کتاب هوش هیجانی – گفتگو دوم

کتاب هوش هیجانی - گفتگو دوم

در گفتگو اول کتاب هوش هیجانی ، دنیل گلمن و ChatGPT هوش هیجانی را تعریف کردند و کاربردهای آن را توضیح دادند. متوجه شدیم که احساسات چقدر در کار و زندگی اهمیت دارند و فهمیدیم که احساسات شدید باعث می‌شود که نتوانیم احساسات و افکارمان را کنترل کنیم و این عدم کنترل خیلی خطرناک است و همچنین بررسی کردیم که احساسات قدیمی و کهنه می‌توانند روی زمان حال تاثیر بگذارند و اکنون ادامه گفتگو.

User

سه وظیفه مهم هوش هیجانی

هوش هیجانی سه اقدام مهم را برای ما انجام می‌دهد.

1- تشخیص و مدیریت احساسات

2 -پیدا کردن دلیل احساسات

3- کمک به تمرکز روی اهداف

برای مثال قصد داریم که برای امتحان ریاضی پایان ترم، خود را آماده کنیم. هدف: قبولی یا کسب نمره خوب در امتحان ریاضی. در مرحله اول باید احساس خود را تشخیص دهیم و بعد آن را مدیریت کنیم. مثلا اگر حوصله درس خواندن نداریم یا احساس می‌کنیم خسته هستیم باید این احساس را تشخیص دهیم و راهکارهایی برای کنترل آن پیدا کنیم (مثلا کمی ورزش کنیم یا یک فیلم جذاب تماشا کنیم تا سرحال شویم). در مرحله دوم دلیل احساسات خود (برای مثال بالا دلیل بی‌حوصلگی) را پیدا می‌کنیم مثلا کمی سردرد داریم و به همین دلیل بی‌حوصله هستیم و با کمی استراحت یا مراجعه به پزشک می‌توانیم این احساس را کنترل کنیم. در مرحله سوم بعد از تشخیص، پیدا کردن دلیل و مدیریت احساسات حالا می‌توانیم با تمرکز بالا درس بخوانیم و با قدرت به سمت هدف خود یعنی قبولی یا کسب نمره بالا در امتحان ریاضی تلاش کنیم.

لطفا شما هم چند مثال بزنید که نشان دهد هوش هیجانی با این سه وظیفه مهم خود که در بالا توضیح دادم، می‌تواند احساسات را مدیریت کند.

ChatGPT

به طور کلی، هوش هیجانی می‌تواند در مدیریت احساسات در موقعیت‌های مختلف به ما کمک کند. در زیر چند مثال را بررسی می‌کنیم:

فرض کنید در محیط کار با یک همکار اختلاف نظری بوجود آمده است و در اثر آن احساس ناخوشایندی و تنش را تجربه می‌کنید. در این موقعیت، هوش هیجانی به شما کمک می‌کند تا احساسات خود را تشخیص داده و مدیریت کنید. شما ممکن است از راه‌هایی مثل تنفس عمیق، تغییر نگرش یا ارتباط با همکارتان به منظور حل و فصل مسئله استفاده کنید.

هدف: برطرف کردن سوءتفاهم‌های پیش‌آمده بر اساس اختلاف نظرات.

تشخیص احساس ناخوشایندی و تنش.

دلیل: اختلاف نظر با همکار.

راهکار: تنفس عمیق، تغییر نگرش یا ارتباط با همکارتان به منظور حل و فصل مسئله.

در نهایت با تمرکز به سمت هدف یعنی برطرف کردن سوءتفاهم‌های پیش‌آمده حرکت می‌کنیم.

مثال دیگر:

فرض کنید در یک رقابت ورزشی شرکت می‌کنید و در طول بازی، تیم حریف امتیاز بیشتری به‌دست می‌آورد. در این موقعیت، هوش هیجانی به شما کمک می‌کند تا احساسات خود را تشخیص داده و مدیریت کنید. شما ممکن است با استفاده از تکنیک‌های تنفس عمیق و متمرکز شدن بر بازی، احساسات منفی مانند ناامیدی و ناراحتی را کاهش داده و تمرکز خود را بر روی اهداف و استراتژی‌های بازی تمرکز کنید.

هدف: برد بازی

تشخیص احساس ناراحتی و ناامیدی.

دلیل: امتیاز بیشتر رقیب.

راهکار: تکنیک‌های تنفس عمیق و متمرکز شدن بر بازی.

در نهایت روی هدف خود یعنی برد بازی تمرکز می‌کنیم.

User

تفاوت غریزه و هوش هیجانی

اجازه دهید قبل از اینکه وارد فصل بعدی کتاب هوش هیجانی شویم سوالی از شما بپرسم. لطفا توضیح دهید فرق غریزه با هوش هیجانی چیست؟ لطفا دو مثال بزنید و که در یکی از هوش هیجانی برای مدیریت احساسات استفاده شده و دیگری به صورت غریزی بوده و احساسات با هوش هیجانی کنترل و مدیریت نشده است و بر اساس غریزی شکل گرفته است.

ChatGPT

غریزه و هوش هیجانی دو مفهوم متفاوت هستند که هر دو در ارتباط با حس و احساسات انسانی قرار دارند، اما با توجه به وظایف و عملکرد آن‌ها، تفاوت‌های مهمی وجود دارد.

غریزه به عنوان یک نیروی غیرارادی و بیشتر به صورت ناخودآگاه عمل می‌کند. غریزه‌ها الگوهای ارتجاعی و غیرعمدی هستند که به طور طبیعی در انسان وجود دارند و به طور خودکار و بیشتر براساس نیازهای بیولوژیکی بروز می‌کنند. غریزه‌ها تلاش می‌کنند نیازهای اساسی مانند تغذیه، آب، خواب و تولید نسل را برآورده کنند. آنها در سطح اولیه حفاظت و بقا فرد را تضمین می‌کنند و عملکرد بیشتر خودکار و بدون نیاز به آگاهی و تحلیل عقلانی دارند.

از سوی دیگر، هوش هیجانی به مجموعه‌ای از فرآیندها و مهارت‌های ذهنی اشاره دارد که به انسان کمک می‌کند تا احساسات خود را تشخیص داده، آنها را مدیریت کرده و از آنها در تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای خود استفاده کند. هوش هیجانی به معنای آگاهی، فهم و مدیریت احساسات خود و دیگران است و توانایی انعکاس بر احساسات و برآورده کردن نیازهای عاطفی را شامل می‌شود.

مثال:

فرض کنید شما در میان یک گروه بزرگ افراد قرار دارید و در جلسه‌ای نظراتتان را اعلام می‌کنید. یکی از اعضای گروه، نظر شما را کاملاً رد می‌کند و این باعث می‌شود احساس ناراحتی و ناامیدی به شما دست دهد. اما با استفاده از هوش هیجانی، شما می‌توانید این احساسات را تشخیص داده و مدیریت کنید. به جای واکنش غریزی مانند خشم و عصبانیت، شما تصمیم می‌گیرید خود را آرام کنید، با تکیه بر استدلال منطقی و تفکر اجتماعی، نظر خود را به طور متعادل و مؤثری بیان کنید.

مثال دیگر:

فرض کنید شما به سرعت با ماشین خود در جاده رانندگی می‌کنید. ناگهان یک راننده بی‌توجه از خیابان کناری وارد جاده می‌شود و مجبور می‌شوید برای جلوگیری از برخورد سرعت خود را کاهش دهید. این وضعیت غیرمنتظره و خطرناک می‌تواند احساسات شما را درگیر کند و ترس و عصبانیت در شما بوجود آورد. اگر شما این احساسات را با استفاده از هوش هیجانی کنترل نکنید و به صورت غریزی عمل کنید، ممکن است با بی‌توجهی و خشم، به راننده دیگر حمله کنید یا رفتاری خطرناک انجام دهید که به هر دو طرف آسیب برساند. در این مثال، عدم مدیریت احساسات توسط هوش هیجانی می‌تواند به رفتارهای غیرعقلانی و خطرناک منجر شود.

در این دو مثال، می‌توانید تفاوت بین واکنش‌های غریزی و واکنش‌هایی که با استفاده از هوش هیجانی مدیریت می‌شوند را مشاهده کنید. هوش هیجانی امکان کنترل و مدیریت احساسات را در راستای دستیابی به هدف‌های مطلوب فراهم می‌کند.

