فهرست مطالب
کتاب محرکها: خلق رفتارهایی که ماندگارند–تبدیل شدن به شخصی که میخواهید باشید (Triggers: Creating Behavior That Lasts–Becoming the Person You Want to Be) نوشتهی مارشال گلدسمیت (Marshall Goldsmith) و مارک رایتر (Mark Reiter)، اثری است که به شیوهای عمیق و کاربردی به بحث تغییر رفتار میپردازد. این کتاب به ما نشان میدهد که چرا با وجود شناخت از نیازهای تغییر، اغلب از رسیدن به نسخه بهتر خود بازمیمانیم.
مارشال گلدسمیت به عنوان یکی از برجستهترین مربیان اجرایی در جهان، به ما میآموزد که چگونه محیط اطرافمان میتواند مانعی برای تغییرات مثبت باشد. او با مثالهای واقعی از زندگی روزمره و تجربههای شغلیاش، ابزارهایی ساده و عملی برای عبور از چالشهای تغییر رفتار ارائه میدهد. از جمله این ابزارها، پرسشهای فعال و روزانه است که ما را به خودآگاهی بیشتر و انضباط شخصی میرساند.
این کتاب برای همه کسانی که به دنبال بهبود مستمر در زندگی فردی و حرفهای خود هستند، یک راهنمای عملی و الهامبخش محسوب میشود و میتواند در مسیر تحقق اهداف فردی و رهایی از عادات ناکارآمد، تحولی شگرف ایجاد کند.
راز تغییر پایدار
تغییر رفتار، فرآیندی دشوار است و بسیاری از افراد علیرغم میل به تغییر، در نهایت به روالهای آشنا بازمیگردند. یکی از اصلیترین چالشها این است که انسانها، موجودات عادتپذیری هستند و این عادات باعث میشوند که به راحتی در مسیرهای همیشگی خود باقی بمانند. ما معمولاً برنامهریزان خوبی هستیم، اما در عمل، اجراکنندگان ضعیفی هستیم. برای تغییر رفتار، در ابتدا باید از این واقعیت آگاه باشیم که بیشتر افراد توانایی برنامهریزی خوبی دارند، اما اجرای تغییر نیازمند تلاش و انگیزهای بسیار بیشتر است.
عامل کلیدی در این میان، محیط است. محیط پیرامون ما به طور پنهانی نقش بزرگی در شکلگیری رفتارهای ما دارد. برای بسیاری از ما، محیط اطراف به طور مداوم سیگنالهایی ارسال میکند که ما را از مسیرهای درست خارج میکند. وقتی میخواهیم تغییر کنیم، باید با درک بهتر از محیطی که در آن زندگی و کار میکنیم، رفتارهای خود را تنظیم کنیم. این نکته مهم است که محیط ما در بسیاری از موارد بیشتر از تصمیمات آگاهانه ما بر رفتارمان تأثیر میگذارد.
حقیقت اساسی دیگری که باید بدانیم: تغییر بدون میل قلبی ممکن نیست.
افرادی که به تغییر علاقه نشان میدهند، اغلب از نظر ذهنی برای آن آماده نیستند. آنها ممکن است به ظاهر خواهان تغییر باشند، اما در واقعیت، تغییر رفتار نیازمند تمایل قلبی و درونی است. هیچکس نمیتواند فردی را مجبور به تغییر کند، مگر آنکه خود او بخواهد.
از اینجا، این حقیقت روشن میشود که برای موفقیت در تغییر، افراد باید نسبت به آنچه میخواهند تغییر دهند، کاملاً آگاه باشند و در برابر مقاومتهای داخلی خود بایستند. بدون داشتن این تمایل واقعی، حتی بهترین مشاوران و مربیان نیز نمیتوانند تأثیر ماندگاری داشته باشند.
قدرت پنهان محیط
محیط اطراف ما تأثیرات عمیقی بر رفتار و تصمیمات ما دارد؛ این تأثیرات معمولاً به صورت نامحسوس عمل میکنند. ما اغلب فکر میکنیم که کنترل کاملی بر رفتارهایمان داریم، اما واقعیت این است که محیط به شکل پنهانی محرکهایی را برای ما فراهم میکند که ما را به سمت رفتارهای خاص سوق میدهد.
محیط میتواند به ما کمک کند یا مانعی برای پیشرفت باشد. به عنوان مثال، فرض کنید تصمیم گرفتهاید که رژیم غذایی سالمتری داشته باشید. اگر همیشه مواد غذایی ناسالم در دسترس شما باشد، مقاومت در برابر وسوسه بسیار دشوار خواهد بود. در مقابل، اگر یخچال شما پر از مواد غذایی سالم باشد، این محیط به طور طبیعی شما را به سمت تصمیمات بهتر هدایت میکند.
محرکها در محیط ما نقش مهمی در رفتارهای ما دارند. این محرکها میتوانند کوچک یا بزرگ باشند؛ از صدای یک آهنگ خاص که خاطرهای قدیمی را تداعی میکند تا شرایط کاریای که شما را به سمت رقابت ناسالم هدایت میکند. ما باید یاد بگیریم که این محرکها را شناسایی کرده و آنها را مدیریت کنیم. تنها از این طریق میتوانیم از تأثیرات منفی محیط فرار کنیم و تغییرات مثبتی در زندگیمان ایجاد کنیم.
عامل دیگر در این میان، پیشبینی محیط است. ما به ندرت پیشبینی میکنیم که در چه شرایطی قرار خواهیم گرفت و این بیبرنامگی اغلب منجر به تصمیمات ضعیف و عدم تغییر رفتار میشود. باید بیاموزیم که محیطهای مختلف را پیشبینی کنیم و استراتژیهایی برای مواجهه با چالشهای آنها داشته باشیم. این به ما کمک میکند که رفتارهایمان را به جای واکنشهای آنی و لحظهای، به شکلی آگاهانه و هوشمندانه تنظیم کنیم.
با تغییر محیط و مدیریت محرکهای آن، میتوانیم بهجای اینکه قربانی آن شویم، محیط را در جهت تغییرات مثبت خود به کار بگیریم.
از برنامهریزی تا عمل
همه ما در برنامهریزی مهارت بالایی داریم، اما مشکل اصلی اینجاست که بین برنامهریزی و اجرای آن، شکافی بزرگ وجود دارد. بسیاری از ما روزانه تصمیمات و برنامههایی میریزیم، اما در نهایت، در عمل به آنها موفق نیستیم. علت این موضوع اغلب به این برمیگردد که ما در مرحله اجرا به دلایل مختلفی دچار ضعف میشویم؛ از عدم انگیزه کافی گرفته تا تأثیرات محیطی که برنامههایمان را به هم میریزد.
یکی از عوامل کلیدی در موفقیت اجرای برنامهها، تغییر رویکرد از برنامهریزی منفعل به فعال است. برنامهریزی منفعل یعنی اینکه تصمیم بگیریم کاری را انجام دهیم، اما در عمل هیچ اقدام مشخصی برای پیگیری آن نکنیم. در مقابل، برنامهریزی فعال یعنی اینکه گامهای مشخص و عملی برای رسیدن به اهدافمان طراحی کنیم. این نوع برنامهریزی شامل ارزیابی دقیق محیط، شناخت محرکها و همچنین داشتن یک برنامه منظم برای پیگیری پیشرفت است.
برای پر کردن شکاف بین برنامهریزی و عمل، ما به انضباط شخصی و ساختار مناسب نیاز داریم. بدون داشتن ساختاری که ما را به سمت اجرای اهدافمان سوق دهد، برنامههایمان به زودی در میان انبوه وظایف روزمره گم میشوند. باید برای خودمان قوانینی تعیین کنیم و از ابزارهایی مانند یادآوریها و حتی افرادی که از ما حمایت میکنند، استفاده کنیم.
در این میان، مربیگری خود نیز نقش مهمی دارد. هرچند ما ممکن است به راهنمایی و حمایت دیگران نیاز داشته باشیم، اما در نهایت خودمان بهترین مربی برای خودمان هستیم. ما باید یاد بگیریم که خودمان را به شکل مداوم مورد ارزیابی قرار دهیم، از پیشرفتهای خودمان درس بگیریم و در صورت لزوم مسیرمان را اصلاح کنیم.
سؤالاتی که زندگی شما را تغییر میدهند
یکی از مهمترین ابزارهایی که میتواند به ما در مسیر تغییر رفتار کمک کند، پرسشهای فعال است. این نوع سؤالات به جای تمرکز بر نتیجه، روی فرآیند و تلاشهای روزانه ما تمرکز دارند و ما را وادار میکنند که به صورت مداوم خودمان را ارزیابی کنیم. به جای اینکه بپرسیم «آیا من موفق شدم؟»، باید بپرسیم «آیا امروز به سمت موفقیت قدمی برداشتم؟». این تغییر در پرسشها، ما را از تمرکز صرف بر نتایج دور کرده و به سمت تلاشهای روزانه و مداوم سوق میدهد.
پرسشهای فعال و سؤالات انگیزشی باعث میشوند که ما به صورت روزانه در مورد عملکردمان فکر کنیم و آگاهانه به بهبود رفتارهایمان بپردازیم. این سؤالات میتوانند شامل موارد زیر باشند:
آیا امروز به خودم در رسیدن به هدفم کمک کردم؟
آیا امروز برای سلامتی خودم تلاش کردم؟
آیا امروز به دیگران کمک کردم تا روز بهتری داشته باشند؟
این سؤالات ساده اما مؤثر، ما را وادار میکنند که هر روز به عملکردمان فکر کنیم و به جای غرق شدن در نتایج بلندمدت، روی گامهای کوچک و عملی روزمره تمرکز کنیم.
سؤالات روزانه یکی از بهترین ابزارها برای ارزیابی مداوم رفتارهای ما هستند. این سؤالات باید به گونهای طراحی شوند که همواره ما را به سمت رشد و پیشرفت هدایت کنند. برای این کار، میتوانیم هر شب قبل از خواب چند سؤال کلیدی از خودمان بپرسیم و به این فکر کنیم که چه کارهایی را میتوانیم بهتر انجام دهیم. پاسخ به این سؤالات میتواند ما را از روزهای مشابه و یکنواخت به سمت روزهایی با رشد و پیشرفت هدایت کند.
پرسشهای روزانه در عمل به تدریج عادتهایی مثبت در زندگی ما ایجاد میکنند. این عادات به مرور زمان تأثیرات بزرگی بر زندگی ما میگذارند و به ما کمک میکنند که به صورت مداوم در مسیر تغییر و رشد بمانیم.
ساختار موفقیت
یکی از عوامل کلیدی برای رسیدن به تغییرات پایدار، داشتن ساختار مناسب است. بدون وجود ساختاری منظم و قابل اعتماد، حتی بهترین نیتها و انگیزهها نیز به مرور زمان از بین میروند. ما انسانها به طور طبیعی به سمت راحتی و عادات قدیمی گرایش داریم و اینجاست که ساختار میتواند به عنوان راهنمای ما عمل کند تا از مسیر منحرف نشویم.
ساختار به معنای داشتن قواعد و برنامههایی است که ما را به سمت اهدافمان سوق میدهند. اما باید به این نکته توجه داشت که هر ساختاری مناسب نیست. ساختارها باید به گونهای طراحی شوند که با سبک زندگی و نیازهای فردی ما هماهنگ باشند. برای مثال، اگر تصمیم دارید وزنتان را کاهش دهید، تنها داشتن یک برنامه غذایی کافی نیست؛ شما به یک ساختار حمایتی نیز نیاز دارید که شامل برنامهریزی منظم برای ورزش، مدیریت استرس و حتی استفاده از شبکهای از دوستان و خانواده برای حمایت باشد.
کمک در زمان نیاز، یکی از بخشهای حیاتی این ساختار است. اغلب زمانی که ما بیشترین نیاز به حمایت و راهنمایی داریم، تمایلی به درخواست کمک نداریم. این جایی است که ساختارها میتوانند از پیش برنامهریزی شده باشند تا در لحظات بحرانی به ما کمک کنند. برای مثال، اگر میدانید که در مواقع خستگی یا استرس به سمت رفتارهای ناسالم میروید، میتوانید از قبل استراتژیهایی را تعیین کنید که در این لحظات به شما کمک کنند، مثل تعیین یک زمان مشخص برای استراحت یا مراجعه به یک مشاور.
