نامه‌ای به نویسنده: کتاب زندگی بدون حسرت

نامه‌ای به نویسنده: کتاب زندگی بدون حسرت

نامه‌ای به نویسنده: کتاب زندگی بدون حسرت

بیل پرکینز عزیز،

🌱 می‌خواهم نامه‌ام را با یک پرسش ساده آغاز کنم: چه فایده دارد اگر تمام عمر کار کنیم، پول جمع کنیم و در پایان راه، حتی فرصتی برای خرج کردن و لذت بردن نداشته باشیم؟ همین پرسش بود که در کتاب زندگی بدون حسرت (Die with Zero) به شکلی جسورانه و عمیق مطرح کردی و ذهنم را به چالش کشید.

 

تو در این کتاب به من یاد دادی که زندگی بهینه یعنی پیدا کردن تعادلی میان پس‌انداز و خرج کردن، میان کار و تجربه. گفتی پول فقط ابزاری است برای خرید لحظه‌هایی که ارزش زیستن دارند، نه هدف نهایی. و اگر روزی با حساب بانکی پر اما قلبی پر از حسرت از دنیا برویم، در واقع باختیم.

 

بیل عزیز، ایده‌ی «سرمایه‌گذاری روی تجربه‌ها» برایم مثل جرقه‌ای روشن بود. این‌که خاطرات و لحظه‌ها بارها در طول زندگی بازتاب پیدا می‌کنند و ارزش‌شان چندین برابر می‌شود. از سفری کوتاه با دوستان گرفته تا یک گفت‌وگوی صمیمی با خانواده. چیزی که در دنیای امروز، با تمام فشارها و سرعت بی‌امانش، خیلی وقت‌ها فراموش می‌کنیم.

 

در این روزگار پرهیاهو، بسیاری از ما گرفتار این توهم هستیم که باید بیشتر و بیشتر کار کنیم تا روزی خوشبخت شویم. اما تو نشان دادی خوشبختی امروز است؛ در دل همین لحظه‌ها. ما نمی‌توانیم جوانی را ذخیره کنیم، سلامتی را به آینده موکول کنیم یا انرژی را پس‌انداز کنیم. باید همین حالا انتخاب کنیم، همین حالا زندگی کنیم.

 

نامه‌ام را با کلامی الهام‌بخش از خودت به پایان می‌برم؛ جمله‌ای که حالا مثل یک قطب‌نما برای من شده است:

«هدف این نیست که با ثروتی انباشته از دنیا بروی، بلکه این است که با خاطراتی انباشته و قلبی بی‌حسرت، زندگی را ترک کنی.»

 

با سپاس از تو برای نوری که در مسیر زندگی‌ام روشن کردی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی