن فکر می‌کنیم،

راه‌های تازه‌ای از امکان در برابر ما گشوده می‌شود.»

سپاس، جنیفر، که راه امکان را به ما نشان دادی.

با مهر،

یک خواننده در میانه‌ی دنیایی پیچیده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی