فهرست مطالب
گفتگوی سوم کتاب حرفه؛ داستاننویس ۱ ، به اهمیت اصالت، صداقت، اقتدار، پیچیدگی و بهرهوری در نوشتن داستانهایی که توجه ویراستاران را جلب میکنند تمرکز داشت. این بخش همچنین بر اهمیت بازخورد حرفهای و شخصی برای ارزیابی کیفیت داستانها تاکید کرد و بررسی شد که چگونه این ویژگیها میتوانند به چاپ موفق داستانها در مجلات کمک کنند. اکنون ادامه گفتگو.
User
شناخت پنج جزء اصلی برای نوشتن داستان کوتاه
- وضعیت و موقعیت
- گرهافکنی
- اوج
- گرهگشایی
- فرود
هر کدام از این پنج جزء را با ذکر یک مثال توضیح دهید و داستان کوتاهی بنویسید که در آن این پنج جزء رعایت شده باشد.
ChatGPT
برای درک بهتر پنج جزء اصلی در نوشتن داستان کوتاه، ابتدا هر کدام را با یک مثال توضیح میدهیم و سپس یک داستان کوتاه مینویسیم که این اجزاء را به کار گرفته باشد.
وضعیت و موقعیت: این بخش زمینه اولیه داستان را تعریف میکند و شامل کجا و کی و اتفاق افتادن داستان است.
مثال: در یک روز بارانی، یک زن جوان وارد کافهای میشود تا از باران پناه بگیرد.
گرهافکنی: این بخش مشکل یا چالش اصلی داستان را معرفی میکند که شخصیتها باید با آن روبرو شوند.
مثال: زن جوان متوجه میشود که کیف دستیاش که حاوی مدارک مهمی است، گم شده است.
اوج: نقطه عطف داستان که در آن تنش به بالاترین حد خود میرسد.
مثال: زن جوان پس از جستجوی بیثمر، کیف را زیر یک میز در کافه پیدا میکند، اما متوجه میشود که شخصی در حال تلاش برای باز کردن آن است.
گرهگشایی: راه حل یا واکنش به چالش اصلی که نتایج آن را نشان میدهد.
مثال: زن جوان با کمک صاحب کافه، موفق میشود کیف را از دزد پس بگیرد.
فرود: پایان داستان که وضعیت نهایی شخصیتها و پایان ماجرا را نشان میدهد.
مثال: پس از حل مشکل، زن جوان با تشکر از صاحب کافه، آماده رفتن میشود و به خانه برمیگردد تا با خیال راحت به کارهای روزمرهاش بپردازد.
داستان کوتاه:
در یک روز بارانی سرد، سارا وارد کافهای کوچک شد تا از باران پناه بگیرد. در حالی که قهوهاش را سفارش میداد، متوجه شد که کیف دستیاش که حاوی مدارک مهمی بود، گم شده است. دلشورهای عمیق او را فرا گرفت. پس از جستجوی بیثمر در کافه، ناگهان کیفش را زیر میزی در گوشهای دید که مردی ناشناس در حال تلاش برای باز کردن قفل آن بود.
سارا با کمک فوری صاحب کافه، توانست کیف را پس بگیرد. سارا وقتی دید همه مدارکش در کیفش هست، نفس راحتی کشید.
پس از حل این مشکل، صاحب کافه به سارا یک فنجان قهوه رایگان داد تا از تنشهای پیش آمده کاسته شود. سارا با تشکر از صاحب کافه و ابراز قدردانی برای کمکش، قهوهاش را نوشید و آماده بازگشت به خانه شد.
User
سازماندهی داستان کوتاه
معمولا پنج جزء داستان کوتاه به همین ترتیب (1. وضعیت و موقعیت 2. گرهافکنی 3. اوج 4. گرهگشایی 5. فرود) پشت سر هم قرار میگیرد اما لزوما نباید این ترتیب رعایت شود.
چند حالت مختلف که اجزا پنچگانه به ترتیبی که ذکر شد رعایت نمیشود را در چند داستان بیان کنید و بفرمایید چگونه میشود این داستانها را به درستی سازماندهی کرد که همچنان برای مخاطب جذاب باشد؟
ChatGPT
سازماندهی داستان کوتاه میتواند به شیوههای متفاوتی انجام شود که این انعطافپذیری به نویسندگان امکان میدهد تا خلاقیتهای خود را به نمایش بگذارند و انواع مختلفی از پاسخهای عاطفی را در خوانندگان برانگیزند. در اینجا سه نوع سازماندهی داستان کوتاه را بررسی میکنیم که از ترتیب معمول پنج جزء داستان کوتاه پیروی نمیکنند:
1. داستان با شروع از اوج
این نوع داستانها با شروع از اوج آغاز میشوند، که معمولاً توجه خواننده را به سرعت جلب میکند. سپس به تدریج به توضیح وضعیت و موقعیت و گرهافکنی میپردازند و در نهایت با گرهگشایی و فرود به پایان میرسند.
مثال: داستانی در مورد یک دزدی بانک که با صحنهای حاد و پرتنش آغاز میشود، که در آن راهزنان در حال درگیری با پلیس هستند. پس از آن، داستان به چند روز قبل بازمیگردد و نشان میدهد که چگونه این افراد به این نقطه رسیدهاند.
2. داستان با فرود قبل از گرهگشایی
در این نوع سازماندهی، داستان با معرفی وضعیت و موقعیت شروع شده و به سرعت به گرهافکنی میپردازد. پس از آن، یک فرود نسبی رخ میدهد که در آن شخصیتها و موقعیتها دوباره مورد بررسی قرار میگیرند، و در نهایت داستان به یک گرهگشایی دراماتیک ختم میشود.
مثال: داستانی درباره یک فضانورد که به طور اتفاقی در فضا گم میشود. پس از مواجهه با مشکلات متعدد (گرهافکنی)، یک دوره آرامش و تأمل فرا میرسد (فرود)، که در آن فضانورد به زندگی خود و انتخابهایش فکر میکند. سپس، او با کمک فناوری جدیدی که توسط همکارانش ارسال شده، نجات پیدا میکند (گرهگشایی).
3. داستان با ساختار نامنظم
این نوع داستانها از ترتیب زمانی غیرخطی پیروی میکنند و میتوانند با فرود آغاز شوند، سپس به وضعیت و موقعیت بپردازند، و در نهایت از طریق فلشبکها و جهشهای زمانی، گرهافکنی و اوج را نشان دهند. این ساختار معمولاً برای به چالش کشیدن تجربه خواننده و نشان دادن پیچیدگیهای بیشتر در شخصیتها و داستان استفاده میشود.
مثال: داستانی که با پایان زندگی یک نویسنده شروع میشود (فرود)، سپس به دوران کودکی او بازمیگردد و تجربیاتی را که او را به این سرنوشت رساندهاند، بازگو میکند (وضعیت و موقعیت). داستان سپس به رویدادهای کلیدی در زندگی او میپردازد که منجر به تصمیمات مهم شدهاند (گرهافکنی و اوج).
چگونگی سازماندهی موثر داستانها
برای سازماندهی داستان به شیوهای که همچنان برای مخاطب جذاب باشد، مهم است که نویسنده عناصر زیر را در نظر داشته باشد:
تماس احساسی: اطمینان حاصل کنید که داستان در هر مرحله با خواننده ارتباط احساسی برقرار میکند. این امر میتواند از طریق شخصیتپردازی عمیق، مکانهای جذاب، یا مضامین قدرتمند انجام شود.
پیشبرد مداوم داستان: حتی اگر ساختار داستان غیرخطی است، هر بخش باید به پیشبرد داستان کمک کند و به خواننده اطلاعات جدیدی ارائه دهد که داستان را به پیش میبرد.
استفاده از تعلیق: مدیریت تعلیق به گونهای که خواننده را مشتاق نگه دارد، حتی اگر داستان از ساختار غیرمعمولی پیروی کند. تعلیق میتواند از طریق سوالات بیپاسخ، تعارضها یا معماهای حل نشده ایجاد شود.
رعایت تعادل بین اجزاء: اطمینان حاصل کنید که هر جزء داستان به اندازه کافی توسعه یافته و متعادل است تا خواننده در هر قسمت از داستان احساس رضایت کند.