ساختار باید به گونهای باشد که پایداری و استمرار را تقویت کند. یکی از مشکلاتی که بسیاری از افراد با آن مواجه میشوند این است که در ابتدای یک برنامه یا تغییر، انرژی و انگیزه بالایی دارند، اما پس از مدتی این انرژی کاهش مییابد. یک ساختار خوب باید این نوسانات را مدیریت کرده و به افراد کمک کند تا حتی در لحظاتی که انگیزههایشان کاهش مییابد، به مسیر خود ادامه دهند.
در نهایت، محرکهای مثبت نیز باید بخشی از این ساختار باشند. ما باید برای خود پاداشها و تشویقهایی در نظر بگیریم تا زمانی که به اهداف کوچک خود میرسیم، انگیزهمان برای ادامه مسیر حفظ شود. این پاداشها میتوانند ساده باشند؛ مثل خرید یک هدیه کوچک برای خودتان پس از دستیابی به یک هدف هفتگی یا حتی جشن گرفتن با دوستان پس از رسیدن به یک موفقیت بزرگتر.
زندگی بدون پشیمانی
همه ما در مقاطعی از زندگیمان به لحظاتی میرسیم که از برخی تصمیمها و رفتارهای گذشته پشیمان میشویم. این پشیمانیها معمولاً به دلیل رفتارهایی است که نتوانستیم تغییر دهیم یا فرصتی که از دست دادهایم. با این حال، نکته کلیدی اینجاست که پشیمانی میتواند به جای یک بار منفی، به محرک مثبتی برای تغییر و رشد تبدیل شود.
پشیمانی یک احساس طبیعی است، اما اگر به درستی از آن استفاده کنیم، میتواند راهنمای ما در زندگی باشد. بسیاری از افراد از مواجهه با این احساس اجتناب میکنند، اما پشیمانی میتواند ما را به فکر وادار کند که در آینده چه چیزهایی را باید بهتر کنیم. به جای اینکه در گذشته گیر کنیم، باید از این احساس برای ایجاد انگیزه در آینده استفاده کنیم.
برای داشتن زندگی بدون پشیمانی، اقدامات کوچک و روزانه بسیار حیاتی هستند. ما نمیتوانیم تمام تغییرات را یکباره انجام دهیم، اما با ایجاد تغییرات کوچک و مداوم میتوانیم به مرور زمان به زندگیای برسیم که کمتر از آن پشیمان شویم. هر روز که میگذرد، فرصتی برای اصلاح رفتارها و تصمیمات خودمان داریم. بهجای اینکه منتظر موقعیتهای بزرگ باشیم، باید به دنبال بهبودهای کوچک باشیم.
در مسیر تغییر، تداوم و تمرکز نقش مهمی دارند. ممکن است در طول مسیر گاهی از اهدافمان دور شویم، اما مهم این است که به مسیر بازگردیم و از اشتباهات گذشته درس بگیریم. یکی از بهترین راهها برای جلوگیری از پشیمانی، این است که در هر لحظه آگاهانه زندگی کنیم و از هر فرصتی برای رشد و بهبود استفاده کنیم.
چرخه درگیری یکی از موانع اصلی برای داشتن زندگی بدون پشیمانی است. این چرخه به معنای گیر کردن در یک رفتار یا روال قدیمی است که نتایج مشابه و ناکارآمدی به همراه دارد. برای شکستن این چرخه، باید به طور مداوم به رفتارها و عادتهای خودمان توجه کنیم و هرگاه احساس کردیم که در مسیر اشتباهی هستیم، مسیر خود را اصلاح کنیم.
در نهایت، زندگی بدون پشیمانی نیازمند این است که با تغییرات کوچک شروع کنیم و به مرور زمان این تغییرات را در زندگی خود نهادینه کنیم. مهم نیست چقدر دیر است یا چقدر پشیمانی داریم؛ همیشه فرصتی برای اصلاح وجود دارد، و این همان چیزی است که میتواند ما را به سمت یک زندگی بهتر و معنادارتر هدایت کند.
سخن پایانی
در پایان این سفر طولانی و پرچالش برای تغییر، آنچه از همه بیشتر اهمیت دارد، خود ما هستیم؛ ما که تصمیم میگیریم چه کسی باشیم، چه چیزهایی را تغییر دهیم و چگونه به بهترین نسخه از خودمان دست یابیم. زندگی پر از محرکها و اتفاقاتی است که ما را به سمت رفتارها و تصمیماتی هدایت میکنند که شاید با ارزشهای اصلیمان همخوانی نداشته باشد، اما این ما هستیم که با آگاهی و قدرت، میتوانیم سرنوشت خود را تغییر دهیم.
هر روز، فرصتی نو است. هر روز میتوانیم از نو شروع کنیم، انتخابهایی بهتر داشته باشیم، با خودمان و دیگران مهربانتر باشیم و از کوچکترین لحظات زندگی برای رشد استفاده کنیم. تغییر، مسیری است که به تلاش مداوم نیاز دارد؛ هیچکس یک شبه به قله نمیرسد، اما هر گامی که برداشته میشود، ما را به آن نزدیکتر میکند. لحظه به لحظه زندگیمان، فرصتی است برای بهتر شدن.
شاید در گذشته اشتباهاتی کرده باشیم؛ شاید از برخی رفتارها و تصمیماتمان پشیمان باشیم، اما این پشیمانیها نباید ما را متوقف کنند. آنها تنها یادآوریهایی هستند که به ما نشان میدهند چقدر توانایی تغییر و بهتر شدن داریم. هر لحظه، فرصتی است برای انتخاب مجدد، برای پیمودن راهی بهتر و برای ایجاد تغییرات کوچک که در نهایت به تغییرات بزرگ و پایدار منجر میشوند.
تغییر واقعی از درون ما آغاز میشود، از لحظهای که تصمیم میگیریم دیگر همان فرد همیشگی نباشیم، از لحظهای که خودمان را برای بهتر شدن به چالش میکشیم. این سفر شاید پر از موانع و چالشها باشد، اما ارزشش را دارد، چرا که در نهایت، به نسخهای از خودمان دست مییابیم که به آن افتخار میکنیم؛ فردی که در هر روز زندگیاش آگاهانه انتخاب میکند و به سوی هدفهای بزرگتر و زندگی معنادارتر حرکت میکند.
پس، هرگز از تغییر خسته نشوید. هرگز از بهتر شدن باز نایستید. شما قدرت آن را دارید که زندگیتان را آنطور که میخواهید شکل دهید. بگذارید هر لحظه از زندگی شما پر از رشد، یادگیری و عشق به خود و دیگران باشد. این، بزرگترین دستاوردی است که میتوانید در زندگی کسب کنید.
جملات کلیدی کتاب محرکها (به زبان ساده و خودمونی)
1. اگه میخوای تغییر کنی، باید از ته دل بخوای؛ کسی نمیتونه به زور تغییرت بده.
2. محیط اطراف ما خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنیم روی رفتارمون تاثیر داره.
3. برنامهریزی خوبه، اما اجرای اون برنامهها مهمتره و همینجاست که همه گیر میکنیم.
4. با پرسیدن سوالهای ساده از خودت، میتونی هر روز بهتر بشی؛ مثلاً «امروز واقعاً تلاشم رو کردم؟».
5. تغییر مداوم به ساختار و انضباط نیاز داره؛ یعنی برنامه و نظم رو باید جدی بگیری.
6. محرکهای محیطی همیشه تو رو وسوسه میکنن، اما اگه آگاه باشی میتونی ازشون رد شی.
7. تصمیمگیریهای کوچیک روزانه، در نهایت تفاوتهای بزرگ رو ایجاد میکنه.
8. خودت باید برای خودت مربی باشی؛ کسی بهتر از خودت نمیدونه چی به کارت میاد.
9. همیشه اینو بدون که تغییر سخت، اما شدنیه؛ فقط باید بهش پایبند بمونی.
10. برای تغییرات پایدار، از کوچیک شروع کن و کمکم پیشرفت کن.
11. محیط اطرافت رو طوری بچین که تو رو به سمت هدفهات هل بده، نه اینکه سد راهت بشه.
12. هر روز یه فرصته؛ ازش استفاده کن و نذار عادتهای قدیمی جلوتو بگیرن.
13. تغییر واقعی تو رفتار، زمان میبره؛ یه شبه نمیتونی معجزه کنی.
14. خودت رو با دیگران مقایسه نکن؛ فقط سعی کن هر روز از دیروز خودت بهتر باشی.
کتابهای پیشنهادی:
کتاب عادتهای اتمی – گفتگو اول