User

یعنی در غریزه هیچ هدفی دنبال نمی‌شود؟ مثلا فرار از دست یک حیوان وحشی غریزی است یا هوش هیجانی آن را کنترل می‌کند؟

ChatGPT

درست است، در واکنش‌های غریزی هدفی ذهنی و متقابل نداریم. واکنش‌های غریزی بیشتر بر اساس نیازهای بنیادی برای بقا و ایمنی هستند و به صورت ناخودآگاه و به منظور تعامل سریع با محیط انجام می‌شوند.

به عنوان مثال، در موقعیتی که با یک حیوان وحشی روبرو می‌شویم، واکنش فرار یک واکنش غریزی است که به منظور حفظ جان و ایمنی است. این واکنش ناخودآگاه و به صورت خودکار اتفاق می‌افتد و هیچ هدف ذهنی برای مدیریت احساسات وجود ندارد. در این موقعیت، هوش هیجانی تأثیر زیادی ندارد و واکنش فرار به صورت غریزی و بیشتر به عوامل بدنی و شیمیایی مرتبط با ترس و استرس واکنش می‌دهد.

به طور کلی، هوش هیجانی در مواردی که هدف‌مندی و تصمیم‌گیری مورد نیاز است، به ما کمک می‌کند احساسات را مدیریت کنیم و از طریق تفکر اجتماعی و استدلال منطقی بهترین واکنش را برای رسیدن به اهداف داشته باشیم. اما در موقعیت‌های بحرانی و خطرناک که واکنش‌های فوری و بیشتر غریزی مورد نیاز است، هوش هیجانی تأثیر کمتری دارد.

User

تاثیر هوش هیجانی در روابط اجتماعی

فرض کنید مدیر یک شرکت هستیم و کارمندی داریم که دائما اشتباه می‌کند. طبیعتا به عنوان مدیر موظف هستیم که اشتباهاتش را به او تذکر دهیم. هوش هیجانی اینجا به ما کمک می‌کند که چطور وارد عمل شویم که احساسات کارمند خود را جریحه‌دار نکنیم و او را عصبانی و ناراحت نکنیم. می‌توانیم با او همدلی کنیم و تلاش کنیم مشکل او را پیدا کنیم و از این طریق اشتباهات او را برطرف کنیم.(به‌جای اینکه سر او داد بزنیم و اشتباهتش را به او گوشزد کنیم)

در حقیقت هوش هیجانی در ارتباط برقرار کردن و روابط اجتماعی به ما کمک کرده است و افرادی با هوش هیجانی بالا می‌توانند مهارت‌های اجتماعی را در خود تقویت کنند و در همدلی کردن با دیگران، حل اختلاف و مدیریت یک گروه، آموزش دادن و … تاثیرگذار باشند.

لطفا به غیر از موارد بالا، مهارت‌های اجتماعی دیگری را نام ببرید که هوش هیجانی می‌تواند در آن‌ها به ما کمک کند و مثال بزنید.

ChatGPT

هوش هیجانی در موارد مختلف در روابط اجتماعی و مهارت‌های اجتماعی ما تأثیرگذار است. به طور کلی، هوش هیجانی به ما کمک می‌کند احساسات خود را درک کنیم و احساسات دیگران را درک و تحلیل کنیم و به درستی با آنها ارتباط برقرار کنیم. به طور خاص، می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

همدلی و تفهیم: هوش هیجانی به ما کمک می‌کند تا احساسات دیگران را درک کنیم و با آنها همدلی کنیم. می‌توانیم به دقت گوش دهیم، با توجه به نیازها و مشکلات دیگران، احساساتشان را تشخیص دهیم و سعی کنیم درک و تفهیم نشان دهیم.

مثال: اگر یک دوست دچار مشکل شخصی شده است، می‌توانیم با ابراز همدردی و استفاده از کلمات حمایت‌کننده و نشان دادن توجه و تفهیم، او را درک کنیم و حمایت کنیم.

مدیریت تعارض و حل اختلاف: هوش هیجانی به ما کمک می‌کند تا در مواجهه با تعارضات و اختلافات مختلف با دیگران همکاری کنیم تا توافق صورت بگیرد.

مثال: در یک تیم کاری، اگر بین دو عضو تعارضی وجود دارد، می‌توانیم با استفاده از مهارت‌های هوش هیجانی مانند شنیدن فعال، قضاوت نکردن، ابراز احساسات به منظور حل اختلاف و رسیدن به توافق کمک کنیم.