وضوح در روایت: حتی در داستانهایی با ساختار پیچیده، مهم است که روایت شفاف و قابل فهم باشد. نویسنده باید اطمینان حاصل کند که خواننده در هر نقطه از داستان، دقیقاً میداند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، حتی اگر پسزمینه کامل هنوز آشکار نشده باشد.
پایانبندی قدرتمند: در هر ساختاری، پایانبندی باید قوی و معنادار باشد. این به خواننده کمک میکند تا احساس کند که زمان گذاشته شده برای خواندن داستان، ارزشمند بوده است. پایانبندی باید نتیجهگیری منطقی از موضوعات، تعارضها و شخصیتهای مطرح شده در داستان باشد.
با رعایت این موارد، نویسندگان میتوانند داستانهایی خلق کنند که نه تنها ساختاری نوآورانه دارند، بلکه در عین حال توانایی جذب و حفظ توجه خواننده را نیز دارند، حتی اگر از چیدمان سنتی داستان پیروی نکنند.
User
تعریف داستان کوتاه
به گفته نویسنده کتاب حرفه؛ داستاننویس 1 ، داستان کوتاه میتواند تعاریف مختلفی داشته باشد. “سامرست موام میگفت: یک داستان کوتاه باید اول، وسط و آخر داشته باشد” با اینکه خیلی از داستانهای امروز دیگر اول، وسط و آخر ندارند. “استفان وینسنت بنت داستان کوتاه را اینگونه تعریف میکرد: روایتی که در یک ساعت خوانده میشود و تا پایان عمر در ذهن میماند.”
لطفا چند تعریف جذاب از داستان کوتاه بیان کنید و چند تعریف از چند نویسنده برتر جهان برای داستان کوتاه بنویسید.
ChatGPT
داستان کوتاه، با ظرافتها و تعاریف متعددی که دارد، اغلب به عنوان یکی از پویاترین فرمهای ادبی تلقی میشود. این سبک ادبی که در قالب مختصری نگاشته میشود، توانایی دارد که عمق بسیار زیادی از احساسات و پیچیدگیهای انسانی را به تصویر بکشد. در ادامه چند تعریف جذاب از داستان کوتاه و تعاریفی از چند نویسنده مطرح جهان ارائه شدهاست:
تعاریف جذاب از داستان کوتاه:
پنجرهای رو به روح انسانی: داستان کوتاه پنجرهای است که از طریق آن، خواننده میتواند نگاهی عمیق به درون شخصیتها و احساسات پیچیده آنها بیندازد.
یک لحظه از زندگی: داستان کوتاه میتواند تمام عمق و پیچیدگی یک زندگی را در یک لحظه یا یک اتفاق کوتاه به تصویر بکشد.
یک سفر در زمان محدود: داستان کوتاه مانند سفری است در زمان محدود که مخاطب را از نقطه آغازین به پایان ماجرا میبرد و در این مسیر، تغییرات و تحولات معناداری را به نمایش میگذارد.
تعاریف از نویسندگان مطرح جهان:
اِدگار آلن پو معتقد بود که داستان کوتاه باید به گونهای نوشته شود که بتوان آن را در یک نشست خواند و میبایست یک تأثیر کلی و واحد در ذهن خواننده ایجاد کند.
چِخوف: او میگفت که داستان کوتاه باید بتواند از یک لحظه عادی، تصویری فوقالعاده ایجاد کند، به طوری که بیننده را به تعمق وا دارد.
جورج ساندرز، برنده جایزه بوکر، داستان کوتاه را مکانی برای آزمایشهای ادبی میداند که در آن نویسنده میتواند با ساختار، زبان و روایت به شیوههای نوآورانهای بازی کند.
لوری مور تعریف میکند که داستان کوتاه میبایست مثل یک شعر باشد، مختصر ولی عمیق، که با هر خط، تصویری روشن و قدرتمند از یک واقعیت یا یک احساس ارائه دهد، به گونهای که هر کلمه بار معنایی داشته باشد و خواننده را به سمت اندیشیدن سوق دهد.
همینگوی از داستان کوتاه به عنوان “کوچکترین فصل از یک زندگی” یاد میکند، جایی که هر جمله میتواند مانند یک تصویر، یک صحنه یا یک خاطره، در ذهن باقی بماند.
آلیس مونرو، برنده نوبل ادبیات، داستان کوتاه را به عنوان “بازگشت به خانه” توصیف میکند، جایی که مخاطبان میتوانند در هر بار خواندن، به شناختی عمیقتر از شخصیتها و موقعیتها دست یابند.
این تعاریف نشاندهنده تنوع غنی در فهم و برداشتهای نویسندگان از فرم داستان کوتاه هستند. هر یک از این نویسندگان با استفاده از تجربیات و مهارتهای خود، چهارچوبی منحصر به فرد برای داستاننویسی ارائه دادهاند که میتواند به عنوان الهامبخش برای نویسندگان جوان و کهنهکار عمل کند. این تعاریف همچنین به خوانندگان کمک میکنند تا از زوایای مختلف به داستانها نگاه کنند و از لایههای مختلف معنایی که در آنها نهفته است، لذت ببرند.
User
خصوصیات و ویژگیهای داستانهای کوتاهِ کوتاه
“داستان کوتاهِ کوتاه مثل مغز بادام است. در آن اتفاقهای فرعی که برای حادثه اصلی مقدمهچینی میکنند، قطعههای بلند توصیفی و کلمهها و اشارههای غیرضروری کنار گذاشته میشوند. آنچه باقی میماند یک داستان خالص است.”
به غیر از مواردی که در بالا اشاره شد، لطفا خصوصیات و ویژگیهای داستانهای کوتاه و داستانهای کوتاهِ کوتاه را بنویسید. تفاوت میان داستانهای کوتاهِ کوتاه، با مثلها و حکایتها بیان کنید.
ChatGPT
داستانهای کوتاه و داستانهای کوتاهِ کوتاه هر دو میتوانند تأثیری عمیق بر خواننده داشته باشند، اما ساختار و هدف آنها میتواند متفاوت باشد. این دو فرم ادبی از چند جنبه کلیدی متمایز میشوند:
خصوصیات داستانهای کوتاه:
طول متوسط: داستانهای کوتاه معمولاً بین 1000 تا 7500 کلمه دارند.
توسعه شخصیت: اغلب داستانهای کوتاه فضای کافی برای توسعه شخصیتها دارند، حتی اگر این توسعه به اندازه رمان عمیق نباشد.
پیرنگ محدودتر: داستانهای کوتاه معمولاً به یک یا دو حادثه اصلی محدود میشوند.
تمرکز بر یک لحظه کلیدی: اغلب داستانهای کوتاه بر یک تغییر مهم در زندگی شخصیتها تمرکز میکنند.
خصوصیات داستانهای کوتاهِ کوتاه (Flash Fiction):
طول بسیار کوتاه: این داستانها معمولاً کمتر از 1000 کلمه، گاهی تا 500 کلمه یا کمتر هستند.
تمرکز بر یک ایده یا لحظه: داستانهای کوتاهِ کوتاه اغلب به یک لحظه یا ایده مرکزی تمرکز دارند و جزئیات اضافی را حذف میکنند.
اقتصاد در کلمات: هر کلمه باید به طور دقیق انتخاب شود تا بیشترین تأثیر را داشته باشد.
اثرگذاری فوری: این داستانها به دلیل کوتاهیشان معمولاً یک تأثیر ناگهانی و قدرتمند دارند.
تفاوتهای داستانهای کوتاهِ کوتاه با مثلها و حکایتها:
مثلها و حکایتها معمولاً دارای یک پیام یا درس اخلاقی هستند و بیشتر به منظور آموزش یا انتقال تجربیات استفاده میشوند.
داستانهای کوتاهِ کوتاه بیشتر برای ایجاد یک تجربه عاطفی یا فکری در خواننده طراحی شدهاند و لزوماً حاوی یک درس مشخص نیستند.
پیچیدگی شخصیتی و ساختاری: داستانهای کوتاهِ کوتاه معمولاً پیچیدگی کمتری نسبت به حکایتها دارند، اما نسبت به مثلها میتوانند دارای شخصیتپردازی و توسعه موقعیتی بیشتری باشند.
نکات اضافی در مورد داستانهای کوتاهِ کوتاه:
لحظهای کلیدی: داستانهای کوتاهِ کوتاه معمولاً به دور یک لحظهی کلیدی میچرخند که قصد دارند تأثیر زیادی بر خواننده بگذارند. این لحظهها اغلب به یک تصویر، یک گفتگو یا یک فکر خلاصه میشوند که ذهن خواننده را به چالش میکشد.
استفاده از زبان: زبان در داستانهای کوتاهِ کوتاه بسیار مهم است. هر کلمه باید وزن و ارزش خاص خود را داشته باشد و به ساختن فضای داستان کمک کند.
بازگشایی به مفاهیم بزرگتر: بسیاری از داستانهای کوتاهِ کوتاه با وجود کوتاه بودن، به موضوعات عمیقتری پرداخته و به خواننده اجازه میدهند تا تفسیرهای متفاوتی از داستان داشته باشند.
مثال برای داستان کوتاهِ کوتاه:
عنوان: “آخرین نگاه”
در خیابان شلوغ، یک پیرمرد با چشمانی خسته به پنجرهی یک مغازه نگاه میکرد. داخل پنجره، یک ساعت قدیمی متوقف شده بود. پیرمرد لبخند زد، چرا که ساعت، همان ساعتی بود که او سالها پیش به دوست خود هدیه داده بود. او دقیقهای ایستاد، به یاد دوستی که دیگر نبود، و بعد به راه خود ادامه داد.
این داستان کوتاهِ کوتاه نه تنها یک لحظه کلیدی را به تصویر میکشد، بلکه به مفهوم دوستی و گذر زمان نیز میپردازد، و با استفاده از تعداد کمی کلمه، احساسات عمیقی را برمیانگیزد.
User
موضوعات و ایدههای مناسب داستان کوتاه ِکوتاه
چه موضوعات و ایدههایی برای داستانهای کوتاه ِکوتاه مناسبتر هستند؟
ChatGPT
داستانهای کوتاهِ کوتاه اغلب بر لحظههای گذرا، تأملات عمیق یا تصویری خیرهکننده متمرکز میشوند که تاثیر قدرتمندی بر خواننده دارند. برای این نوع داستاننویسی، موضوعات و ایدههایی که در زیر آورده شدهاند، میتوانند بهخوبی کار کنند:
لحظههای تعیینکننده: انتخاب لحظهای در زندگی یک شخصیت که زندگی او را تغییر داده یا دارای تأثیر طولانی مدت است. مثلا، لحظهای که شخصیت تصمیم میگیرد شغل خود را ترک کند یا به شهر دیگری نقل مکان کند.
اندیشهها و تأملات: پرداختن به اندیشهها و تأملات عمیق یک شخصیت درباره موضوعاتی مانند زندگی، مرگ، عشق یا از دست دادن.
تجربیات انسانی مشترک: موضوعاتی که به تجربیات و احساسات انسانی مشترک میپردازند، مثل تولد، مرگ، دوستی، و خیانت.
لحظههای سرنوشتساز: روایت لحظهای که یک تصمیم یا اتفاق کوچک سرنوشت شخصیتها را تغییر میدهد.
پارادوکسها و تناقضات: کاوش در پارادوکسها و تناقضات زندگی که اغلب به تفکر وا میدارند، مانند زیبایی در درون زشتی یا خیر در درون شر.
مفاهیم انتزاعی: بررسی مفاهیم انتزاعی مانند زمان، حافظه یا هویت از طریق تجربیات شخصیتها.
طنز و کنایه: استفاده از طنز یا کنایه برای برجسته ساختن نکات ظریف اجتماعی یا شخصیتها.
نمادها و تصویرسازیها: استفاده از نمادها و تصویرسازیهای قوی برای انتقال احساسات یا پیامهای مهم در چارچوبی بسیار محدود.
این موضوعات به دلیل تواناییشان در ایجاد تأثیر قدرتمند در فضایی محدود، برای داستانهای کوتاهِ کوتاه بسیار مناسب هستند. این نوع داستانها میتوانند در عرض چند پارگراف یا حتی چند جمله، عمق و پیچیدگی قابل توجهی را ارائه دهند. در این نوع داستانها، هر کلمه باید به دقت انتخاب شود تا حداکثر تأثیر را داشته باشد، و هر جمله باید به غنای محتوا یا پیشبرد داستان کمک کند.