نامهای به نويسنده: کتاب نبرد هنرمند
استیون عزیز،
گاهی آدم حس میکند نیرویی نامرئی درونش نشسته، مثل دشمنی ساکت که درست در لحظهی شروع، نفسش را میبرد. چرا هر وقت میخواهیم کاری را که واقعاً برایمان مهم است آغاز کنیم، ناگهان همهچیز سخت میشود؟ چرا نوشتن، خلق کردن، تغییر دادن یا حتی بهتر زیستن، اینقدر با ترس و تعلل گره خورده؟
تو در کتابت (کتاب نبرد هنرمند (The War of Art)) گفتی این دشمن نامرئی، همان مقاومت است. همان صدای آرامی که میگوید: «فردا شروع کن»، «الان وقتش نیست»، «بهتر است بیشتر آماده شوی». مقاومتی که لباسی از منطق به تن دارد اما در واقع ترس است؛ ترسی از رشد، از شکست، از دیده شدن، از متفاوت بودن.
استیون، کتاب تو نه فقط دربارهی نویسندگی، که دربارهی زندگی است.
فهمیدم هر جا تصمیمی برای پیشرفت، خلاقیت یا تغییر گرفته میشود، مقاومت هم ظاهر میشود. این دشمنِ پنهان، در گوشی هوشمند، در عادتهای روزمره، در خستگیهای ساختگی، در وسواس کامل بودن پنهان شده است. و هر روز در قالبی تازه بازمیگردد.
اما تو راه نجات را هم گفتی: «حرفهای شو.» نه به معنای پول درآوردن، بلکه یعنی هر روز حاضر شدن؛ حتی وقتی نمیخواهی، حتی وقتی حال نداری، حتی وقتی هیچ تضمینی در کار نیست. حرفهای بودن یعنی احترام گذاشتن به کاری که میدانی قرار است تو را زندهتر کند.
در دنیای امروز، که همه چیز با سرعت میچرخد و حواس ما هر لحظه به سمتی کشیده میشود، این پیام تو بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. ما به تمرکز، به انضباط و به شجاعت عمل نیاز داریم. دنیایی که پر از صدای بیرون است، تنها با سکوت درونی و کار مداوم قابل فتح است.
تو یادمان دادی که الهام، پاداش پایداری است. که خدای خلاقیت فقط برای کسانی ظاهر میشود که هر روز، بیهیاهو کار میکنند. گفتی:
«وقتی کار را آغاز میکنی، نیرویی ناشناخته به یاریت میآید.»
و چه حقیقت ساده و عمیقیست. هر روزی که با مقاومت میجنگیم، در واقع بخشی از روحمان را آزاد میکنیم.
استیون، ممنون که به ما یاد دادی نبرد هنرمند، فقط نبرد نویسنده نیست، نبرد هر انسانیست که میخواهد به خودش خیانت نکند.
با سپاس از نوری که در دل تاریکی درون ما افکندی.
با ایمان به کاری که هر روز باید ادامه یابد.