مهارت‌های رهبری: هوش هیجانی به ما کمک می‌کند تا در نقش رهبری، ارتباط برقرار کرده و تیم را به سمت اهداف مشترک هدایت کنیم. مدیریت احساسات خود و دیگران، اعتماد سازی، الهام بخشی و تشویق، مهارت‌هایی هستند که با هوش هیجانی قوی می‌توان بهبود داد.

مثال: در موقعیت رهبری، می‌توانیم با استفاده از هوش هیجانی، اعضای تیم را مورد تشویق قرار داده و با مدیریت احساسات، محیطی مثبت و الهام بخش برای ارائه عملکرد بالا فراهم کنیم.

مهارت‌های مذاکره و تعامل: هوش هیجانی به ما کمک می‌کند تا در مذاکرات و تعاملات با دیگران، مهارت‌های ارتباطی بهتری را به کار ببریم. می‌توانیم با شناخت احساسات و نیازهای خود و دیگران، به دنبال توافق و راه حل‌های مشترک باشیم.

مثال: در یک مذاکره تجاری، می‌توانیم با استفاده از هوش هیجانی، به تفکر همزمان، شناخت احساسات مقابل و استفاده از تکنیک‌های مذاکره برای رسیدن به توافقات مفید برای هر دو طرف تلاش کنیم.

در کل، هوش هیجانی در بسیاری از جنبه‌های روابط اجتماعی تأثیرگذار است و ما را قادر می‌سازد بهترین رفتارها و واکنش‌ها را در مواجهه با دیگران انتخاب کنیم.

User

اهمیت تعادل بین ذهن اندیشمند و ذهن احساسی

در فصل‌های قبل این کتاب گفتیم که باید بتوانیم بین ذهن اندیشمند و ذهن احساسی تعادل برقرار کنیم. افکار منطقی و افکار احساسی توسط نورون‌ها در مغز با هم در ارتباط هستند و هوش هیجانی به همین رابطه‌های نورونی بین ذهن اندیشمند و ذهن احساسی وابسته است و اگر این ارتباطات نورونی آسیب ببینند، هوش هیجانی هم دچار آسیب می‌شود. اگر این ارتباطات قطع شود دیگر شخص هیچ عاطفه‌ای را تجربه نمی‌کند و همچنین دیگر نمی‌تواند احساسات را تشخیص دهد و علت آن‌ها را پیدا کند. همچنین با قطع این ارتباطات نورونی دیگر مغز منطقی نمی‌تواند در فرایندی به‌نام “خود تنظیمی احساسی” به کمک مغز احساسی بیاید. در این فرایند مغز احساسی بر اثر یک محرک مثلا یک صدای بلند ناگهانی فعال می‌شود و این صدا را به عنوان یک تهدید به بدن هشدار می‌دهد تا آماده واکنش شود. مغز منطقی در اینجا به مغز احساسی کمک می‌کند و این محرک(مثلا صدای بلند ناگهانی) را تجزیه و تحلیل می‌کند که ببیند آیا خطری برای بدن دارد یا خیر، که اگر خطری نداشت کل بدن را آرام می‌کند. این پروسه خیلی سریع انجام می‌شود و به همین خاطر است که ما به هر محرک یا صدای ناگهانی واکنش شدیدی نشان نمی‌دهیم. در بیمارانی که این ارتباطات نورونی قطع شده باشند یا مغز منطقی آسیب دیده باشند، نمی‌توانند واکنش‌های درستی در این شرایط داشته باشند.

لطفا فرایند “خود تنظیمی احساسی” و نقش هوش هیجانی را علمی‌تر و تخصصی‌تر به زبان ساده و قابل فهم توضیح دهید

ChatGPT

فرایند “خود تنظیمی احساسی” به معنای توانایی مغز در تنظیم و مدیریت واکنش‌های احساسی است که در برابر محرک‌ها و وقایع به وجود می‌آیند. این فرایند توسط سیستم عصبی مرکزی، به ویژه قشر پیشانی مغز، کنترل می‌شود.

هوش هیجانی نقش بسیار مهمی در فرایند “خود تنظیمی احساسی” دارد. هوش هیجانی به ما کمک می‌کند تا احساسات خود را به درستی تشخیص دهیم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم. آن را می‌توان به عنوان توانایی در درک، ارزیابی و مدیریت احساسات تعریف کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *