نامهای به نويسنده: کتاب معماری شادی
آقای آلن دوباتن عزیز،
میخواهم نامهام را با یک پرسش ساده اما عمیق آغاز کنم: آیا واقعاً ساختمانها میتوانند ما را خوشحال کنند؟ این همان سؤالی است که در کتاب زیبای شما، معماریِ شادی، بارها و بارها در ذهن من طنینانداز شد.
شما در کتاب معماری شادی (The Architecture of Happiness)، به ما نشان دادید که معماری فقط ساختن دیوار و سقف نیست؛ بلکه روایتگر آرزوها و ارزشهای ماست. هر خانه، هر پل و هر میدان، چیزی فراتر از یک سازهی فیزیکی است؛ آنها بازتابی از روح و روان ما هستند. شما نوشتید که یک فضای روشن و هماهنگ میتواند امید و آرامش را در دل ما زنده کند، همانطور که یک اتاق تاریک و بیروح میتواند غم و ناامیدی را در ما تقویت کند.
امروز، در جهانی که پر از سرعت، شلوغی و فشارهای روانی است، گفتههای شما معنای تازهای پیدا میکنند. ما در میان برجهای شیشهای و خیابانهای پرهیاهو زندگی میکنیم، اما اغلب فراموش میکنیم که این فضاها تا چه اندازه بر حال و هوای ما اثر میگذارند. وقتی وارد خانهای میشویم که با عشق طراحی شده باشد، حس امنیت و تعلق را تجربه میکنیم؛ و این همان چیزی است که بسیاری از ما در زندگی مدرن از دست دادهایم.
کتاب شما یادآوری میکند که اگر بخواهیم به شادی نزدیکتر شویم، باید به محیط اطرافمان توجه بیشتری داشته باشیم. باید یاد بگیریم که هر دیوار، هر رنگ و هر پنجره میتواند بخشی از زندگی درونی ما را شکل دهد. شما به ما آموختید که معماری، در سکوت خود، با ما حرف میزند؛ تنها کافی است گوش بدهیم.
اجازه دهید نامهام را با این جملهی الهامبخش از شما به پایان برسانم: «ساختمانها میتوانند ما را به یاد آورند که چه کسانی هستیم و چه کسانی میتوانیم باشیم.» جملهای که نه تنها برای معماری، بلکه برای تمام زندگی معنا دارد.
با احترام و سپاس از شما که چشم ما را به جهانی تازه گشودید.

